دلم ز عشق تو هرگز محال نندیشد
وگر ز هجر بمیرد وصال نندیشد
ترا دهم بدل خود هر آنچه هست مرا
کسی که جان به تو بخشد ز مال نندیشد
ز جان و مال به عشق تو در نیندیشم
که مرغ سوخته از پر و بال نندیشد
دلی که یابد عشق تو جاودان ماند
کسی که یافت بهشت از زوال نندیشد
دلم ز هجر تو هرگز نترسد ای دلبر
از آنکه چهره زنگی ز خال نندیشد
تو را از طعنه بدخواه هیچ باکی نیست
گل از ملامت باد شمال نندیشد
مرا به وصل چو سیمرغ تو امیدی نیست
هرآنکه عاقل باشد محال نندیشد
قوامیت چو شد اندر وصال نیک اندیش
دلش ز فرقه باطل سگال نندیشد
وصال جوی ز رنج فراق نهراسد
فراخ روزی از قحط سال نندیشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.