بخش ۲۳۹ - خطاب حضرت سیدالشهداء ع به اصحاب خود در صبح عاشورا و آماده شدنشان برای قتال
گفت با ایشان شه ملک بقا
ای سرافرازان میدان بقا
دوست گویا طور دیگر خواسته
بزم دیگر بهرتان آراسته
این جهان خاکست و جای خاکیان
نوریان را هست علیین مکان
دور را اکنون زمان دی بود
فصل فروردینش آیا کی بود
رخصت است اما پی جان باختن
جان فدای حکم جانان ساختن
رخصت است اما به میدان رضا
تا چه باشد حکم سلطان قضا
چون شنیدند این سخن از آن جناب
پا نهادند از نشاط اندر رکاب
رو به میدان شهادت تاختند
غلغل اندر شش جهت انداختند
خود و خفتان از سر و بر ریختند
گرد از میدان کین انگیختند
جان به لب سر بر کف از ملک جهان
رخشها راندند سوی لامکان
بر بروها چین و دندانها به لب
تیغ بر کفها و دلها پر طرب
رخشها در قلب میدان تاختند
تیغها بر حزب شیطان آختند
کفر و دین بر یکدگر آمیختند
رشته های جان هم بگسیختند
جویها کردند از خونها روان
خاکها کردند رنگ ارغوان
غلغل اندر کن فکان انداختند
جانها دادند و سرها باختند
جمله سرها بر کف و جانها به لب
رو نهادی سوی میدان با طرب
می نگنجیدند از شادی به پوست
سر سپردندی به دشمن جان به دوست
آن یکی را مهربان مام از قفا
کای پسر هنگام عهد است و وفا
هین برو مادر حلالت شیر من
همرهت آن ناله ی شبگیر من
هین برو ای جان مادر سر بده
سر براه سبط پیغمبر بده
هین برو میعاد روز محشر است
وعده ی ما خدمت پیغمبر است
وان دگر یک با برادر همعنان
جانب میدان روان گشته دوان
کای برادر سوی میدان العجل
جان دهیم از بهر سلطان ازل
ای برادر جان کنون آید بکار
تا کنیم آن در ره آن شه نثار
قیمت سر را کنون بشناختیم
کش به سم اسب شاه انداختیم
آن یکی در پیش روی شاه دین
می خریدی بر تن خود تیغ کین
هرچه آید تیغ و خنجر از قضا
پیش آورده سر و دست و قفا
از پی یک جرعه آب از بهر شاه
این یکی آمیخت خون با خاک راه
مشک خود پر کرد و برگردن فکند
راند مرکب سوی شاه ارجمند
هاتفی گفتش عیان در گوش جان
هین میفکن مشک و هان مرکب بران
هرکه باشد تشنه ی دیدار دوست
از دم شمشیر و خنجر آب اوست
جام وصل ما پر از ماء معین
از چه سویش می کشی این پارگین
زین نمط آن جند رحمت یک بیک
می زدندی نقد خود را بر محک
هرکجا دیدند تیری در کمان
سینه را کردند در پیشش نشان
شاه دین چون شمع روشن در میان
گرد او یاران همه پروانه سان
آتشی از آب تیغ افروختند
جمله چون پروانه خود را سوختند
اندر آن میدان پرشور و فتن
جمله در جان دادن و سر باختن
در سموات علی افلاکیان
جمله را انگشت حیرت در دهان
غلغل احسنت احسنت از ملک
برگذشتی از سما و از سمک
از صوامع سرکشیده قدسیان
انت تعلم جمله را ورد زبان
در تکاپو جنیان از هر طرف
در ره شه نقد جانهاشان به کف
آن یکی آمد به نزد شاه دین
کای ضیاء چشم خیرالمرسلین
من یکی از چاکران حیدرم
بر گروه جن امیر و سرورم
از پی تسلیم جان برخاستم
اندرین صحرا سپه آراستم
لشکرم بگرفت بحر و بر و کوه
از سپاهم دشت آمد در ستوه
هین بفرما تا برآریمان دمار
زین گروه بیحیای دیوسار
خونشان با خاک ره یکسان کنیم
جسمهاشان را تهی از جان کنیم
گفت آن سلطان اقلیم رضا
قد جزاکم ربکم خیرالجزا
دل از این ویرانه دیرم سیر شد
جان از این محنت سرا دلگیر شد
دیده ام افکنده بر جانان نظر
جان گشده سوی جانان بال و پر
پرده افکنده است از چهرش عیان
جان گرفت از دست من اکنون عنان
جملگی رفتند همراهان من
عندلیبان بر پریدند از چمن
آمد اینک نوبت نسرین و گل
جزوها رفتند و آمد وقت کل
از فروغ تیغ و شمشیر و سنان
فاش بنگر آتش نمرودیان
سوی آتش می روم من چون خلیل
منجنیقم عشق او شوقم دلیل
بهر ابراهیم اگر شد ای مهان
در میان آتش آب و گل عیان
چشمه ها کرده ز خون من روان
زخمهایم گلستان در گلستان
عشق می گفت ای خلیل روزگار
می روی در آتش ابراهیم وار
کو تورا قربانی راه خدا
تا به دست خود کنی آن را فدا
گفت اینک غنچه های گلشنم
روشنیهای دو چشم روشنم
اینک آمد باز باد مهرگان
غنچه ها را برد باد از گلستان
ناشگفته از نسیم صبحگاه
کرد غارت بادشان ای آه آه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این متن، به توصیف میدان نبرد و دعوت به فداکاری و جانفشانی در راه ایمان و مذهب پرداخته شده است. سخنران از سرافرازانی که در میدان بقا حضور دارند، میگوید که آنها آمادهاند تا جان خود را فدای حکم الهی کنند و به میدان شهادت بروند.
شور و شوقی که در دل رزمندگان وجود دارد، به وضوح بیان شده و آنها به میدان میتازند و با شجاعت به دشمن حمله میکنند. پیوندی عمیق میان عشق به خدا و فداکاری در راه او دیده میشود.
حضور شخصیتهایی چون حیدر و پیامبر نیز در این متن به تصویر کشیده شده و توصیفاتی از عشق و ارادت آنها به آسمان و ملکوت ارائه میشود. در نهایت، تصویر غنچهها و blooming flowers در دل میدان و بافت رزمندگان به تصویر کشیده میشود که همگی برای ایثار و فداکاری در راه حق آمادهاند.
هوش مصنوعی: شاه جاویدان به سرافرازان میدان جاودانی گفت که...
هوش مصنوعی: دوست به نظر میرسد که به شیوهای متفاوت از قبل، تصمیم گرفته است. او به خاطر چنین تغییراتی، محفل شما را به زیبایی تازهای تزئین کرده است.
هوش مصنوعی: این دنیا مکان مادی و خاکی است و جایی برای انسانهای نورانی و عالیقدر وجود دارد که در مراتب بالاتر قرار دارند.
هوش مصنوعی: زمان اکنون شبیه به دی ماه است، اما فصل فروردین در حال حاضر چه زمانی است؟
هوش مصنوعی: اجازه هست، اما باید برای عشق جان خود را فدای خواستههای محبوب کرد.
هوش مصنوعی: اجازه هست که در میدان رضا حاضر شویم، اما باید دید که سرنوشت چه حکمی برای ما دارد.
هوش مصنوعی: وقتی آن شخص این جمله را شنید، از شادی و هیجان قدم به جلو گذاشت و بر اسبش رکاب زد.
هوش مصنوعی: به سوی میدان جنگ شتاب کردند و صدا و هیاهو در همه جا پخش شد.
هوش مصنوعی: آنها لباسهای خود را از سر برداشتند و غبار را از میدان نبرد پراکنده کردند.
هوش مصنوعی: جان به لب رسیده و در حالی که جانش در خطر است، از پادشاهی دنیا، اسبها را به سمت جایی نامشخص و دور هدایت کردند.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعری به زیباییهای زندگی اشاره میکند. از چین و چروکهای صورت و دندانهای زیبا صحبت شده است. تیغ به معنای تیزی و شجاعت است و دلها مملو از شوق و خوشحالی است. به طور کلی، این متن به جذابیتهای جسمانی و احساسات شاد اشاره دارد.
هوش مصنوعی: اسبان در دل میدان با شتاب میتازند و شمشیرها به سوی گروه شیطان آماده حمله میشوند.
هوش مصنوعی: کافری و دیانت با هم مختلط شدند و پیوندهای روحی انسانها از یکدیگر جدا شد.
هوش مصنوعی: در این شعر به تصویر کشیده شده است که رودها پر از خون شده و زمینها رنگین و قرمز شدهاند. این توصیف نشاندهندهی یک وضعیت ناخوشایند و tragic است که در آن طبیعت تحت تأثیر وقایعی سخت و خشن قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: در اثر شور و غوغایی که پیش آمد، جانها فدای هدف شدند و سرها به خطر افتاد.
هوش مصنوعی: همه سرها را بر زمین گذاشتهاند و جانها به لب رسیده است، به سمت میدان با شادی و نشاط حرکت کردی.
هوش مصنوعی: آنها از خوشحالی به حدی بودند که نمیتوانستند خود را در پوست سرشان جا دهند و جانشان را برای دوستشان میدادند و به دشمن خود بیاعتنا بودند.
هوش مصنوعی: مادر مهربان او از پشت سر به او اشاره میکند و میگوید: "پسر، این زمان زمان عهد و وفاست."
هوش مصنوعی: برو مادر، شیر حلالی که به من دادی را ببر و نالههای شبانهام را همراه خود ببر.
هوش مصنوعی: برو و جان مادر را فدای راه فرزند پیامبر کن.
هوش مصنوعی: بشتابید، روز قیامت نزدیک است و وعده ما دیدن پیامبر است.
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که یکی از برادران به سوی میدان جنگ در حال دویدن است و با عزم و اراده به جلو میرود.
هوش مصنوعی: ای برادر، به سوی میدان، با جانمان برای خاطر سلطان جاودانه فدا میکنیم.
هوش مصنوعی: برادر! اکنون وقت آن رسیده که دست به کار شویم تا جان خود را در راه آن پادشاه فدای کنیم.
هوش مصنوعی: ما حالا ارزش سر را درک کردیم، زیرا که آن را به زیر سم اسب شاه انداختیم.
هوش مصنوعی: یک نفر در حضور شاه دین، خود را برای جنگ و نبرد آماده میکرد و نشانهای از دشمنی را بر تن خود داشت.
هوش مصنوعی: هر چه سرنوشت برایمان به ارمغان بیاورد، باید با کمال آمادگی به استقبال آن برویم، چه در زندگی و چه در برابر سختیها.
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن یک جرعه آب برای شاه، این شخص خونی که در رگش بود را با خاک مسیر آمیخته است.
هوش مصنوعی: او مشک را پر کرد و بر گردن آویخت و اسب را به سمت پادشاه ارجمند راند.
هوش مصنوعی: یک صدایی به او گفت که با دقت به آن گوش دهد و توجه کند که چیزی باارزش را به هدر ندهد و همچنین بر سر راه خود با احتیاط پیش برود.
هوش مصنوعی: هرکس که آرزوی دیدار دوست را دارد، برای رسیدن به آن، باید خطرات و سختیها را بپذیرد، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود.
هوش مصنوعی: کاسه وصال ما پر از آب زلال است، پس چرا از این طرف متزلزلش میکنی؟
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده که از آن نوع محبت و رحمت، یک به یک، افراد برای ارزیابی ارزش و حقیقت خود، تلاش میکردند و سرمایه وجودشان را به محک میزدند.
هوش مصنوعی: هرجا که تیر و نشانهای در کمان بود، سینه را نشانهای قرار دادند.
هوش مصنوعی: شاه دین مانند شمعی روشن است و یاران او در اطرافش مانند پروانههایی هستند که به نوری که او میتاباند جذب شدهاند.
هوش مصنوعی: آتش را با آب تیغ روشن کردند و همه مانند پروانهای که به دور شمع بچرخد، خود را سوزاندند.
هوش مصنوعی: در آن میدان پُر هیاهو و آشفتگی، همه در حال جان فشانی و از دست دادن جان هستند.
هوش مصنوعی: در آسمانها، همهی موجودات بلندپرواز و بافرکانسهای مختلف از شگفتی به دهان خود دست میزنند.
هوش مصنوعی: صدای زیبا و خوشایندی از فرشتگان به گوش میرسد که تو را ستایش میکنند و به خاطر عبور از مرزهای آسمان و زمین به تو تبریک میگویند.
هوش مصنوعی: در اینجا به نوعی صحبت از روحانیون و قدسیان میشود که از جاهای مقدس و صومعهها برآمدهاند و دانشی که کسب کردهاند، به زبان آنها تبدیل شده است. به بیان دیگر، آنچه آموختهاند به شکل موجز و قابل فهم بیان میشود و ممکن است بر دیگران تأثیر بگذارد.
هوش مصنوعی: در تلاش و کوشش جنها از هر سو، در مسیر پادشاه، جانهای خود را به عنوان بهایی در دست دارند.
هوش مصنوعی: یکی به نزد شاه دین آمد و گفت: ای روشنی چشم بهترین پیامآوران.
هوش مصنوعی: من یکی از پیروان حیدر هستم و بر گروهی از جنها، سرور و مقامم را دارم.
هوش مصنوعی: برای پذیرفتن سرنوشت و تسلیم شدن، جانم را به سوی این بیابان برانگیختم و گروهی را به همراه خود سازماندهی کردم.
هوش مصنوعی: نیروهای من به قدرت و عظمت دریا و زمین و کوهها مانند یک سپاه عمل کردند و سرزمینهای وسیع در برابرشان تسلیم شدند.
هوش مصنوعی: به سرعت بگو تا ما از این جمع بیحیا و شیطانی، کارشان را تمام کنیم.
هوش مصنوعی: در این بیت، گوینده از آمادگی برای قربانی کردن و فدایی شدن صحبت میکند. او میخواهد با از بین بردن جان دشمنان، آنان را به خاک بسپارد و به نوعی برابری بین خون و خاک ایجاد کند. در واقع، او با این سخن به عشق و فداکاری برای آرمانها و عقاید خود اشاره دارد.
هوش مصنوعی: سلطان سرزمین رضا فرمود: پروردگارتان بهترین پاداش را به شما عطا کند.
هوش مصنوعی: دل دیگر از این خرابه خسته و بیروح شده و جان از این مکان پر از مشکلات ناامید و غمگین گشته است.
هوش مصنوعی: من دیدهام که فردی عاشقانه به محبوب خود نگاه میکند و جان او به سوی محبوبش پرواز میکند و آزاد میشود.
هوش مصنوعی: از چهرهاش پردهبرداری شده و اکنون جانم از دستم خارج شده است.
هوش مصنوعی: همهی همراهان من رفتند و پرندگان خوشصدا از گلزار پرواز کردند.
هوش مصنوعی: حالا نوبت نسرین و گل رسیده است، در حالی که دیگر گلها رفتهاند و زمان شکفتن این گلها فرارسیده است.
هوش مصنوعی: به روشنی و وضوح، تأثیر و قدرت سلاحهایی مانند تیغ و شمشیر را ببین، که همچون آتش نمرود، نیرویی ویرانگر دارند.
هوش مصنوعی: من به سمت آتش میروم مانند خلیل، چون عشق او من را به سوی خود میکشد و شوق من دلیل این مسیر است.
هوش مصنوعی: به خاطر ابراهیم، ای بزرگان، در وسط آتش، آب و گل به وضوح نمایان شد.
هوش مصنوعی: چشمهها از خون من جاری شدهاند و زخمهایم باعث شدهاند که گلها در گلستان رشد کنند.
هوش مصنوعی: عشق به خلیل میگوید که تو همچون ابراهیم، باید در آتش امتحانها و چالشهای زندگی بروی.
هوش مصنوعی: تو را برای قربانی کردن در راه خدا آماده کردهام تا خودت بتوانی آن را فدای او بکنی.
هوش مصنوعی: گفت: اینک شکوفههای باغ من، روشنیهای دو چشم درخشان من هستند.
هوش مصنوعی: اکنون باد مهرگان بازگشته است و گلها را از باغ برده است. غنچهها نیز در پی این باد به حرکت درآمدهاند.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی به آرامی به بادها اشاره میکند و آنها را به سرقت میبرد، در حالی که غم و اندوهی در دل وجود دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.