باغ بسان مصر شد از رخ یوسف سمن
گشت روان ز هر طرف آب چو نیل در چمن
جامهٔ توبه زشت شد، وقت کنار کشت شد
بر صفت بهشت شد، باغ، به صد هزار فن
عمر عزیز شد به سر، تخت عزیز گل نگر
بر سر سبزهای تر، در بن شاخ نارون
لاله به موکب صبا، گفت: هزار مرحبا
غنچه خزید در قبا، گل بدرید پیرهن
غلغل مرغ زندخوان، رفت به گوش زندگان
زنده دلی، مکن نهان، روی چو مرده در کفن
ای شده روی زرد دین، هیچ نچیده ورد دین
کی برسی به درد دین؟ جز به صفای درد دن
هرچه بخواستی تویی، و آنچه نکاستی تویی
رو، که به راستی تویی، انجم این دو انجمن
فرع تویی و اصل تو، جنس تویی و فصل تو
هجر تویی و وصل تو، گر برسی به خویشتن
اوحدی، از مکان او مگذر و آستان او
چون شدهای از آن او، لاف مزن ز ما و من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و رونق باغی میپردازد که به خاطر زیبایی یوسف، مانند مصر شده است. در این باغ، آبها مانند رود نیل در حرکتند و فضایی بهشتی ایجاد کردهاند. عمر به ارزش و عزت خود پی برده و دلایل طبیعی و زیباییهای باغ، زندگی و شادابی را به تصویر میکشند. شاعر به خواننده یادآوری میکند که در کنار زیباییها نباید حقیقت دل را پنهان کرد و برای رفع دردهای دینی و معنوی باید به صفای درون دست یافت. در نهایت شاعر به ارتباط انسان با خویشتن حقیقیاش و پیروی از معانی عمیقتر وجود اشاره میکند و بر عدم تصنع و لاف زدن تأکید میکند.
هوش مصنوعی: باغ به زیبایی و شکوه سرزمین مصر درآمد و به خاطر چهره دلربای یوسف، بوی خوش مانند عطر سمن در فضا پخش شد و آبها از همه طرف مانند نیل در زمین سبز جریان یافتند.
هوش مصنوعی: پوشش توبه دیگر زیبا نیست، وقتی که کنار مزرعه قرار گرفته است. بر ویژگیهای بهشت افزوده شده، باغ به هزاران طریق زنده و شاداب شده است.
هوش مصنوعی: زندگی ارزشمند به پایان رسید، اما بر تخت محبت به گل نگاه کن که بر فراز سبزههای تازه سبز است، در دل شاخههای نارون.
هوش مصنوعی: لاله به نسیم صبح سلام و خوشآمد گفت و به او خبر داد که غنچه در لباسش شکوفا شده و گل، پیراهنش را پاره کرده است.
هوش مصنوعی: صدای آواز مرغ زندخوان به گوش زنده دلان رسید، ای زنده! چهرهات را پنهان نکن، همچون مردهای در کفن.
هوش مصنوعی: ای کسی که بر چهرهات آه رنگینی دیده میشود، هیچوقت ذکر و دعا چیده نشده، چگونه به درد دین خواهی رسید؟ جز با صفای درد دنیا.
هوش مصنوعی: هر چیزی که بخواهی، خود تویی و هر آنچه از آن دوری کنی نیز خود تویی. حقیقت این است که تو وجود اصلی این دو انجمن هستی.
هوش مصنوعی: تو تنها جنبهای از وجودی، در حالی که ریشهات عمیقتر از آن است. تو خودت را در جدایی و نزدیکی جستجو میکنی، ولی اگر به شناخت واقعی خود برسی، احساس واقعیات را درک خواهی کرد.
هوش مصنوعی: از جایی که او حضور دارد، عبور نکن و در آستان او، به خاطر ارتباطی که با او داری، از خودی و جدایی صحبت نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
رستم کیقباد فر حیدر مصطفی ظفر
همره رخش و دل دلش فتح و غزای راستین
چند گریزی ای قمر هر طرفی ز کوی من
صید توایم و ملک تو گر صنمیم وگر شمن
هر نفس از کرانهای ساز کنی بهانهای
هر نفسی برون کشی از عدمی هزار فن
گرچه کثیف منزلم شد وطن تو این دلم
[...]
تازه شود حیات ما چون بگشاید او دهن
بوی گل است یا نفس آب حیات یا سخن
از نفسش مشام ما نافه مشک میشود
شاید اگر برون بری مجمر عود از انجمن
گر به چمن در آید او یاد نیاورد کسی
[...]
بلبل خوش سرای شد مطرب مجلس چمن
مطربه ی سرای شد بلبل باغ انجمن
خادم عیشخانه کوتاه بکشد چراغ را
زانک زبانه می زند شمع زمرّدین لگن
ساقی دلنواز گو داد صبوحیان بده
[...]
دامن آخر الزمان وصل قبای دولتش
آستی قبای او بحر نمای راستین
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.