این منم کاینسان خجل از خاک توس
میبرندم ای دریغ و ای فسوس
بیخود و درمانده و سرگشتهام
خشک لب از طرف جو برگشتهام
هر کسی کز طرف جو کامی گرفت
بر مراد کام خود جامی گرفت
در خور جامی نیامد کام من
لایق سنگی نشد هم جام من
شرح اوصاف گلم رهزن شده
لیک بسته چشم و در گلشن شده
بازگشته از گلستان خوار و زار
خود چه یابد کور از گل غیر خار
گشته یوسف را خریدار از کلاف
رانده با رخش اسبِ چوبین در مصاف
کیستم من رهروی بی راحله
کیستم من واپسی از قافله
بندهای در کار خود درماندهای
از در صاحب به خواری راندهای
بندهٔ بیشرم و گستاخ و جسور
با که آوخ با خداوندی غیور
مستمندی خسته مسکینی غریب
از صلای عام سلطان بی نصیب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس خجالت و درماندگی خود سخن میگوید و از اینکه در بین انسانها مانند خاک بیارزش است، شکایت میکند. او حس میکند که به دلیل ناامیدی و ناکامی، از زندگی واقعی دور شده است و در حال حاضر از دیگران جدا افتاده و بیفایده و بیهدف است. افراد دیگر از زندگی بهرهمند میشوند، در حالی که او نتوانسته به آرزوهای خود برسد و شایستهاش نیز فقط سنگ و خار است. شاعر خود را همچون بندهای ناتوان و بیپناه میبیند که از درگاه صاحب خود رانده شده و در برابر خداوند در ذلت و خواری است. او به ناامیدی و فقدان کمک از سوی دیگران اشاره میکند و خود را در وضعیت اسفناکی مییابد.
هوش مصنوعی: این من هستم که این انسانها از خاک توس به دوش میبرند و این واقعیت برایم تاسفبار است.
هوش مصنوعی: من بیهدف و سردرگم هستم، لبهایم خشک شده و از طرف جریان آب بازگشتهام.
هوش مصنوعی: هر کسی که از جانب آب (یا زندگی) موفقیتی به دست آورد، موفقیتش را به عنوان دستاوردی بزرگ میشمارد و به آرزوهایش میرسد.
هوش مصنوعی: در این عالم چیزی برای من مناسب نیست، حتی جامی که به من دادهاند، شایستهٔ حال و خواستههای من نیست و به سنگی میماند که نتوانستهام به آن دست یابم.
هوش مصنوعی: گل من که توصیفش میشود، توجه بسیاری را جلب کرده است، اما من به خاطر زیبایی و ظرافتی که در خود دارد، چشمانم را بستهام و در دنیای گلها غرق شدهام.
هوش مصنوعی: کسی که از زندگی خوب و خوشی به بدبختی و پریشانی برگشته است، مانند نابینایی است که از گلستان زیبایی به جایی آمده که جز خار و دردی دیگر نمیبیند. او هیچ چیزی جز بیحالی و رنج نخواهد یافت.
هوش مصنوعی: یوسف را کسی خریده که از کارش رانده شده و همراه با یک اسب چوبی به میدان آمده است.
هوش مصنوعی: من کیستم که در این سفر تنها و بدون راهنما هستم؟ من کیستم که از جمع دیگران منحرف شدهام و از قافله جا ماندهام؟
هوش مصنوعی: یک بنده، در کار خودش به بن بست رسیده و به خاطر مشکلاتش، از درگاه صاحبش طرد شده است.
هوش مصنوعی: من بندهای بیشرم و گستاخ هستم، اما به که شکایت کنم وقتی که خداوندی غیور وجود دارد؟
هوش مصنوعی: در این بیت به تصویر کشیدن حالتی است که شخصی نیازمند و بیپناه، از صدای عمومی و فراخوانی که به سوی سلطان میشود، بیبهره است. این غم و اندوه، احساس تنهایی و نداشتن امکانات را به خوبی نمایان میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.