چشمان تو امروز نموده است خرابم
آن گونه که مدهوش به فردای حسابم
هجران و وصال تو بود خلد و جحیمم
اندیشه خود جرم و خیال تو صوابم
با عدل تو حسن عمل نیست امیدم
با بخشش و فضلت نبود بیم عذابم
باز آی که دور از رخ و زل تو شب و روز
ماهی و سمندر شده در آتش و آبم
بر هرچه شوم ناظر و با هرکه مخاطب
کوی تو بود منظر و سوی تو خطابم
تا دل به خم زلف گره گیر تو بستم
بگسست زکف رشته ی آسایش و تابم
در خواب اگر جان جهان را نتوان دید
آمد رخ خوب تو چرا، دوش به خوابم
مستم زمی عشق علی، ساقی کوثر
زنهار مپندار که مدهوش شرابم
چون آب بقا یافته ام از کرم خضر
کی راه زدن، غول تواند به سرابم
بر معصیتم گر بکشد خواجه خط محو
شاید که شده منقبتش ثبت کتابم
با مدح «محیط» از کرم شاه ولایت
آسوده چو امروز، به فردای حسابم
بر باد روی ای تن خاکی که غبارت
گردیده پی دیدن جانانه حجابم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
افزود گرانباری غفلت ز شتابم
شد آبله پای طلب پرده خوابم
آن سوخته جانم که به هر سوی دواند
مانند سگ هرزه مرس موج سرابم
خونابه اشک است مرا باده گلرنگ
[...]
گه جلوه لاهوت دهد جام شرابم
گه عشوهٔ نا سوت فریبد بسرابم
گه نقل و کباب از کف جانانه ستانم
گه فرقت جانانه کند سینه کبابم
جز محنت دوریش عقابی نشناسم
[...]
بی حوصلگیکرد درین بزم کبابم
چون اشک نگون ساغر یک جرعه شرابم
پامال هوسهای جهانم چه توانکرد
مخمل نیام اما سر هر موست به خوابم
بنیاد من آب و گل تشخیص ندارد
[...]
آمد ز درو داد به کف جام شرابم
هم آب بر آتش زد و هم آتش از آبم
از آتش سودای گلی دل زندم جوش
این است که دایم چکد از دیده گلابم
با مدعی آمد به سرم آه که دارد
[...]
چندان به سر کوی خرابات خرابم
کاسوده ز اندیشهٔ فردای حسابم
گر کار تو فضل است چه پر وا ز گناهم
ور شغل تو عدل است چه حاصل ز ثوابم
افسانه دوزخ همه باد است به گوشم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.