گنجور

سنایی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۹

 

چندان چشمم که در غم هجر گریست

هرگز گفتی گریستنت از پی چیست

من خود ز ستم هیچ نمی‌دانم گفت

کو با تو و خوی تو چو من خواهد زیست

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۴ - ‌فی وحدانیة الله تعالی‌

 

به یقین واجب الوجود یکیست

هر چه در وهم و خاطر آید نیست

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۶ - مناجات در تنزیه و تقدیس حضرت باری سبحانه تعالی

 

گر سیاست کنی تو مسجد کیست‌؟‌!

ورعنایت کنی تو بتکده چیست‌؟‌!

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۲۱ - فی تخلص الممدوح و تلخیص الروح‌

 

گفتم این نظم را طرازش چیست‌؟

زیور این عروس‌، مدحت کیست‌؟

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۲۴ - افحسبتم انما خلقناکم عبثاً

 

نفس امّاره را ندانی چیست

گاه و بیگاه همنشین تو کیست

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۳۸ - خطوتان وقد وصل

 

تا به‌کی تو چنین بخواهی زیست

می‌ندانی که در قفای توچیست‌؟

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۵۲ - فصل فی ذکر القلب والتخلص فی العقل

 

توچه‌دانی برون زخرگه چیست‌؟

فاعل‌هفت چرخ‌اخضرکیست‌؟

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۵۸ - کَثْرَةُ الضَّحَکِ تُمیتُ القَلْبَ

 

هیچ دانی غرض از این‌ها چیست‌؟

هر که خندید بیش‌، گریست

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۶۶ - خسر الدنیا و الآخرة ذلک هو الخسران المبین

 

چون ندانی‌که چند خواهی زیست

این همه طمطراق بیهده چیست‌؟

سنایی
 

سنایی » طریق التحقیق » بخش ۷۶ - در فضیلت عدالت

 

وآنکه داند که کار دنیا چیست

یکنفس خوش نمی‌تواند زیست

سنایی
 
 
۱
۲
۳