عشق افسر ز سر جم به اشارت برده
با سپاهی دل محمود به غارت برده
نتواند لب عیسی به صد اعجاز گرفت
دل که آن چشم مهندس به مهارت برده
خواجه! در گوچه رندان نظرباز ملاف
که گدا نام شه اینجا به حقارت برده
عشق را فایده در کوی زیانکارانست
هر که زین کوی سفر کرده، خسارت برده
عشق در سینه و طاعت به جزا کرده بدل
گنج در خانه و دانگی به تجارت برده
بس که بگریسته ام در جگرم گرمی نیست
گریه ام از نفس گرم حرارت برده
رو به محراب گریبان تو نتوانم سود
که ز من دیده آلوده طهارت برده
من بیان هیچ ندارم، که سخن گفتن تو
از من اندیشه معنی به عبارت برده
کرده بر من در افسانه بی سامان باز
قفل خاموشی و مفتاح بصارت برده
ای خوشا عاقبت کار «نظیری » در عشق
در وفا مرده و جانان به زیارت برده
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و تاثیرات آن بر دل و جان انسانهاست. شاعر به یاری نمادها و استعارهها اشاره میکند به اینکه عشق میتواند دل را به غارت ببرد و انسان را در خود غرق کند. او بیان میکند که عشق واقعی در کوی زیانکاران و در شرایط سخت معنا پیدا میکند و کسانی که از این مسیر میگذرند، میتوانند خسارت ببینند. همچنین، شاعر به این نکته میپردازد که عشق میتواند انسان را از درون دگرگون کرده و به سوی طاعت و عبادت هدایت کند، اما همچنین درد و اندوه را به همراه دارد. در نهایت، شاعر بر ارزش وفا و پایبندی در عشق تأکید کرده و آن را راهی برای رسیدن به معشوق میداند.
هوش مصنوعی: عشق مانند یک فرمانده از سر قدرت و تسلط، با اشارهای، دلها را به تسخیر درآورده و به غارت برده است.
هوش مصنوعی: دل نمیتواند به سادگی تحت تأثیر معجزات و سخنان عیسی قرار گیرد، چرا که جاذبه و زیبایی آن چشمهای ماهر و هنرمند، انسان را به نحو دیگری مجذوب میکند.
هوش مصنوعی: ای دوست! در کوچهی رندان این مرد ملاف را نگاه کن که اینجا به خاطر فقر و بیپولی، نام بزرگترین پادشاه را به حقارت میبرد.
هوش مصنوعی: عشق در میان افرادی که به دوش خود بار زیان و شکست را دارند، ارزش و منفعتی ندارد. هر کسی که از این مسیر عشق عبور کرده، دچار خسارت و آسیب شده است.
هوش مصنوعی: عشق در دل او وجود دارد و در عوض آن، اطاعت و فرمانبرداری را به پاداش گرفته است. او گنجی را در خانه خود دارد و بخشی از آن را به تجارت و کسب و کار خود اختصاص داده است.
هوش مصنوعی: بسیار گریه کردهام تا جایی که دیگر درونم سرد شده و گرمای اشکهایم به خاطر نفس داغم از بین رفته است.
هوش مصنوعی: نمیتوانم به تو رو کنم و از تو کمک بگیرم، زیرا نگاه آلودهام مانع پاکی و صفای دل من شده است.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم چیزی از خودم بگویم، زیرا صحبتهای تو برای من مفهوم و معنی را به کلمات تبدیل کرده است.
هوش مصنوعی: در داستان زندگیام، بینظام و بیسر و سامان، قفل سکوت بر من زده شده و کلید بیناییام را گرفتهاند.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که در عشق وفادار بماند و در نهایت جانش را فدای معشوق کند و به سوی او راهی شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای فراق تو مرا عقل و بصارت برده
دل من کافر چشم تو به غارت برده
بر دل شیفته هجر تو جفاها کرده
از تن سوخته مهر تو مهارت برده
دل ما را، که سپاهی نتوانستی برد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.