جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - حاجی سلام از چاکران باید باشد
زمن بخواهد حاجی سلام پرسش خویش
دعا و خدمت هریک همی کنم تکرار
توقعست مرا کز مجددات امور
خبر دهند بهر وقت از مجار ومسار
وگرمهمی یا خئمتی است فرماید
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳ - لغز شمشیر
چیست آن آتش با گونه آب
سربسر پر در و لولوی خوشاب
گوهرش ریخته بر صفحه سر
همچو بر روی زمرد سیماب
از نمایش گهر و رنگش راست
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴ - شکایت از دوری
هست سوگندم بنام آنکه هست
پیش علمش ذره همچون آفتاب
وانکه بی الهام ارشادش خرد
باز نشناسد خطا را از صواب
کز فراق حضرتت من بنده را
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۱ - تواضع
بر چو من بنده گر قیامی کرد
آنکه مطلق جهان مستوفاست
من بدین مکرمت بزرگ شدم
وز بلندی قدر او بنکاست
نکته دیگرست اینجا خرد
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷ - تقاضا
خداوندا کمینه چاکر تو
کت اندر بندگی یکروی و یکتاست
ز خدمت یکدو روز اردورماندست
مگو سرگشته نا پای برجاست
بخاک پای تو کان نیست تقصیر
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۱ - قاروره بیمار
پارهمی بخواستم ز نجیب
زان می ناب کز زبیب برند
روز دیگر غلامَکش آورد
پارهمی که از نجیب برند
شیشه خرد بود و آبی زرد
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۶ - تکیه بدنیا
کسی کودل درین محنت سرابست
تو چونان دان که او رائی ندارد
ترا زین خاکدان گردی نخیزد؟
که او در غدر همتائی ندارد
مکن تکیه برین گل مهره کو نیز
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۶ - خامه و خط
ای ز خورشید رای روشن تو
جوهر عقل کرده استمداد
وی ز نوک سیاه خامه تو
برده جان عطارد استعداد
خط تو و استقامت الفش
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۲ - اسراف مکن
اسراف مکن ببذل مالت
کز سیم و زرت نمیگزیرد
نی بیزرت ایچ حکم باشد
نی بی درمت کسی پذیرد
هر کونه بقدر خود کند خرج
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۵ - دوری
بدانخدای که بی گرد موکب امرش
غبار صبح برین سبز طاق ننشیند
همای سلطنت او چو بال بگشاید
بر آشیانه این نه رواق ننشیند
سوی معارج عرشش سفر نداند عقل
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۶ - وظیفه
شاعری را اگر دهی دشنام
بر تو آنرا وظیفه پندارد
ور قفائی خورد ز تو بمثل
سر سال آن قفا طمع دارد
بر امید وظایف مردم
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۷ - شیخ ابوعامر
خسروا زاصطبل تو کو معمور باد
وارث اعمار اسبان شیخ ابوعامر رسید
مرکب میمون آدم دام توفیقه که هست
یادگار نوح پیغمبر که در کشتی کشید
گفت با اسب قدیم آخر که تو باری بگو
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۰ - اسبک
دعاگو اسکبی دارد که هر روز
ز عشق کاه تا شب میخروشد
غزل میخوانم و در وی نگیرد
دو بیتی نیز کمتر می نیوشد
توقع دارد از انعام مخدوم
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۱ - راست گوئی
مرد باید که راستگو باشد
ور ببارد بلا بر او چوتگرگ
نام مردی بر او دروغ بود
کش نباشد براست گفتن برگ
راستی را تو اعتدالی دان
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۰ - دو خواجه تاش
من بنده و اسب هر دو امروز
بر درگه تو دو خواجه تاشیم
در گرسنگی بصبر کردن
ما هر دو درین دیار فاشیم
قدری جو اگر دهی باسبم
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۳ - سوزیان
خشمت آمد که من ترا گفتم
که ترا عاشقم خطا گفتم
شاید ارخون شود دلم تامن
با تو ناگفتنی چرا گفتم
من ز دست زبان برنج درم
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۸ - در بسته
گفتند دی مرا که بر خواجه میروی
گفتم چو راه یابم آنجا بسر روم
لیکن چو در ببندد و ندهد جواب کس
من ساعتی بباشم و جای دگر روم
در بسته دارداوی و من از چند کوچکم
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۷ - خواهش کارد
یک کارد بخواستم ز تو روزی
گفتی بدهم تو آن بمن وا کن
بعد از سه چهار ماه دی گفتی
آن نیست برو سر سخن واکن
گر هجو کنی همی قلم گیرم
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۵ - موی سپید
هر چه موی سپید بینی تو
دست در دامن بهانه زنی
برکنی گوئی این ز سودا بود
من ندانم که را همی شکنی
پنبه زاری شد آن بناگوشت
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲
آن رخ نگر کزومه گردون سپر شکست
وان خط نگر که بر ورق عمر در شکست
سوگند خورده بود که عهد تو نشکنم
این بار خود بر غم دلم بیشتر شکست
کارم چو زلف خود همه در یکدگر فکند
[...]