رضیالدین آرتیمانی » قصاید » شمارهٔ ۱ - کوی عشق
... جای در زندان و دایم در سرور
پای در دامان و دایم در سفر
جنت و طوبی از ایشان سرفراز ...
رضیالدین آرتیمانی » رباعیات » رباعی شماره ۶
رفتم بر آن نگار سیمین غبغب
گفتم به سفر می روم ای مه امشب
رویی چو قمر زلف چو عقرب بنمود ...
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳
... دریغ رخش فروماند و روز بی گه شد
درین سفر که به هر گام رهزنی ست مرا
کدام می که پس از مستیم خمار نداد ...
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸
... چو حسن تو به کسی در جهان نمی مانم
غریب در وطنم با سفر چه کار مرا
نه رحم مانده نه شفقت نه دوستی نه وفا ...
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸
... فصل ها شد در تباهی برنیامد عمر ما
کشتی ما را سفر از سیر سال و ماه نیست
شست دل صد ره گشودم بر هدف کاری نکرد ...
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴
... ز شهر خویش مرا شهرت تو دور انداخت
به اختیار کسی جانب سفر نرود
چه می شود چو کریمان ره غریب زنند ...
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۵
... در گوشه نقابت سیر گل است و نسرین
زین خوبتر نظر را هرگز سفر نباشد
هرجا رود مسافر حرف تو ارمغانست ...
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۲
... گریبانی ندارم تا کسی از دست من گیرد
چه راحت از وطن آن را که یارش در سفر باشد
کجا بی روی گل آرام بلبل در چمن گیرد ...
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶
... خطرگهی است که مشغول خویشتن باشد
سفر گزین که نهال اول ار ملول شود
زمین غربتش آخر به از وطن باشد ...
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۲
... در خانه بی رواج بود مذهبم هنوز
صد ره مسافر همه کس از سفر رسید
پیدا نمی شود اثر از یاربم هنوز ...
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۸
... صاف شد می ها ولی من دردی آشامم هنوز
گوش و لب بر مژده دیدار و قاصد در سفر
خانه پر شادی و در راهست پیغامم هنوز ...
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۵
درهای بسته واشد ز آه سحر مبارک
بانگ طلب برآمد دل را سفر مبارک
بالین ارجمندان خشت در مغان است ...
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۰
... غایب نگشته از نظر از پا درآمدم
من آن نیم که رنج فراق سفر کشم
آن بلبل ندیده بهارم که انتظار ...
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۴
نه مقامی که در آن زاد سفر تازه کنیم
نه غباری که از آن سرمه نظر تازه کنیم ...
... خود لب خشک به خوناب مگر تازه کنیم
کی بود یار سفر کرده ما بازآید
جان مشتاق از آن سینه و بر تازه کنیم ...
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۵
... شکست خاطری کز بزم آن پیمان شکن بردم
فراغ خاطر از سیر و سفر جستم نشد حاصل
غم غربت فراهم کردم و سوی وطن بردم ...
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۱
... عشق را فایده در کوی زیانکارانست
هر که زین کوی سفر کرده خسارت برده
عشق در سینه و طاعت به جزا کرده بدل ...
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۲
... شکر لله شد نظیری یار در غربت دچار
زین سفر نازم که سودست آنچه نقصان آمده
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۸
... من از فراق تو مردم تو را چه حاصل شد
به غیر از اینکه گل شهرت از سفر چیدی
همیشه جلوه طراز رقیب بی روشی ...
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - این قصیده در روز فرخ مولود صاحب زاده برخوردار میرزا ایرج بن عبدالرحیم خان و در مدح والده مخدره گفته شده
... کاسمان با طالع او بسته عقد آفتاب
یافته چون ابر از یمن سفر در ثمین
دیده همچون آفتاب از فیض گشتن لعل ناب ...
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - این قصیده نیز بعد از معاودت مکه به احمدآباد گجرات در مدح شاهزاده همایون نژاد شاهزاده مراد گفته شده
... همه به حرب و جدل لیک بر سبیل صلاح
همه به سیر و سفر لیک بر طریق رشاد
همیشه رخش وغا زیر ران به تیغ زدن ...
... به بزم مملکتش عامل گرسنه قلم
به گرد سفره نگردد چو گربه زهاد
به صحن بارگهش شحنه و رییس و عسس ...