به زیر هر بن مو چشم روشنیست مرا
به روشنایی هر ذره روزنیست مرا
شهود بت، ز پراکندگیم باز آورد
دلیل راه حقیقت برهمنیست مرا
چو سایه از همهسو در کمین خورشیدم
به هرکجا بن خاریست مسکنیست مرا
به هر سراچه و بستان فرو نمیآیم
برون ز عالم خاکی نشیمنیست مرا
به دوستی که ز بس محو لذت عشقم
به کاینات ندانم که دشمنیست مرا
هزار ناله ز نهر و ز رود میشنوم
ز سیل گریه چو کهسار دامنیست مرا
ز خوشههای سرشکم لبالب آغوش است
ز حاصلی که تو را نیست خرمنیست مرا
اگر به معرکه در خون فتادهام چه عجب
همیشه رزم به چون خود تهمتنیست مرا
دریغ رخش فروماند و روز بیگه شد
درین سفر که به هر گام رهزنیست مرا
کدام می که پس از مستیم خمار نداد؟
چو شیشه در ته هر خنده شیونیست مرا
بیا ز محنت جان کندنم خلاصی ده
که دم زدن ز فراق تو مردنیست مرا
گداخت جسم «نظیری» ز دقت نظرم
که دیده تنگتر از چشم سوزنیست مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و دردهای ناشی از عشق و فراق است. شاعر از زیباییها و روشنیهای زندگی سخن میگوید که به دنبال آنهاست، اما در عین حال با مشکلات و رنجهای ناشی از دوری معشوق مواجه است. او احساس میکند که خود را در زندگییی اینگونه گرفتار کرده که همه جا در جستجوی نشانهای از عشق و دوستی است، ولی در مقابل، همواره در معرض غم و اندوه قرار دارد. شاعر از تلاش برای رهایی از دردها و نیافتن آرامش صحبت میکند و به عمیقترین لایههای وجود خود رجوع میکند تا بفهمد که وجود او نه تنها در عشق، بلکه در سیاهی و مشکلات زندگی نیز معنا مییابد. در نهایت، او از معشوق خود میخواهد که به او کمک کند تا از این دردها خارج شود.
هوش مصنوعی: هر بار که به موهای تو نگاه میکنم، یک شادی و روشنی در دلم موج میزند و به روشنی و زیبایی هر جزئی از زندگیام امیدوار میشوم.
هوش مصنوعی: حضور و نمود بت، به خاطر پراکندگیام، مرا به حقیقت راهنمایی میکند و دلیلاش ریشه در عشق و معرفت عمیق است.
هوش مصنوعی: من مانند سایهای در انتظار خورشید هستم و در هر جا که بنگری، نشانهای از درد و رنج وجود دارد که به من ارتباط دارد.
هوش مصنوعی: به هر جایی و باغی نمیروم، چون در این دنیا (دنیای مادی) برای من مکانی وجود دارد.
هوش مصنوعی: به دوستی که به خاطر شادی و لذت عشق، دیگر متوجه نیستم که چه کسی دشمن من است.
هوش مصنوعی: من صدها ناله از رودها و نهرها میشنوم، چون سیل اشک من، همچون دامنی در کوهستان است که به من تعلق دارد.
هوش مصنوعی: از خوشههای اشکهای من که پر از محبت است، آغوشی برای تو وجود دارد. اما برای من، حاصل و غنایتی نیست که به اندازه یک خرمن باشد.
هوش مصنوعی: اگر در جنگ و جدال به شدت مجروح شدهام، جای تعجبی نیست؛ زیرا همیشه جنگ و نبرد برای من عادی و معمولی است.
هوش مصنوعی: افسوس که اسبم از حرکت بازماند و روز بدون شب در این سفر به پایان رسید، زیرا در هر قدمی دزدی در انتظار من است.
هوش مصنوعی: کدام نوشیدنی وجود دارد که بعد از نشئگی ما را مدهوش نکند؟ مانند شیشهای که در انتهای هر خنده، فریادی از درونم وجود دارد.
هوش مصنوعی: بیا و من را از درد و رنجی که از دوری تو میکشم نجات بده، چون بدون تو نفس کشیدن برایم مثل مرگ است.
هوش مصنوعی: وجود «نظیری» در اثر دقت و توجه من ذوب شد، زیرا که دیدگاه من محدودتر از دریچهی سوزنی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.