|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره ارزش و بزرگی اسب به عنوان یک موجود باستانی و مهم در تاریخ بشری صحبت میکند. شاعری به نام خسروا در اصطبل به سر میبرد و درباره اسبهایی از نسلهای قدیمی، به ویژه اسب نوح پیغمبر صحبت میکند. او به اسب قدیمی میگوید که کی و کجا آمده است و اهمیت او را یادآوری میکند. شاعر به ویژگیهای خاص و منحصر به فرد این موجود اشاره میکند و به نقش اسبها در فرهنگ و تاریخ انسانها میپردازد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به وضع و زندگی افرادی اشاره میکند که در شرایطی نامناسب به سر میبرند. او از یک اصطبل صحبت میکند که مملو از اسبهای شیخ ابوعامر است، و در عین حال به طرز زندگی و وضعیت اسبها و کسانی که به آنها نگهداری میکنند، نگاهی انتقادی دارد. شاعر به نوعی از توالی نسلها و تأثیرات محیطی بر سرنوشت افراد نیز اشاره میکند.
هوش مصنوعی: این بیت به یادآوری نیکیها و صفات برجسته انسان اشاره دارد. در اینجا به نوعی برادرانه و مهربانانه از انسانی یاد میشود که به عنوان یادگاری از نوح نبی، به رحمت و نعمتهای الهی نزدیک است. این یادگار، انسانی است که به خوبیها و فضائل اهمیت میدهد و در زندگیاش سعی در ارتقاء معنوی خود دارد.
هوش مصنوعی: گفت که با اسب قدیمی به کجا میخواهی بروی، پس بگو تا خوش آمدیات در دنیا چه زمانی باشد.
هوش مصنوعی: گفتی خیلی صحبت کردی، آیا میدانی من چه کسی هستم؟ من نخستین موجودی هستم که خداوند متعال آن را آفرید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این جهان بیوفا را بر گزیدو بد گزید
لاجرم بر دست خویش ار بد گزید او خود گزید
هر که دنیا را به نادانی به برنائی بخورد
خورد حسرت چون به رویش باد پیری بروزید
گشت بدبخت جهان و شد به نفرین و خزی
[...]
تا شه عالم به بهروزی و پیروزی رسید
باغ پیروزی شکفت و صبح بهروزی دمید
کرد باید سروران را در چنین روزی نشاط
خورد باید بندگان را در چنین وقتی نبید
فرخ آمد طلعت سلطان برین فرخنده باغ
[...]
میر خوبان را کنون منشور خوبی در رسید
مملکت بر وی سهی شد ملک بر وی آرمید
نامه آن نامهست کاکنون عاشقی خواهد نوشت
پرده آن پردهست کاکنون عاشقی خواهد درید
دلبران را جان همی بر روی او باید فشاند
[...]
عید شد ایام ما ناآمده ایام عید
چون رسید از راه با شاه جهان میرعمید
سعد دین صدری که دیدار همایونش بفال
همچو نام شاه مسعود است و چون بختش سعید
قبله اهل قلم ممدوح مخدومی که هست
[...]
خسرو از اصطبل معمورت که آن معمور باد
کامور اعمار اسبان شیخ ابوعامر رسید
مرکب میمون ادام الله توفیقه که هست
یادگار نوح پیغمبر که در کشتی کشید
گفتم ای پیر مبارک خیر مقدم مرحبا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.