گنجور

 
خالد نقشبندی

ندارد هیچ کس یاری چو یار من همایون فر

خجسته طلعت و فرخ رخ و ماه و سعید اختر

صنوبر قامتی،آهو شکاری، کبک رفتاری

سمن بوئی، قمر روئی، ملک خویی، پری پیکر

جبین مری، پری چهر، ستمکاری، دل آزاری

شهی سرکش، بتی سر خوش، نگار آتش، مه انور

به طلعت خور، به سیما مه، به مو سنبل، به خط سبزه

دهان غنچه، لبان پسته، زبان طوطی، سخن شکر

خجل از گردن و روی و لب و موی و قد اویند

صراحی و گل و صهبای ناب و عنبر و عرعر

برفت از سحر چشم و عشوه ناز و نگار وی

خرد از سر، روان از تن، شکیب از دل دلم از بر

ز مژگان سیاه و غمزه او قتل خالد را

مرتب کرده پیکان و خدنگ و ناوک و خنجر