گرچه اسباب طرب پیش من امشب نه کم است
شادیم بی گل روی تو همه درد و غم است
داب ارباب محبت نبود آسایش
لذت عاشق دل سوخته اندر الم است
به امید سر خود پای منه در ره عشق
که در این مرحله سر باختن اول قدم است
گردن شیشه می گیر و سفالینه جام
اگرت آرزوی تاج کی و جام جم است
جان من دولت جاوبد به دنیا مفروش
گر کنی نیک نظر حاصل آن یک دو دم است
گر زنی نوبت شاهی به جهان تا مانی
اولت درد سر و آخر کارت ندم است
زخم ناخورده ز خالد طمع شر مدار
سینهاش گر به مثل لوح و زبانش قلم است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عاشقانه و درد و رنج ناشی از عشق میپردازد. او میگوید که با وجود شادیها و وسایل خوشی، دلش بدون زیبایی محبوبش غمگین است. در عشق، آسایش وجود ندارد و لذت واقعی در غم و درد عاشق نهفته است. شاعر هشدار میدهد که در راه عشق نباید امید به سر و دستاوردهای بزرگ داشت، و باید با وفاداری و صبر پیش برود. همچنین به ارزش عشق و رضایت از لحظههای کوتاه اشاره میکند و از خطرات توقعات بیجا در عشق میگوید. به طور کلی، شعر، پیچیدگیهای عشق و زیانها و لذات آن را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: هرچند امشب چیزهای زیادی برای شادی در دست دارم، اما نبودن تو و زیباییات باعث میشود که دل خوشی نداشته باشم و فقط درد و غم را احساس کنم.
هوش مصنوعی: عشق و محبت واقعی همیشه همراه با درد و رنج است و کسی که عاشق شده، در عذاب و ناراحتی به سر میبرد. در زندگی عاشق، آسایش و لذت جایی ندارد و دردهای عاطفی او را فراگرفته است.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، به امید اینکه مشکلی برایت پیش نیاید، قدم نگذار. چرا که در این مرحله، از دست دادن خود به معنای شروع واقعی است.
هوش مصنوعی: اگر آرزوی به دست آوردن تاج و جام جمشید را داری، باید با احتیاط و دقت به گردن شیشه ای و جام سفالی نگاه کنی.
هوش مصنوعی: ای جانم، این دنیا را به خاطر لحظات کوتاه و زودگذر نفروش. اگر خوب نگاه کنی، متوجه خواهی شد که ارزش واقعی در چیزهای کمیاب و نادر نهفته است.
هوش مصنوعی: اگر در دنیا فرصتی پیدا کنی که سلطنت کنی، بدان که در ابتدا با مشکلات و دردسرهای زیادی رو به رو خواهی شد و در نهایت، سرنوشتت خوب نخواهد بود.
هوش مصنوعی: به کسی که هنوز زخم نخورده و تجربهای نداشته، طمع نکن؛ زیرا اگرچه قلبش مانند لوحی صاف است و زبانش همچون قلمی گویاست، اما ممکن است در دلش رازها و دردهایی پنهان باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
روز جشن عرب و وقت نشاط عجم است
شادزی گرچه فلک باعث اندوه و غم است
خویشتن رنجه مدار از قبل فقد مراد
می خور انگار که آن نیز وفا و کرم است
شاه انجم زکمین گاه افق بیرون تافت
[...]
الحق این جشن، نه جشن است که باغ ارم است
ارم از لطف مزاجش به وبا متهم است
نقش بند چمنش باد، ز چین لطف است
رنگریز ثمرش ماه ز چرخ کرم است
دامنش پر زر و سیم است که کان امل است
[...]
خوی ترکان همه مایل به جفا و ستم است
آزمودیم بسی، ترک وفادار کم است
این بلایی ست نه ترکی ست به دنباله ی چشم
دل ز ما برد و گر جان بجهد مغتنم است
پیش او هم چو منی را چه محل باشد و قدر
[...]
یارب، اندر سر هر موی تو چندان چه خم است
زیر آن موی رخت از گل خندان چه کم است
چند گویی که مکن صورت جورم از چشم
مردم چشم تو خود صورت جور و ستم است
ما چو از زلف تو زنار ببستیم، اکنون
[...]
آنکه دست و دل او مظهر جود و کرم است
وانکه در داد و دهش صد چو فریدون و جم است
قدوه و قبله شاهان جهان خواجه علی
یاور ملک عرب داور ملک عجم است
و آنکه تیغش بگه رزم ز خون دل خصم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.