گنجور

 
۱۸۸۱

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱

 

لاله افیون در شراب انداختست

نرگس و گل را خراب انداختست ...

... ناله چنگ و رباب انداختست

شرم بادا لاله را تا از چه روی

پیش ترک من نقاب انداختست ...

اوحدی
 
۱۸۸۲

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳

 

آن فروغ لاله یا برگ سمن یا روی تست

آن بهشت عدن یا باغ ارم یا کوی تست ...

اوحدی
 
۱۸۸۳

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴

 

... با سوز دل ز دست تو ای روزگار مست

ای باد صبح راز دل لاله عرضه دار

روزی که باشد آن بت سوسن عذار مست ...

... ای اوحدی گرت هوس جنگ و فتنه نیست

ما رای به کوی لاله رخان در می آرمست

اوحدی
 
۱۸۸۴

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸

 

... فراغتی ز گل و باغ و بوستان دارد

کدام لاله به روی تو ماند ای دلبند

کدام سرو چنین قد دلستان دارد ...

اوحدی
 
۱۸۸۵

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹

 

... در جگرش نهان کنم تیر کزان کمان رسد

گر ز تو لاله رخ دلم ناله کند روا بود

دل چو شود ز غصه پر هم به سر زبان رسد ...

اوحدی
 
۱۸۸۶

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۹

 

... ای باغ مشو غلط ز رویش

کین لاله در آن چمن نباشد

ای باد مده به زلف او دل ...

اوحدی
 
۱۸۸۷

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷

 

... ورنه هم بر گریهای زار من بخشیده باشد

نی چه باک از ناله من لاله رویی را که صد پی

همچو گل برگریه شبگیر من خندیده باشد ...

اوحدی
 
۱۸۸۸

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰

 

عرق چو از رخت ای سرو دلستان بچکد

ز خاک لاله برآید ز لاله جان بچکد

هزار سال پس از مرگ زنده شاید بود ...

اوحدی
 
۱۸۸۹

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲

 

بید بشکفت و گل به بار آمد

لاله بر طرف جویبار آمد

گربه بید بر دریچه شاخ ...

... یزک لشکر بهار آمد

زان طرف لالهای سرخ برست

زین طرف نالهای زار آمد ...

اوحدی
 
۱۸۹۰

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶

 

نقش لب تو از شکر و پسته بسته اند

زلف و رخت ز نسترن و لاله رسته اند

چشمان ناتوان تو از بس خمار و خواب ...

اوحدی
 
۱۸۹۱

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۸

 

... از خاک بر گرفته و در بر کشیده اند

بر لوح خاک صورت کرسی لاله را

گویی که عرشیان به قلم بر کشیده اند ...

... ترکان گل ز راوق شبنم شراب صرف

در جام لاله کرده و اندر کشیده اند

بر روی سوسن از خط رنگین نگاه کن ...

اوحدی
 
۱۸۹۲

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰

 

... شاهدان سوسن از بهر تماشا در چمن

لاله را با سنبل اندر کارزار انداختند

بلبل شیرین سخن شکر فشانی پیشه کرد ...

اوحدی
 
۱۸۹۳

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۲

 

آنرا که چون تو لاله رخی در سرا بود

میلش به دیدن گل و سوسن چرا بود ...

اوحدی
 
۱۸۹۴

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۴

 

... منتهای وصال یار این بود

روی او لاله بهارم بود

عمر آن لاله بهار این بود

هست از اندیشه در کنارم خون ...

اوحدی
 
۱۸۹۵

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷

 

... ورنه به جایی دگر کار کجا کرده بود

گر چه به هر باغ بس لاله و گل ریخته

ورچه به هر خانه پر برگ و نوا کرده بود ...

اوحدی
 
۱۸۹۶

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۳

 

... مانند آنکه بر رخ زیبا عرق چکد

بر روی سرخ لاله ز شبنم فتاده رش

آشفته ایم و دلشده یا مطرب السماع ...

اوحدی
 
۱۸۹۷

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۸

 

... نرگس جادو فریبش سحر پاش

سنبل هاروت بندش لاله پوش

چون مگس برسر نهد هر لحظه دست ...

اوحدی
 
۱۸۹۸

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۷

 

... که جز کافری نیست توفیر عشق

درین باغ اگر لاله چینی و گل

نخواهی شدن مرغ انجیر عشق ...

اوحدی
 
۱۸۹۹

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۴

 

... بر سر سبزهای تر در بن شاخ نارون

لاله به موکب صبا گفت هزار مرحبا

غنچه خزید در قبا گل بدرید پیرهن ...

اوحدی
 
۱۹۰۰

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۶

 

... که عندلیب ز مرغول او برد دستان

ز دست لاله جبینی شراب گیر به دست

که عقل سر بنهد چون برون کند دستان ...

اوحدی
 
 
۱
۹۳
۹۴
۹۵
۹۶
۹۷
۳۶۲