در خرابات مجانین کن گذر
تا ببینی رسم و آئین دگر
عادت اینجا ترک رسم و عادت است
رسم، اینجا ترک جان و ترک سر
کوی عشق است این و در وی صد بلا
راه عشق است این و در وی صد خطر
حضرت عشق است اینجا باش باش
سر مده اینجا عنان آهستهتر
آسمان اینجا ببوسد آستان
جبرئیل اینجٰا بریزد بال و پر
زهرهٔ شیران شود اینجا به آب
پا منه اینجا نداری تاب اگر
جان دهند اینجٰا برای درد دل
سر نهند اینجا برای دردسر
الامان اینجا کنند از الامان
الحذر اینجا کنند از الحذر
عقل ازین سودا نهاده سر به کوه
کوه از این غوغا شده زیر و زبر
کوشش و خواهش در اینجا لنگ و کور
بینش و دانش در آنجا کور و کر
سر نمیدارد خبر اینجا ز پا
پا نمیدارد خبر اینجٰا ز سر
کس نزد اینجٰا دم از چون و چرا
کس نگفت اینجا حدیث خیر و شر
هیچکار اینجا نیٰامد مال و جاه
هیچ بار اینجٰا ندارد زور و زر
جان نبرده هر کس اینجا برده جان
سر نبرده هر کس اینجا برده سر
دیده بر دوز از خود و او را ببین
خود مبین اندر میٰان او را نگر
خود بسوز و هر چه میخواهی بساز
خود بباز و هر چه میخواهی ببر
در کلاه فقر میباید سه ترک
ترک دین و ترک دنیا ترک سر
کس ز کس اینجا نمیدارد نشان
کس ز کس اینجا نمیپرسد خبر
بوالعجب طوریست طور عاشقان
جمله با هم دوستتر از یکدگر
در فراق یکدگر اشکند و آه
در مذاق یکدگر شیر و شکر
جز فتوت نیست اینجا میزبان
جز محبت نیست اینجا ما حضر
گه جگر بر خوانشان از خون دل
در ربوده همچو گرگ از یکدگر
در هلاک افتاده از بهر هلاک
کرده خون خود بیگدیگر هدر
جای در زندان و دایم در سرور
پای در دامان و دایم در سفر
جنت و طوبی از ایشان سرفراز
دنیی و عقبی از ایشان مفتخر
نشنود در بزم سرمستان کسی
جز حدیث عاشقی چیز دگر
شور شوقم در خروش آورده است
میکند طبعم عزلخوانی دگر
ای بسی نازکتر از گلبرگ تر
در نگاهت عٰالمی زیر و زبر
ای به قد سرو و به رخ خورشید و ماه
وی به دل از سنگ سندان سختتر
واله گفتار تو پیر و جوان
مست از دیدار تو دیوار و در
سر خوش و شیرین شمایل شوخ و شنگ
سرکش و زیبا و رعنا، شاخ زر
سرو بالا، چشم شهلا، دلربا
کج کله، کاکل پریشان، عشوهگر
تلخ گو و ترش ابرو تند خو
سخت بازو، سنگدل، بیدادگر
در دل او جای کردم عاقبت
مهربانی میکند در سنگ اثر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هیچ شادی نیست اندر این جهان
برتر از دیدار روی دوستان
هیچ تلخی نیست بر دل تلخ تر
از فراق دوستان پر هنر
آشکوخد بر زمین هموار بر
همچنان چون بر زمین دشوارتر
ای شده با عزم تو مقرون ظفر
همت تو کرده از گردون گذر
نامه و نام ترا عالی محل
رایت و رأی ترا میمون اثر
با جلال تو بود گردون زمین
[...]
سیمبر یارم شد از من سیم بر
سیم یارم نی و یارم سیمبر
عاشق سیم ار بخواند وی مرا
من ورا معشوق دانم سیم بر
زان نگار سیمبر با من نماند
[...]
بت سرو قدی و سرو سمن بر
نگار سخن گوی و ماه سخن ور
قد و عارض توست شمشاد و لاله
لب و بوسه توست یاقوت و شکر
سرین تو و عشق من هست فربه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.