... طی طریق پرخطر عشقت آرزو است

وارسته از دو کون چو مردان راه باش

آزادیت هوا است ره خواجگان گزین ...

... ملول گشتم از این همرهان سست عنان

کجا است راه نوردی مجردی چالاک

اگر از این تن خاکی سفر کنی ای دل ...

... به یاوه ابر بهاری به دجله می بارد

به راه بادیه لب تشنگان شدند هلاک

رواق صومعه را آن زمان شکست آمد ...

... به کیش اهل کرم کافری اگر ای دل

کنی به راه عزیزان زبذل جان امساک

گرم رسد به گریبان جامه ی جان دست ...

... از آن که عمر شود کوته و حدیث دراز

به راه عشق تو انجام کار تا چه شود

برفت در سر این کار هستیم زآغاز ...

... گرت هوا است که گردد زغیب نقش پذیر

به راه پر خطر عشق پا منه که آنجا

گذار بر دم تیغ است و راه بر سر تیر

به زندگانی عشاق دل مرا سوزد ...

... رهین منت عشقند منعم و درویش

به عشق کوش که مردان راه حق بردند

به یمن سلطنت عشق کارها از پیش ...

... از هم تفاوتی نبود صبح و شام را

در طی راه عشق چو خامند پختگان

اندیشه کن که حال چگونه است خام را ...

... ماه هلال ابروی من بر فروخت چهر

وز پرتو جمال بزد راه آفتاب

سالی است در میان دل و لعل آن نگار ...

... طی طریق طلب باید کردن به سر

راه نیابد به دوست هر که به اقدام رفت

... که اهل قال ز سر تا به پای گفتار اند

به روی خویش ز شش سوی بسته راه یقین

نشسته در پس هفتم حجاب بیدارند ...

... شجر طور ولایت علی عمرانی

که تجلی رخش راه بر موسی بود

مژده ی مقدم جان پرور او داد مسیح ...

... عارفان دانند فرق آواز خضر و غول را

ورنه در راه طلب آن هم صدایی می زند

پشت پا باید به عالم اسرار نیست ...

... می فروشد لب شیرین تو شکر لیکن

راه بر مشتریان بسته رقیبان چو مگس

گر به گنجور تو نالد فرزین ...

ای دل به راه عشق بتان استوار باش

گر سر رود ز ره مرو و پای دار باش ...

... مکن به حلقه ی گیسوی او گذار ای دل

که هر که یافت در آن پرده راه گشت پریش

به جد و جهد گشودم گره زطره ی دوست ...

... زنقد جان گهری نیست چون گرامی تر

به شوق دل کنمی جان نثار راه رفیق

به یادگار حدیثی بگویمت بشنو ...

... که در شریعت فتوای مفتی زندیق

طریق صدق و ارادت طلب که راه نجات

طریق بندگی او بود علی التحقیق ...

... طریق پیروی شاه دین ز دست مده

که راه کعبه ی قرب است این خجسته طریق

خدیو خطه ی امکان شهنشه کونین ...

... صیت علی مصایب لوانهای شمول

راه نجات حب بتول است و آل او

گم ره شود هر آن که ازین ره کند عدول ...

... شاهی که ذات او به خدایی است متهم

جایی که جبرییل امین را نبود راه

رفتی برون نهادی از آنجای هم قدم ...

... چون آب بقا یافته ام از کرم خضر

کی راه زدن غول تواند به سرابم

بر معصیتم گر بکشد خواجه خط محو ...

... ای رشک ملک روزی از پرده بیا بیرون

وز عارض گندم گون راه دل آدم زن

از راه وفا مرهم بر زخم دل ما نه

با تیغ بلا بر آن زخمی زن و محکم زن ...

... حدیث روح پرور آب حیوان

زفیض خاک راه او مبرهن

بریدش قابض ارواح باشد ...