خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۱ (در بازگشت از سفر حج)
واحسرتا که جدا شدم از خانه خدا
از غصه وقت گشت شود دل ز هم جدا
ما را نبود خواهش رفتن ز کوی دوست
اما چو امر اوست، ز سر میکنیم پا
اهل صفا به داغ غم مروه مردهاند
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۳
به معمار غمت نو ساختم ویرانه خود را
به یادت کعبه کردم عاقبت بتخانه خود را
فرو ماندند اطبای جهان از چارهام آخر
به دردی یافتم درمان، دل دیوانه خود را
ز سودایت چنان بد نام گشتم در همه عالم
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۶
میرسد گر شوی تو دور از ما
تا سمک اشک و آه تا به سما
دل به کویت چنان شده است اسیر
ابدا لیس یرفع القدما
دیده جویای خاک درگه توست
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۱۰
مجمر سینه ز دوریت به تاب است امشب
وز غمت صبر به دل نقش بر آب است امشب
در هوای نمک لعل و می دیده مست
دل که در آتش عشق تو کباب است امشب
گل رخسار تو نقش است و چنان در دیده
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۱۴
گرچه اسباب طرب پیش من امشب نه کم است
شادیم بی گل روی تو همه درد و غم است
داب ارباب محبت نبود آسایش
لذت عاشق دل سوخته اندر الم است
به امید سر خود پای منه در ره عشق
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۱۶
گرچه اسباب طرب پیش من امشب نه کم است
شادیم بی گل روی تو همه درد و غم است
داب ارباب محبت نبود آسایش
لذت عاشق دل سوخته اندر الم است
به امید سر خود پای منه در ره عشق
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۱۷
رو به محراب دو ابرویت عبث کردم عبث
سجده سوی کعبه کویت عبث کردم عبث
آن نئی رحمی به حال داد خواهان آیدت
دست در زنجیر گیسویت عبث کردم عبث
بر سر راهت چو خاک افتادنت بی سود بود
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۲۷
سوگند به خالی ز رخت گشته پدید
سوگند به خطی که به گردش بدمید
سوگند به آن قامت چون سرو چمن
کاندر هوسش عمر به پایان برسید
سوگند به آن فتنه که چشمش گویند
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۲۸
ای به امید وصالت تلخی هجران لذیذ
آب تیغت در گلو چون قطره حیوان لذیذ
لذت زیبایی خال رخت از دل نرفت
وه که هندو بچه مینو بود چندان لذیذ
گاه مژگانت رباید از کفم دل، گاه خط
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۲۹
ندارد هیچ کس یاری چو یار من همایون فر
خجسته طلعت و فرخ رخ و ماه و سعید اختر
صنوبر قامتی،آهو شکاری، کبک رفتاری
سمن بوئی، قمر روئی، ملک خویی، پری پیکر
جبین مری، پری چهر، ستمکاری، دل آزاری
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۳۱
دل پراکنده شد از یاد دلارامی باز
لاله وش شد جگر، از داغ گل اندامی باز
داده ام جان به خیال لب شور انگیزی
دل ربوده ز کفم شیفته بادامی باز
شکرین خنده بتی برده به غارت دینم
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۳۶
ای ز گلزار جهان شمشاد دلجویت غرض
در نگارستان هستی صورت رویت غرض
هست از والشمس خورشید رخت مقصود و بس
وز سواد طره ات والیل شد مویت غرض
سجده پیش آدم خاکی کجا کردی ملک
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۳۸
عمر شد در کار ناهموار بر باد ای دریغ
هیچ روزی روی فردا ناورم یاد ای دریغ
می نهم هر دم بهایی بر هوا بیچاره من
قصر اعمالم بود بس سست بنیاد ای دریغ
کرده بر آمرزش حق تکیه، بی باک از گناه
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۳۹
ای که رویت را بود بر مهر تابان صد شرف
تیرباران خیال غمزه ات جان را هدف
نسبت ماه دو هفته با رخت از ابلهی است
نی همین نقصانش از رویت خسوف است و کلف
آب حیوان، مهر رخشان در رخت باشد عیان
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۴۱
الا ای جامه صبر از غمت چاک
ترحم، قددنت للموت مرضاک
تو رفتی، لشکر جانهات در پی
فیاطوبی لروح کان یلقاک
به فرقم پای استغنا نهادی
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۴۲
ای مه و خورشید از رخشنده رخسارت خجل
لعل و یاقوت از لب لعل گهر بارت خجل
آهوی چینی، گل فردوس، طاووس چمن
مانده اند از غمزه و رخسار و رفتارت خجل
محتسب بیهوده زنجیر جنون دارد به کف
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۴۶
عاشق و مست و خراب کیستم؟
بیخود از جام شراب کیستم؟
در مذاق آب حیاتم تلخ شد
تشنه لعل مذاب کیستم؟
نیم بسمل غرقه اندر خون و خاک
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۴۹
چون کنی از لعل لب میل شکر ریختن
هر طرف ارزان شود جان به لب آویختن
خنده زنان هر زمان می نگری بر فلک
عقد ثریا شود مایل بگسیختن
مه همه تن رو شده چون نگرد بر رخت
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۵۰
نشتر فولاد یا مژگان دلدار است این
نشات می یا نگاه چشم بیمار است این
ژاله بر گل یا خوی خجلت ز شرم روی دوست
یا عرق بر جبهه شوخ ستمکار است این
کلک مانی ریخت بر برگ سمن مشک ختن
[...]
خالد نقشبندی » غزلیات » غزل شماره ۵۳
ای گشته چو مجنونم در عشق تو افسانه
از بهر خدا رحمی با این دل دیوانه
پروانه صفت مائیم بر گرد رخت دایر
وز سوز و گداز ما هیچت غم و پروا نه
آخر نگهی میکن بر حال من بیدل
[...]