اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱
لاله افیون در شراب انداختست
نرگس و گل را خراب انداختست ...
... ناله چنگ و رباب انداختست
شرم بادا لاله را تا از چه روی
پیش ترک من نقاب انداختست ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳
آن فروغ لاله یا برگ سمن یا روی تست
آن بهشت عدن یا باغ ارم یا کوی تست ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴
... با سوز دل ز دست تو ای روزگار مست
ای باد صبح راز دل لاله عرضه دار
روزی که باشد آن بت سوسن عذار مست ...
... ای اوحدی گرت هوس جنگ و فتنه نیست
ما رای به کوی لاله رخان در می آرمست
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸
... فراغتی ز گل و باغ و بوستان دارد
کدام لاله به روی تو ماند ای دلبند
کدام سرو چنین قد دلستان دارد ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹
... در جگرش نهان کنم تیر کزان کمان رسد
گر ز تو لاله رخ دلم ناله کند روا بود
دل چو شود ز غصه پر هم به سر زبان رسد ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹
... ای باغ مشو غلط ز رویش
کین لاله در آن چمن نباشد
ای باد مده به زلف او دل ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷
... ورنه هم بر گریهای زار من بخشیده باشد
نی چه باک از ناله من لاله رویی را که صد پی
همچو گل برگریه شبگیر من خندیده باشد ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰
عرق چو از رخت ای سرو دلستان بچکد
ز خاک لاله برآید ز لاله جان بچکد
هزار سال پس از مرگ زنده شاید بود ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲
بید بشکفت و گل به بار آمد
لاله بر طرف جویبار آمد
گربه بید بر دریچه شاخ ...
... یزک لشکر بهار آمد
زان طرف لالهای سرخ برست
زین طرف نالهای زار آمد ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶
نقش لب تو از شکر و پسته بسته اند
زلف و رخت ز نسترن و لاله رسته اند
چشمان ناتوان تو از بس خمار و خواب ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸
... از خاک بر گرفته و در بر کشیده اند
بر لوح خاک صورت کرسی لاله را
گویی که عرشیان به قلم بر کشیده اند ...
... ترکان گل ز راوق شبنم شراب صرف
در جام لاله کرده و اندر کشیده اند
بر روی سوسن از خط رنگین نگاه کن ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰
... شاهدان سوسن از بهر تماشا در چمن
لاله را با سنبل اندر کارزار انداختند
بلبل شیرین سخن شکر فشانی پیشه کرد ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲
آنرا که چون تو لاله رخی در سرا بود
میلش به دیدن گل و سوسن چرا بود ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴
... منتهای وصال یار این بود
روی او لاله بهارم بود
عمر آن لاله بهار این بود
هست از اندیشه در کنارم خون ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷
... ورنه به جایی دگر کار کجا کرده بود
گر چه به هر باغ بس لاله و گل ریخته
ورچه به هر خانه پر برگ و نوا کرده بود ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳
... مانند آنکه بر رخ زیبا عرق چکد
بر روی سرخ لاله ز شبنم فتاده رش
آشفته ایم و دلشده یا مطرب السماع ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۸
... نرگس جادو فریبش سحر پاش
سنبل هاروت بندش لاله پوش
چون مگس برسر نهد هر لحظه دست ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۷
... که جز کافری نیست توفیر عشق
درین باغ اگر لاله چینی و گل
نخواهی شدن مرغ انجیر عشق ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۴
... بر سر سبزهای تر در بن شاخ نارون
لاله به موکب صبا گفت هزار مرحبا
غنچه خزید در قبا گل بدرید پیرهن ...
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۶
... که عندلیب ز مرغول او برد دستان
ز دست لاله جبینی شراب گیر به دست
که عقل سر بنهد چون برون کند دستان ...