گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

گفتند دی مرا که بر خواجه میروی

گفتم چو راه یابم آنجا بسر روم

لیکن چو در ببندد و ندهد جواب کس

من ساعتی بباشم و جای دگر روم

در بسته دارداوی و من از چند کوچکم

هم نیستم چنانکه ز سوراخ در روم

من همچو آفتاب ز پرده بنگذرم

نه چون قضای بد ز دربسته در روم