گنجور

 
محیط قمی

ای دل به راه عشق بتان استوار باش

گر سر رود ز ره مرو، و پای دار باش

گسترده دام ها پی صید تو، دیو نفس

پا در ره طلب چو نهی، هوشیار باش

گر طالبی ز دام رهی، ترک دانه کن

به پذیر، پند نغز من و رستگار باش

محنت فزاست شش جهت خاندان خاک

جویی سلامت از همه سو، بر کنار باش

گیتی چو تل خاکی و گردون غبار او است

آئینه ای تو! دور، زخاک و غبار باش

چون عنکبوت رای به صید مگس مکن

تو شیر شیرزه هستی مردم شکار باش

نی نی چو شیر در پی آزار کس مباش

مانند مور جور کش و بردبار باش

منصور وار لاف انا الحق اگر زدی

آماده ی سیاست، تکفیر وار باش

بگذار تو از مجال است پست همتان

خاک قدوم مردم عالی تبار باش

خواهی که روسیه نشوی گاه امتحان

مانند زر خالص کامل عیار باش

تا کی غم زمانه خوری، باده نوش کن

جانا ترا گفت؟ که دایم فکار باش

سرمست شو زساغر سرشار نیستی

ایمن زبیم شحنه و رنج خمار باش

از عاکفان درگه سلطان عشق شو

از محرمان خلوت اسرار یار باش

آزادی دو کون گرت هست آرزو

از بندگان درگه هشت و چهار باش

بگریز در پناه شه اولیا علی علیه السلام

آسوده از کشاکش روز شمار باش

یا دعوی بزرگی و آزادگی مکن

یا چون امین خلوت نیکو شعار باش

تا روزگار، پایدار ای میر کامکار

دلشاد در پناه شه روزگار باش

ظل الاه ناصر دین شه که آفتاب

گوید به چرخ، در ره وی خاکسار باش

نزد امین خلوت شه خواجه ی «محیط»

ای نظم دلفریب، زمن یادگار باش

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode