ز رنگ هستی خود ساده ساز لوح ضمیر
گرت هوا است که گردد زغیب نقش پذیر
به راه پر خطر عشق پا منه که آنجا
گذار بر دم تیغ است و راه بر سر تیر
به زندگانی عشاق، دل مرا سوزد
که هست یاورشان درد و غم معین و ظهیر
از آن به حال مجانین عشق رشک برم
که هست سلسله ی زلف یارشان زنجیر
به عالمی نفروشم غمت که کس ندهد
چنین نفیس متاعی، بدین بهای حقیر
کرا که محنت و غم شد زخوان غیب نصیب
نشاط و عیش نگردد، مسیر از تدبیر
همان حکایت صعوه است و چنگُل شهباز
حدیث نیروی تدبیر و قوّت تقدیر
توان نمودن هر درد سخت را درمان
به غیر درد جدایی که نیست چاره پذیر
خطا سرودم مرگ است، چاره ی هجران
گرت خلاصی ندهد، زقید هجر بمیر
ترا زسرّ حقیقت، چو نیست آگاهی
ز جهل نکته به شوریدگان عشق مگیر
دمی امید رهایی مدار در همه عمر
برای آن که شود در کمند عشق اسیر
خدای هر دم، تقصیر من زیاد کُناد
اگر محبت خاصان حق بود تقصیر
گواه صدق مقال حق اینکه نیست مرا
به جز محبت عشاق کربلا به ضمیر
حدیث محنت آن تشنگان غرقه به خون
حکایتی است که نتوان نمودنش تقریر
عجب ترا زهمه شرح غم علی اصغر
که گر جوان شنود، از ملال گردد پیر
به دشت ماریه چون آه اختر سوز
شد از درون جگر تشنگان به چرخ اثیر
علی اصغر خود را نهاد بر کف دست
خدیو دین ملک العشق، شاه عرش سریر
میان معرکه آمد بر سپاه عدو
ستاد و از دل پردرد، برکشید نفیر
سرود هست گنه، گر را به کیش شما
به هیچ کیش ندارد، گناه طفل صغیر
دهید جرعه ی آبی بدین صغیر که سوخت
درون سینه دل نازکش زقحطی شیر
جواب مقصد شه را، کمان گشود زبان
رساند آب به حلقوم اصغرش با تیر
برید حنجر او گوش تا به گوش و نشست
به بازوی شه دین، نوک تیر خصم شریر
گلوی خشکش گردید تر، ولی از خون
به حلق تشنه ی او نی رسید آب و نه شیر
تبسمی به رخ شاه کرد و رفت زدست
به بزم قدس زدندش زبام عرش صفیر
کشید تیر زحلقوم او شه شهداء
ز دیده اشک فرو ریخت هم چو ابر مطیر
فشاند خون گلویش به سوی چرخ برین
به گریه گفت که ای ایزد سمیع و بصیر
فصیل ناقه ی صالح، به رتبه ی برتر نیست
از این صغیر که گردید، کشته بی تقصیر
«محیط» شرح غمی را چسان تواند گفت
که از شگفتی نتوان، نمودش تصویر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر به توصیف دردها و مصائب عشق و فقدان میپردازد. شاعر به سادگی و خلوص در وجود خود اشاره میکند و هشدار میدهد که عشق مسیری پرخطر است. او از زندگی عاشقان و غم و درد آنها سخن میگوید و نسبت به جاذبههای عشق و رنج ناشی از جدایی تأمل میکند. در بخشهای دیگر شعر، به داستان علیاصغر، فرزند امام حسین (ع)، اشاره میشود و مظلومیت او در کربلا به تصویر کشیده میشود. شاعر به تنهایی و بیپناهی او در لحظهای بحرانی میپردازد و تلخیهای ناشی از این فقدان را توصیف میکند. در نهایت، شاعر بیان میکند که هیچ کلماتی قادر به شرح کامل این غم نیستند.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی ماهیت خود را از رنگها و ظاهر زندگی بکاوی، باید دل و ذهن خود را خالی کنی. اگر تمایل به خلق و تغییر داری، میتوانی از ناشناختهها الهام بگیری و نقش جدیدی بر روان خود بیفکنی.
هوش مصنوعی: به مسیر پرخطر عشق نرو، چرا که آنجا قدم گذاشتن روی تیغ و در معرض تیراندازی است.
هوش مصنوعی: دل من برای زندگی عاشقان میسوزد، زیرا آنها همیشه با درد و غم سر و کار دارند و این دو، یاران ثابت و همیشگی آنها هستند.
هوش مصنوعی: من به حال عاشقانی که زنجیر محبت معشوقشان را بر دوش دارند، غبطه میزنم. زنجیر زلف یار برای آنها نمادی از پیوندی عمیق و دشوار است که به عشقشان معنا میبخشد.
هوش مصنوعی: من غم تو را به دنیا نمیفروشم، زیرا هیچکس چنین چیز باارزشی را به این قیمت ناچیز نمیخرد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در نتیجه سختیها و غمها برکت و خوشیهای زندگی را از دست داده باشد، نمیتواند به آرامش و شادی دست یابد، مگر اینکه از طریق تدبیر و برنامهریزی صحیح راه خود را تغییر دهد.
هوش مصنوعی: این متن به داستانی اشاره دارد که در آن یک پرنده کوچک به نام صعوه و یک پرنده بزرگ به نام شهباز وجود دارند. این داستان نمادین بیانگر این است که گاهی اوقات قدرت و درک ما نسبت به زندگی تحت تأثیر تدبیر و برنامهریزی خودمان و همچنین سرنوشت و تقدیر الهی قرار دارد. به عبارت دیگر، این دو پرنده نشاندهنده تفاوتها و زمینههای مختلفی هستند که در زندگی انسانها وجود دارد، و این ما هستیم که با تدبیر و برنامهریزی خود میتوانیم با تقدیر خود روبرو شویم.
هوش مصنوعی: هر دردی را میتوان با درمانی رفع کرد، جز درد جدایی که هیچ راه حلی برای آن وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در اینجا میگوید که اگر عشق و جدایی برایت رنجآور است و نتوانی از آن رهایی یابی، بهتر است از این قید و بند جان خود را رها کنی و بمیرى.
هوش مصنوعی: اگر از حقیقت آگاهی نداری و جهل به تو غلبه کرده است، به عاشقان دیوانه و سرگردان عشق نباید نکتهای بیاموزی.
هوش مصنوعی: در تمام عمرت هرگز امید به رهایی را رها نکن، چرا که ممکن است به خاطر عشق، در دام گرفتار شوی.
هوش مصنوعی: هر لحظه من اشتباهات بیشتری دارم و اگر محبت ویژه خداوند به بندگانش نباشد، این تقصیر من بیشتر خواهد بود.
هوش مصنوعی: دلیل راستگویی من این است که هیچ احساسی جز عشق به عاشقان کربلا در وجودم وجود ندارد.
هوش مصنوعی: داستان سختیها و درد و رنج آن کسانی که تشنهاند و در خون شناورند، حکایتی است که نمیتوان به راحتی بیان کرد.
هوش مصنوعی: عجب است که اگر کسی شرح غم علیاصغر را بشنود، حتی جوانان هم از شنیدن آن ناراحت میشوند و احساس غم میکنند، به طوری که دل پیران نیز به درد میآید.
هوش مصنوعی: در دشت ماریه، همچون ستارهای که میسوزد، از درون دل تشنگان، متوجه آسمان میشود.
هوش مصنوعی: علی اصغر، کودک کوچک حسین، به روی دست امام و پیشوای دین قرار گرفت. او در حقیقت نماد عشق و محبت الهی و مقام والای انسانی است.
هوش مصنوعی: در وسط نبرد، او با جسارت به صف دشمن نزدیک شد و از دل پر از دردش فریادی بلند کرد.
هوش مصنوعی: اگر کسی در دینی خاص گناهی مرتکب شود، این گناه به خود او مربوط است و به هیچ دینی دیگر ارتباط ندارد، مثل این که گناه یک کودک خردسال نیز به پای او نمینشیند.
هوش مصنوعی: به یک کودک کوچک جرعهای آب بدهید، زیرا او درون دلFragile اش به خاطر کمبود شیر سوزانده شده است.
هوش مصنوعی: شه به هدف خود پاسخ داد و کمان خود را کشید، تا با تیر، آب را به گلوی کوچکتری برساند.
هوش مصنوعی: در این متن، به توصیف یک صحنه جنگی پرداخته شده است. شخصی که در خطر است، صدایش به سختی شنیده میشود. او در کنار راهنمای خود، که شاید رهبر دینی باشد، نشسته و در برابر تیر خوردهای از سوی دشمن زشت قرار گرفته است. این تصویر از جنگ و خطراتی که شخصیتها با آن مواجه هستند، حس تنش و درگیری را منتقل میکند.
هوش مصنوعی: گلوی خشک او به شدت تشنه شده است، اما نه آب و نه شیر به او نمیرسد.
هوش مصنوعی: او با لبخندی زیبا به صورت شاه نگاه کرد و سپس رفت. در مجلس آسمانی، او به بام عرش بیتابی کرد.
هوش مصنوعی: یکی از شهدای بزرگ تیر به گردن او فرو رفت و با این حال اشکهایش همچون باران از چشمانش ریخت.
هوش مصنوعی: او با اشک و ناله، خون دلش را به آسمان میریزد و به خداوند میگوید: ای پروردگار شنوا و بینا، به فریاد من برس.
هوش مصنوعی: ناقه صالح، که نشانهای از قدرت و نعمت بود، به اندازهی این کودک بیگناه که بدون گناه کشته شد، ارزش و اهمیت ندارد.
هوش مصنوعی: چگونه میتواند فضا و محیط، از غم و اندوهی بگوید که به اندازهای شگفتانگیز است که نمیتوان آن را تصویر کرد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همی بکشتی تا در عدو نماند شجاع
همی بدادی تا در ولی نماند فقیر
بسا کسا که برهست و فرخشه بر خوانش
بسا کسا که جوین نان همی نیابد سیر
مبادرت کن و خامش مباش چندینا
[...]
نگر به لاله و طبع بهار رنگ پذیر
یکی برنگ عقیق و دگر ببوی عبیر
چو جعد زلف بتان شاخهای بید و خوید
یکی همه زره است و دگر همه زنجیر
درخت و دشت مگر خواستند خلعت زا بر
[...]
بتی که راستی از قد او رباید تیر
بتیر غمزه ز گردون فرود آرد تیر
نه سیب سرخ بود با رخان او مر مهر
نه با درنگ بود چون رخان من مه تیر
ز خواب دیده پر آب من ندارد بهر
[...]
بهست قامت و دیدار آن بت کشمیر
یکی ز سرو بلند و یکی ز بدر منیر
بتی که هست رخ و زلف او به رنگ و به بوی
یکی شبیه عقیق و یکی بسان عبیر
دل و برش به چه ماند به سختی و نرمی
[...]
عمید دولت عالی و خاص مجلس میر
امین گنج شه و حمل بخش حمله پذیر
نهاده روی ز حضرت بدین دیار به غزو
به طالعی که قضا روبود به فتح بشیر
گشاده حشمت او دست عدل بر عالم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.