قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۵۷ - در غزل است
... که با اندوه عشقت خویش باشد
هر آن کو صحبت سیمرغ جوید
به هر حالی محال اندیش باشد ...
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۶۵ - در غزل است
... یک جهان آرزو و تو ز جهان
همه سیمرغ و کیمیا خواهی
عمر چون خرج کرده شد عوضش ...
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۷۳ - در غزل است
... گل از ملامت باد شمال نندیشد
مرا به وصل چو سیمرغ تو امیدی نیست
هرآنکه عاقل باشد محال نندیشد ...
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۸۹ - در غزل است
... مسکین چه کند زبان ندارد
هر چند چو سیمرغ وصالت
نامیست که خود نشان ندارد ...
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۹۶ - در مدح عمادالدین ابومحمد حسن بن محمد بن احمداسترآبادی قاضی ری گوید
... مرگ زلزالت بس ار قاف بقا را قوتی
مرگ تحسیرت بس ار سیمرغ دولت را پری
شیرمردان کز حمیت گرد زن گشته نیند ...
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۰۲ - در موعظت و نصیحت و دعوت به زهد در دنیا و رغبت به آخرت گوید
... چون کنندش منکسف باشد تنورت را ز گال
آورند از بیشه اندیشه سیمرغان عقل
در تنور خاطرت هیزم به منقار مقال ...
قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۰۳ - در موعظت و نصیحت گوید
... به هنگام گنه کردن چو خورشید به پیدایی
به وقت توبه آوردن چو سیمرغی به پنهانی
نداند مفسد بدبخت چون مصلح نکو گویی ...
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴ - در مدح ابوالمعالی مجدالدین بن احمد
... در صحن هیچ کان ننهد گوهر آفتاب
سیمرغ صبح را ندهد مژده صباح
تا نام تو نبندد بر شهپر آفتاب ...
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در مدح خاقان اعظم عمادالدین پیروزشاه
... پویه و جولان ز رخش راهوارت
بسکه بر سیمرغ و رستم بذله گفتی
گر بدیدی در مصاف اسفندیارت ...
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ - در مدح خاقان اعدل ابوالمظفر عمادالدین پیروز شاه
... کین در روزی گشاد وان در خیبر شکست
سده قدرت کجاست وای که سیمرغ وهم
در پی بوسیدنش جمله شهپر شکست ...
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - در مدح جلالالدین احمد
... از جوف چرخ پر نشود دست همتت
سیمرغ همت تو نه چو مرغان ارزنست
آن ابر دست تست که خاشاک سیل او ...
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۷
... سزد ز پیکر خورشید چتر آنرا طوق
رسد ز شهپر سیمرغ تیر این را پر
سخای این شده ایام عدل را قانون ...
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۱ - در مدح صاحب سعید جلالالوزرا عمربن مخلص
... بر فلک دیدم رخشان شده انجم کردار
من درین دمدمه کار که سیمرغ سحر
به یکی جوی پر از شیر فرو زد منقار ...
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۲ - در مدح امیر اسفهسالار فخرالدین اینانج بلکا خاصبک
... تا نباشد همچو شاهین خاصه در قدرت کرک
جان خصم از تیر سیمرغ افکنت بر شاخ عمر
باد لرزان در برش چون جان گنجشک از پفک ...
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۸ - در مدح یکی از بزرگان
... همه آن باشد اختیار جهان
رو که سیمرغ همت تو نشد
به فریب امل شکار جهان ...
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵۲ - در مدح مجدالدین ابوالحسن عمرانی
... بیش از این عشوه شین باشد شین
ای چو سیمرغ جفت استغنا
بیش از این باش با غراب البین
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۳ - از دوستی قدری ارزن برای فاخته خواسته
ای همای همتت سر بر سپهر افراخته
کس چو سیمرغت نظیری در جهان نشناخته
دور بین چون کرکس و خصم افکنی همچون عقاب ...
انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰۵ - در مدح سید سادات
... از نکته طوطی لب تو
سیمرغ گزید پارسایی
جایی که زلب حیات بخشی ...
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۵ - در مدح قاضی حمیدالدین
... تو چو قرص آفتا و برج حوت
صعوه ما مرد سیمرغ تو نیست
تو قوی بازو به فضلی ما به قوت ...
انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۹۷ - زینالدین عبدالله از استر افتاده و حکیم به عیادت او نرفته بود این قطعه در عذر تقصیر خویش گفته
... خردم گفت اننا من این
نزد سیمرغ تب از آن خوشتر
کش عیادت کند غراب البین