گنجور

 
۱۸۴۱

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴

 

... عقل با عشق به بیهوده زند لاف مصاف

اسب تازی چه زیان از خر چو بین دارد

خواجه راهست غم دشمن و ما را غم دوست ...

نشاط اصفهانی
 
۱۸۴۲

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵

 

... وز پی گوی دمش جرمی مدور داشتند

اسب تازی رزم سازی دست یازی بی دریغ

موی تیغ آن کش ظفر از وی مصور داشتند ...

نشاط اصفهانی
 
۱۸۴۳

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۸

 

... گشته یوسف را خریدار از کلاف

رانده با رخش اسب چوبین در مصاف

کیستم من رهروی بی راحله ...

نشاط اصفهانی
 
۱۸۴۴

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۹

 

... چابک اندر گفت و در کردار سست

اسب تازی در سخن وندر عمل

همچو خر افتاده حیران در وحل

نشاط اصفهانی
 
۱۸۴۵

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۰ - امر الهی به ملائکه به سجده حضرت آدم و معنی عبودیت و وظیفه آن

 

... بنده آن نبود که مخلوق است بس

اسب و استر را نگوید بنده کس

هرکسی گر بنده بودی پس چرا ...

... آن یکی رحمت زبالا آورد

آن یکی را پاسبانی منصب است

پاسبان جانشان روز و شب است

آن مهار بختی گردون کشد ...

ملا احمد نراقی
 
۱۸۴۶

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۲ - داستان گرگ و خر و مذمت حرص و طمع

 

... اندر آن پیدا نه پیدا جای پای

نه صهیل اسب و نه بانگ درای

هرکه پیش آید که من هستم دلیل ...

ملا احمد نراقی
 
۱۸۴۷

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۵ - بیان در رنج سلاطین و حکام

 

... آن یکی جوید سیور قالی زنو

آید آن از بهر اسب این بهر جو

ملا احمد نراقی
 
۱۸۴۸

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۷ - رنج و محنت اهل زرع و تجارت و ثروت

 

... خویش را بیرون فکن زود ای رفیق

سرکش است اسب و به ره کوه و کمر

هین از این مرکب فرود آی زودتر ...

ملا احمد نراقی
 
۱۸۴۹

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۹ - گرفتار شدن پادشاه به دست زنگیان

 

... پوستینش بهر بهمن آورم

در سفر از اسب و استر چاره نیست

در وطن بیگاه و بستر کس نزیست ...

ملا احمد نراقی
 
۱۸۵۰

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۶۸ - در بیان مذمت و نکوهش فلاسفه

 

... از فراز عرش تا تحت الثری

اسب ذهنت برحیا چون تاختی

از ازل را تا ابد چون یافتی ...

ملا احمد نراقی
 
۱۸۵۱

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۹۸ - تضرع به درگاه بی نیاز چاره ساز

 

... دانه آرد نان پخته با ادام

نطفه آرد اسب زرین با لگام

ای خدا ای پادشاه راستین

دست قدرت را برآر از آستین

آتش اندر خرمن اسباب زن

چاره ای کن بی سبب در کار من ...

... ای امام عهد و سلطان زمان

ای جهان را پادشاه و پاسبان

ای امیر کاروان واپسین ...

ملا احمد نراقی
 
۱۸۵۲

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۳۵ - «سبوح قدوس رب الملائکة والروح» گفتن جبرئیل و بیهوش شدن ابراهیم خلیل

 

... تا تورا بر سر نهد اکلیل زر

بامدادان اسبهای خوش نژاد

برد میدان بهر بیع آن اوستاد

بانگ برزد کاسبها را ارخری

می فروشم فاش این المشتری ...

... وان همی جوید ز سمش سنگ و خار

می خرد آن اسب دیگر یک فقیر

کهکشانش گاه و شعرایش سفیر ...

... گه سپارد سوی حمالی ورا

زان بتر اسبی دگر کانرا خرد

مرد عصار و سوی دکانش برد ...

ملا احمد نراقی
 
۱۸۵۳

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۸۷ - بلندی رفتن نمرود به تماشای سوختن حضرت خلیل ع

 

... این بساط من بر آن بالا برید

جمله اسباب طرب گرد آورید

گرد آیید ای پرستاران همه ...

... مطلب از قربانی آمد ای پسر

قطع دل از عیش اسب و گاو و خر

از دو گاو و میش کشتن کی شود ...

... لیک کشتی چون تو گاو نفس خویش

کشته باشی هرچه اسب و گاو و میس

رو بکش این نفس کافر کیش را ...

ملا احمد نراقی
 
۱۸۵۴

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۸۹ - داستان آن بازرگان که خرما از بغداد به بصره برد بفروشد

 

... هر طرف می تاخت از بهر شکار

گه فکند اسب از یمین گه از یسار

عاقبت زین گیرودار و داوری ...

... خسته گشتند آن گروه از جستجو

شاه خشم آلوده ز اسب آمد فرو

بر تل خاکی نشست او خشمناک ...

ملا احمد نراقی
 
۱۸۵۵

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۲۳ - حدیث تفکر ساعة خیر من عبادة سنه و در حدیث دیگر سبعین سنه

 

... بخل هم باشد عمویت ای فلان

هم بود بوزینه یا اسب ای پسر

مشترک در حد حیوان و بشر ...

ملا احمد نراقی
 
۱۸۵۶

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۳۷ - خطاب حضرت سیدالشهداء ع با اصحاب کبار خود در شب عاشورا

 

... گر مرا بودی همی کردم نثار

نزد سم اسب تو ای شهریار

چارمین گفتا که من گردم جدا ...

ملا احمد نراقی
 
۱۸۵۷

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۳۹ - خطاب حضرت سیدالشهداء ع به اصحاب خود در صبح عاشورا و آماده شدنشان برای قتال

 

... قیمت سر را کنون بشناختیم

کش به سم اسب شاه انداختیم

آن یکی در پیش روی شاه دین ...

ملا احمد نراقی
 
۱۸۵۸

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب سوم » فصل دوم مقدمات تزکیه نفس

 

... چون طبع انسان دزد است و آنچه را مکرر از طبع دیگر می بیند اخذ می کند و سر این آن است که از برای نفس انسانی چندین قوه است که بعضی مایل به خیرات و فضایل و بعضی مقتضی شرور و رذایل هستند و پیوسته این قوا با یک دیگر در مقام نزاع و جدال اند و از برای هر یک از آنها که اندک قوتی حاصل شد و جزیی معینی به هم رسید بر آن دیگری به همانقدر غالب می شود و نفس را مایل به مقتضای خود می کند

و شکی نیست که مصاحبت با صاحب هر صفتی و شنیدن حکایات و افعال او و استماع قصص احوال او باعث قوت مقتضی آن صفت می شود و به این سبب کسانی که بیشتر اوقات با هم همنشین هستند یا در اغلب ازمنه به جهت اجتماعی که با یکدیگر دارند مانند شاگردان یک استاد یا بندگان یک مولی و امرای یک پادشاه غالب آن است که اخلاق ایشان متلایمه و اوصاف ایشان متناسبه هستند بلکه چنین است در اهل یک قبیله یا یک شهر و لیکن چون اکثر قوای انسانیه طالب اخلاق رذیله است انسان زودتر مایل به شر می شود و میل او به صفات بد آسان تر است از میل به خیرات و از این جهت است که گفته اند تحصیل ملکات ارجمند به منزله آن است که از نشیب به فراز روند و کسب صفات ناپسند چنان است که از فراز به نشیب آیند و اشارت به این است آنچه حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرموده اند حفت الجنه بالمکار و حفت النار بالشهوات یعنی رسیدن به درجات بهشت به کشیدن جامهای ناگوار منوط و دخول آتش جهنم به ارتکاب خواهشهای نفسانی مربوط است

دوم آنکه همیشه مواظب اعمالی باشد که از آثار صفات حسنه است و خواهی نخواهی نفس را بر افعالی وا بدارد که مقتضای صفتی است که طالب تحصیل آن یا در صدد محافظت بقای آن است مثل کسی که خواهد محافظت ملکه سخاوت وجود را نماید یا آن را تحصیل کند باید پیوسته اموال خود را به موافق طریقه عقل و شرع به مستحقین بذل نماید و هر وقت که میل خود را به بخل و امساک بیابد نفس خود را در مقام عتاب درآورد و کسی که در مقام حفظ صفت شجاعت یا در صدد کسب آن باشد باید همیشه قدم گذارد در امور هولناک و احوال خطرناک که عقل و شرع از آنها منع نکرده باشد و چون آثار جبن در خود مشاهده کند با خود در قهر و جنگ بوده باشد و این به منزله ریاضت بدنیه است که از برای دفع امراض بدن یا حفظ صحت آن به کار می رود ...

... یا متاعی را که ثمنش ملک ابد باشد به ازای خشت و خاکی دهد و سرمایه ای را که سودش پادشاهی سرمد باشد بر سر خاک و خاشاکی نهد

چهارم آنکه احتراز کند از آنچه باعث تحریک قوه شهویه یا غضبیه می شود و چشم را محافظت نماید از دیدن آنچه غضب یا شهوت را به هیجان می آورد و گوش را نگاهدارد از شنیدن آنها و دل را ضبط کند از تصور و تخیل آنها و بیشتر سعی در محافظت دل نماید و خیال آنها را در خاطر خود راه ندهد زیرا که از تصور و خیال آتش شوق و شعله غضب تیز می گردد آنگاه سرایت به اعضا و جوارح می کند و مجرد دیدن یا شنیدن بدون اینکه دل را مشغول آن کند چندان تأثیری ندارد و کسی که این دو قوه را از هیجان محافظت ننماید مانند کسی است که شیر درنده یا سگ دیوانه یا اسب سرکشی را رها کند و بعد از آن خواهد که خود را از آن خلاص کند

پنجم آنکه فریب نفس خود را نخورد و اعمال و افعال خود را حمل بر صحت نکند و در طلب عیوب خود استقصا و سعی نماید و به نظر دقیق در تجسس خفایای معایب خود برآید و چون به چیزی از آنها برخورد در ازاله آنها سعی کند و بداند که هر نفسی عاشق صفات و احوال خود است و به این جهت اعمال و افعالش در نظرش جلوه دارد و بدون تأمل و باریک بینی به عیوب خود برنمی خورد بلکه اکثر مردم از عیوب خود غافل اند و خاری که به پای کسی رود زود می بینند ولی شاخ درختی را در چشم خود برنخورند ...

... پس دانا کسی است که چون دشمنان او عیبی از او را ظاهر کنند در مقام شکرگزاری ایشان برآید و چاره دفعش کند

و از جمله چیزهایی که در این باب نافع است آن است که دیگران را آیینه عیوب خود کند و آنچه از ایشان سرزند تأمل در قبح و حسن آن کند و به قبح هر چه برخورد بداند که چون آن عمل از خود او نیز سر زند قبیح است و دیگران قبح آن را برنمی خورند و پس سعی در ازاله آن کند و طالب سعادت را واجب است که در آخر هر شبانه روزی محاسبه اعمال و افعال خود را کند و آنچه از او سر زند به نظر درآورد دفتر اعمال آن روز و شب را گشوده سراپایش را مرور کند و تفحص نماید از آنچه از او صادر شده پس اگر بدی از او به وجود نیامده و فعل قبیح از او سر نزده حمد خدا را به جا آورد و شکر توفیق او را نماید و اگر مرتکب قبیحی شده باشد با نفس خود عتاب کند و خود را ملامت کند و توبه و انابه نماید

ملا احمد نراقی
 
۱۸۵۹

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - حقیقت دنیا فی نفسه

 

بدان که دنیا خود فی نفسه حقیقتی دارد و در حق بندگان نیز حقیقتی دارد اما حقیقت خود دنیا عبارت است از زمین و آنچه بر روی زمین موجود است و مراد از زمین املاک و دکاکین دکان ها و خانه و امثال آنها است و آنچه بر روی زمین است معادن است و نباتات و حیوانات و تحصیل معادن غالبا یا به جهت آن است که آلت کار و شغل خود قرار دهند چون مس و آهن و ارزیز قلع و نحو آنها یا از برای زینت و آرایش به آن است مانند جواهر یا از برای داد و ستد است چون طلا و نقره و تحصیل نباتات اغلب از برای لباس و قوت و غذا و دوا است

و اما حیوانات را که تحصیل می کنند یا به جهت خدمتکاری و کار فرمودن است چون اسب و استر و کنیزان و غلامان یا از برای لذت بردن از آنها چون سراری کنیزان و زنان یا به جهت قوت و یاری جستن از آنها چون اولاد و برادران یا از برای تسخیر دلهای ایشان و تسلط بر آنها و اینها اعیانی هستند که دنیا عبارت از آنها است و خداوند عالم همه آنها را در این آیه مبارکه جمع فرموده که زین للناس حب الشهوات من النساء و البنین والقناطیر المقنطرة من الذهب والفضة والخیل المسومة والانعام والحرث ذلک متاع الحیوة الدنیا یعنی زینت داده شده است از برای مردم دوستی و مشتهیات نفسانیه از زنان و فرزندان و قنطارها از طلا و نقره و اسبان چرنده و چارپایان و زرع اینها متاع زندگانی دنیا هستند و محبت جمیع اینها از رذایل قوه شهویه است مگر محبت تسخیر قلوب و تسلط که از متعلقات قوه غضبیه است

ملا احمد نراقی
 
۱۸۶۰

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - مفاسد مال و ثروت

 

... و اما مفاسد دینیه آن سه نوع است اول آنکه باعث ارتکاب معاصی گردد زیرا که به واسطه مال قدرت بر معاصی حاصل و راه وصول به آنها آسان می گردد پس هر گاه شهوت معصیت به حرکت آید و انسان خود را قادر بر آن ببیند و به سهولت به آن تواند رسید بسا باشد که مرتکب آن شود و گناهی از او سر زند و اما اگر مأیوس از امکان آن گناه باشد و قدرت بر آن نداشته باشد داعیه آن معصیت را نمی کند

و از این جهت است که گفته اند که یکی از اسباب عصمت از معصیت عدم قدرت بر آن است پس کسی که به واسطه مال بر گناه قادر شد اگر مرتکب آن شود هلاک می شود و اگر مرتکب نگردد و صبر کند آن نیز شدت و زحمتی است زیرا که صبر با وجود قدرت نیز بسیار شدید است

دوم آنکه باعث غرق خوش گذرانیدن و فرو رفتن به نعمتها می گردد زیرا که همچنان که می بینیم غالب آن است که مالداران مشغول تنعم می شوند و به خوشگذرانیدن الفت و عادت می کنند و نمی توانند از نعمتها بگذرند و هر یک لذتی را که یافتند میل به لذت دیگر می کنند و چون به این معتاد شدند و به خوشگذرانیدن عادت کردند بسا باشد که از حلال میسر نگردد پس دست به مال مشتبه دراز می کنند و به تدریج از آن تجاوز نموده به حرام فرو می روند و به این جهت به انواع اخلاق رذیله از کذب و ریا و حسد و غیر اینها مبتلا می گردند ...

... و از این جهت حضرت عیسی علیه السلام فرمود در مال سه آفت است یکی آنکه آن را از غیر وجه حلال اخذ کنی عرض کردند که اگر از ممر حلال به دست آید فرمود آفتی دیگر دارد که آن را در غیر موقعش صرف نمایی عرض کردند که اگر در موقعش صرف کنی فرمود که آفت دیگر دارد که در جا به جا کردن و نگاهداشتن آن آدمی را از یاد خدا باز می دارد و این دردی است که بی دوا و مرضی است بی شفا زیرا که روح عبادت و حقیقت آن یاد خدا و تفکر در عظمت و جلال اوست و این دلی می خواهد فارغ و خاطری جمع

بی غم و اندیشه سود و زیان نه خیال این فلان و آن فلان و صاحب ده و مرزعه صبح و شام در فکر حساب سر کار و خیانت آن و کوتاهی برزگران در امر مزرعه و زراعت و عمارت است گاهی مشغول فکر منازعه با شرکاء اراضی و قنوات و زمانی متوجه خیال خصومت با اهل خراج و مالوجهات لحظه ای در یاد گاو و خر و ساعتی در فکر اسب و استر

گاه اندر فکر گاو و استری

گاه آلوده غم اسب و خری

شب در خیال طویله و انبار روز در کار آبیاری و شیار و غیر اینها از افکار بسیار و تاجر مسکین روز و شب با صد فکر قرین گاهی در فکر خیانت شریک و زمانی در تهیه اسباب سفر دور و نزدیک گاه می گوید فلان شریک همه سود را برد و زمانی فکر می کند که فلان مضارب سرمایه را تمام خورد یا فلان کس در عمل کوتاهی کرد یا نه و فلان شخص مال را ضایع نمود یا نه و فلان محاسبه سهو است یا درست فلان حریف در معامله سخت است یا سست در اغلب اوقات در غربت محزون و مغموم و به جهت کساد بازار و ناروایی مالش اندوهناک و مهموم و همچنین سایر مالداران

و بالجمله فکرهای اهل دنیا را نهایتی و خیالات ایشان را غایتی نیست و کسی که بجز فکر قوت سال خود را ندارد و زیادتر از آن را نمی طلبد از همه خیالات فارغ و از جمیع این آفات سالم است ...

ملا احمد نراقی
 
 
۱
۹۱
۹۲
۹۳
۹۴
۹۵
۱۱۷