گنجور

 
جمال‌الدین عبدالرزاق

خشمت آمد که من ترا گفتم

که ترا عاشقم خطا گفتم

شاید ارخون شود دلم تامن

با تو ناگفتنی چرا گفتم

من ز دست زبان برنج درم

سوزیان بین که تا ترا گفتم

گفتی از عشق جان نخواهیبرد

من خود این با تو بارها گفتم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode