بر لب جویی نشسته با نشاط
پهن کرده سبزه از هر سو بساط
روز دیگر گفت نمرود پلید
پور آذر خوش جزای خویش دید
هرکه از فرمان من پیچد سر
آتشش سوزد سر و دست و کمر
هرکه نافرمانی ما میکند
آتشش سودای یکجا میکند
آب و آتش جمله در فرمان ماست
هرچه هست امروز در سلطان ماست
هرکه از سلطان ما سر میکشد
سر به زیر تیغ و خنجر میکشد
میروم امروز در کوه بلند
تا ببینم حال آن مرد نژند
این بساط من بر آن بالا برید
جمله اسباب طرب گرد آورید
گرد آیید ای پرستاران همه
دیده بگشایید ای یاران همه
تا ببینید این عدوی جانفشان
گشته خاکستر در آن آتشوشان
تا نمایندم همه تحسین و زه
آفرین گوییدم از کهتان و مه
جمله گوییدم مریزاد دست تو
ای خدایی آماده پابست تو
این بگفتند و سوی کُه برشدند
دیده افکن جانب اخگر شدند
گلشنی دیدند افزون از بیان
گلستان در گلستان در گلستان
اندر آن گلشن خلیل تاجدار
بر لب جویی نشسته شاهوار
بر سریری او نشسته شاهوش
نوجوانی پیش او زیبا و کش
ماند نمرود و سپاهش در شگفت
در غجب انگشت بر دندان گرفت
پس به ابراهیم گفت آن بیحیا
راست گویم بس بزرگستت خدا
خواهم او را من ز خود شادان کنم
گاوها از بهر او قربان کنم
پس بکشت و کرد بهر حق نثار
او ز گاوان ده هزار و هشت هزار
نیک ژاژ و کفر خود را کم نکرد
دیو نفس از ملک جانش رم نکرد
گاوها بسیار کشت اما چه سود
گاو نفسش فربه و چالاک بود
گاو نفسش در علفزار هوا
در چرا گر ناروا و گر روا
گاو نفست گر در اصطبل هواست
گاو قربان کردنت لوچ و هباست
گر تو کاری میکنی ای مرد هُش
گاو را بگذار و نفس خود بکش
گاو کشتن کار قصابان بود
نفس کشتن همت سلمان بود
مطلب از قربانی آمد ای پسر
قطع دل از عیش اسب و گاو و خر
از دو گاو و میش کشتن کی شود
منقطع از جانت ای حبل مَسَد
لیک کشتی چون تو گاو نفس خویش
کشته باشی هرچه اسب و گاو و میس
رو بکُش این نفس کافر کیش را
ساز فارغ دیگران و خویش را
نی چو آن نمرود نادان کو همی
خویش پروردی و کشتی عالمی
طاعت نادان همه زحمت بود
طاعت دانائیم رحمت بود
طاعت عامه همه ای بوالحسن
زحمت جسم است و تحمیل بدن
گر نمازی میکند باشد همین
کو کند کون بر هوا سر بر زمین
روزهاش باشد نخوردن آب و نان
یا دو صد منت نهادن بهر آن
گر فقیری را لب نانی دهد
گوییا صد مرده را جانی دهد
گر بسازد مسجدی یا قنطره
میکند هنگامه را در هر کره
هین منم آن کس که مسجد ساختم
پل بر آن رود بزرگ انداختم
هر کجا بیند دو کس در داستان
نقل مسجد یا پل آرد در میان
مایه عمر گرامی را تمام
میکند در این صلوة و آن صیام
مایه چون آید به دستت بی وقوف
این تجارت باشدش ای اوف اوف
راست ماند این عبادتها همی
با تجارات جوان دیلمی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، نمرود به عنوان یک پادشاه ظالم و مستبد به مردمانش هشدار میدهد که هر کس از فرمان او سرپیچی کند، مجازات خواهد شد. او به کوه میرود تا ابراهیم را ببیند که در آتش نمرود نجات یافته است. نمرود از قدرت ابراهیم و اوج ایمانش شگفتزده میشود و تصمیم میگیرد که برای او قربانی کند. اما شاعر به نمرود یادآوری میکند که قربانی کردن گاوها فایدهای ندارد و او باید نفس خود را بکشد، زیرا کشتن نفس و رهایی از خواستههای دنیوی اهمیت بیشتری دارد. در نهایت، شاعر بر اهمیت طاعت آگاهانه و درک درست از عبادتها و قربانیها تأکید میکند.
هوش مصنوعی: در کنار جوی آب نشسته و با شادی، سبزهای را از هر طرف گستردهاند.
هوش مصنوعی: روز دیگری نمرود بد ذات، پسر آذر را دید که جزای اعمال خود را میبیند.
هوش مصنوعی: هر کسی که از دستورات من سرپیچی کند، دچار آتش و درد خواهد شد و عذابش را خواهد چشید.
هوش مصنوعی: هرکسی که از ما سرپیچی کند، در دلش آتشی برای خود میسازد که نمیتواند در یک جا خاموشش کند.
هوش مصنوعی: همه چیز تحت کنترل ماست، حتی آب و آتش؛ هر آنچه که امروز وجود دارد، در اختیار فرمانروایی ماست.
هوش مصنوعی: هر کسی که از فرمانروا یا سلطانی که ما داریم سرپیچی کند، به زودی با عواقب خطرناک و خشونتآمیز روبرو خواهد شد.
هوش مصنوعی: امروز به کوه بلند میروم تا حال و روز آن مرد غمگین را ببینم.
هوش مصنوعی: این وسایل و امکانات من را به بالای آنجا منتقل کنید و همه چیزهایی که برای شادی و سرگرمی لازم است را جمع کنید.
هوش مصنوعی: جمع شوید ای پرستاران، همه با هم، و چشمانتان را باز کنید، ای دوستان!
هوش مصنوعی: تا ببینید که این دشمن جانفشان چگونه تبدیل به خاکستر شده است در آن شعلههای آتش.
هوش مصنوعی: من میخواهم همه را به تحسین و ستایش وادارم و از زیباییها و جذابیتهای خاص با شادی صحبت کنم.
هوش مصنوعی: به همه گفتم که ای خدا، دست تو را نباید رها کرد، زیرا تو همیشه آماده و در دسترس هستی.
هوش مصنوعی: این گفتند و وقتی که به سمت آنجا رفتند، به شعلههای آتش نگاهی انداختند.
هوش مصنوعی: در باغی که گلها به وفور وجود دارند، زیبایی و شگفتیهای آن بسیار بیشتر از آن چیزی است که بتوان به زبان آورد.
هوش مصنوعی: در آن باغ زیبا و پرگل که خلیل، crown بر سر دارد، فرمانروایی بر لب جویی نشسته است.
هوش مصنوعی: شاه بر تختی نشسته و جوانی زیبا و کشیده در برابر او قرار دارد.
هوش مصنوعی: نمرود و سپاهش در حیرت و شگفتی ماندند و با دندان بر انگشت خود نگریستند.
هوش مصنوعی: ابراهیم، به تو میگویم که خداوند تو را بسیار بزرگ و با عظمت میداند.
هوش مصنوعی: میخواهم او را شاد و خوشحال کنم، بهطوری که حتی برای او قربانیها را تقدیم کنم.
هوش مصنوعی: پس به خاطر حق، او را از کشتن بر حذر داشت و در این راستا، ده هزار و هشت هزار را به نذر قرار داد.
هوش مصنوعی: شیطان نفس او را از ملک و سلطنت جانش دور نکرد و از کفر و بدی خود نکاسته است.
هوش مصنوعی: تعداد زیادی گاو را کشت، اما چه فایده که نفس او چاق و قوی بود.
هوش مصنوعی: گاو در علفزار نفس میکشد و هوای آزاد را میچشد، اما اگر در جایی که نمیتواند بچراند، باشد، کارش نادرست است.
هوش مصنوعی: اگر نفس تو در محیط سرشار از خواستهها و تمایلات باشد، به نظر میرسد که قربانی کردن تو به خاطر آن، مسخره و بیمعنی است.
هوش مصنوعی: اگر کاری انجام میدهی، ای مرد، بهتر است که از مشکلات و دغدغهها دور شوی و به خودت استراحت بدهی.
هوش مصنوعی: کشتن گاو وظیفه قصابان است، اما از بین بردن نفس و هوای نفس، کار کسانی همچون سلمان است که اراده و همت بالایی دارند.
هوش مصنوعی: موضوع از قربانی کردن بوجود میآید، پسر. باید وابستگیات به لذتهای مادی مثل اسب، گاو و الاغ را قطع کنی.
هوش مصنوعی: اگر دو گاو و میش را بکشی، آیا میتوانی از جانت جدا شوی، ای کسی که به زنجیر استحکام وصلای؟
هوش مصنوعی: اما اگر کشتی تو را به خاطر نفس خود غرق کرده باشد، هر چقدر هم که اسب و گاو و نعمت داشته باشی، فایدهای نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: این نفس سرکش و ناپسند را کنار بگذار و خود را از دغدغههای دیگران و مشکلات شخصیات آزاد کن.
هوش مصنوعی: مانند نمرود نادان نباش که فقط به فکر پرورش خود بود و جهانی را نابود کرد.
هوش مصنوعی: اطاعت از نادان فقط زحمت و سختی به همراه دارد، اما اطاعت از دانا و آگاه، رحمت و برکت میآورد.
هوش مصنوعی: اطاعت و بندگی عمومی از همه افراد، ای بوالحسن، کار سختی است و فشار زیادی به جسم آدمی وارد میکند.
هوش مصنوعی: اگر کسی نماز میخواند، باید به همان اندازه که سرش را به زمین میگذارد، به ارزش و معنا و هدف آن نیز توجه کند و خود را در آسمانها نگاه دارد.
هوش مصنوعی: روزۀ او به معنای نداشتن آب و غذاست یا اینکه باید به خاطر آن هزاران خواهش و درخواست از دیگران بپذیرد.
هوش مصنوعی: اگر فردی فقیر را نانی بدهد، انگار که جان تازهای به صد نفر مرده میبخشید.
هوش مصنوعی: اگر کسی مسجدی یا پلی بسازد، در هر گوشهای از دنیا میتواند شور و هیجان ایجاد کند.
هوش مصنوعی: من همان کسی هستم که مسجدی بنا کردم و بر آن رود بزرگ پلی ایجاد کردم.
هوش مصنوعی: هر جا که دو نفر ببینند که در داستانی صحبت از مسجد یا پلی است، آنجا هم یک بخشی از داستان برای آنها مهم میشود.
هوش مصنوعی: زندگی ارزشمند انسان در این نماز و آن روزه به تمام میرسد.
هوش مصنوعی: وقتی که چیزی ارزنده و گرانبها به دستت میرسد، اگر نسبت به آن بیخبر باشی و ندانسته برخورد کنی، آن را به سادگی از دست میدهی و این مانند یک معامله ناکام خواهد بود.
هوش مصنوعی: این عبادتها حقیقت دارند و همواره با تجارتهای جوان دیلمی در ارتباط هستند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.