گنجور

 
۱۷۶۱

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۵۰ - در مدح اتسز

 

... تراست اصل منیع و تراست فصل عمیم

نه مهر بانو بلند و نه چرخ با تو بزرگ

نه بحر با تو جواد و نه ابر با تو کریم ...

وطواط
 
۱۷۶۲

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۵۱ - در مدح اتسز

 

... ولی صدر ترا دهر ساخته اسباب

عدوی ملک ترا چرخ سوخته خرمن

بکوه از پی جود ترا زر و گوهر ...

وطواط
 
۱۷۶۳

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۵۳ - در ستایش اتسز

 

اعلام چرخ برد بر اطراف آسمان

دست ظفر بقوت تیغ خدایگان

خورشید خسروان ملک اتسز که دور چرخ

صاحب قران نیاورد چون او بصد قران ...

... شاها چنانکه هست مرا فضل بی قیاس

از جور چرخ هست مرا رنج بیکران

جانم رسید از ستم جاهلان بلب ...

وطواط
 
۱۷۶۴

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۵۴ - هم در مدح اتسز گوید

 

ایا چرخ از حمله تو جهان

غلام جناب رفیعت جهان ...

... نه افلاک را از تو رازی نهان

جلال تو با چرخ گشته قرین

لوای تو با نصر کرده قران ...

وطواط
 
۱۷۶۵

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۵۷ - در مدح اتسز

 

... مدحتت را دهر همچون تیر بگشاده دهن

خدمتت را چرخ همچون نیزه بسته میان

چون سپهر و آفتابی با نصا و با ضیا

چون جهان و روزگاری کامگار و کامران

چرخ پر کرده برایت عدت جود ترا

از لیالی قعر دریا وز جواهر جوف کان ...

وطواط
 
۱۷۶۶

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۵۸ - قصیدۀ ذوقافتین در مدح خاقان کمال‌الدین نظام‌الدوله ارسلان خان ابوالقاسم محمود

 

... خاقان نظام دولت محمود آنکه هست

از رهگذار کینه او چرخ بر کران

از دستبرد اوست فغانی بهر دیار ...

... در عدل او ز سایه عدل عمر نشان

خیزد ز بهر مدت عمرش امان ز چرخ

زاید ز بهر عدت جودش گهر ز کان ...

وطواط
 
۱۷۶۷

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۵۹ - در مدح خاقان ارسلان خان کمال‌الدین ابوالقاسم محمد

 

... ای دامن قدر تو برفعت

پیراهن چرخ را گریبان

ای مهر ترا قرینه نصرت ...

وطواط
 
۱۷۶۸

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۶۱ - در مدح علاء الدوله اتسز

 

... بر نیک خواه بخشش او سود بی زیان

بر حکم چرخ حکمت او گشته مطلع

وز سر فتح خنجر او بوده ترجمان ...

... چون بحر با مهابت و چون کوه باشکوه

چون چرخ با صلابت و چون دهر با توان

ثابت بگاه و قفه نماینده یقین ...

... بر دست نصرة تو مجره شده عنان

از کارگاه چرخ سوی بارگاه تو

نگسسته کاروان سعادت ز کاروان

ای بر هلاک دشمن وای بر مراد دوست

چون روزگار چیره و چون چرخ کامران

چشم ظفر قریر شد ایرا که گرز تو ...

... شد با تنم بخدمت تو فخر آشنا

شد با دلم بمدحت تو چرخ مهربان

گر من عطا برم زکف تو عجب مدار ...

وطواط
 
۱۷۶۹

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۶۳ - د رمدح اتسز

 

... ور جاه بایدت در او اختیار کن

ای شیر چرخ جان حسودش شکار گیر

وی تیغ صبح سینه خصمش فگار کن ...

وطواط
 
۱۷۷۰

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۶۴ - از زبان علاء الدوله اتسز خوارزمشاه

 

... سوده برکاب فتح پای من

پیراهن چرخ را گریبان شد

از مرتبه دامن قبای من ...

وطواط
 
۱۷۷۱

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۶۵ - در مدح ملک اتسز

 

... کرده بالای الف شکل بداندیشان چو نون

زین ران حشمت تو چرخ کی باشد سموش

زیر زین دولت تو دهر کی گردد حرون ...

... قدر تو اندر جلالت ملک تو اندر ثبات

این چو چرخ باستان و آن چو کوه بیستون

عین تو فرخنده باد و عمر تو پاینده باد ...

وطواط
 
۱۷۷۲

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۶۶ - نیز در مدح اتسز

 

چو از حدیقه مینای چرخ سقلاطون

نهفته گشت علامات چتر آینه گون ...

... جناح نسر و سلاح سماک هر دو شدند

ز دست چرخ مرصع بلؤلو مکنون

بحسن روی قمر همچو طلعت لیلی ...

... بامر و نهی ترا بهر چاکری منقاد

بحل و عقد ترا چرخ بنده ای ماذون

ز هر ذنوب دل تو منزهست و بری ...

وطواط
 
۱۷۷۳

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۶۷ - در مدح اتسز

 

... چون بر انگیخت مه روزه بهر گوشه کمین

چهره بنمود هلالش ز صف چرخ چنانک

در صف حرب کمانی بکف نصرة دین ...

وطواط
 
۱۷۷۴

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۶۹ - در وصف قصر خاقان کمال‌الدین محمود

 

... همه عین سیاستی گه کین

چرخ چون بندگان نهاده بطبع

بر بساط مبارک تو جبین ...

وطواط
 
۱۷۷۵

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۷۱ - نیز در مدح ملک اتسز

 

... شدست جان عدو سوخته ز هیبت او

بخیل باشد دریا حقیر باشد چرخ

بگاه جود و شرف پیش دست و همت او ...

... گهی خرام با لامها ز خلعت او

از آن سپس که تنم بود در مضرت چرخ

بمن رسد ز هرگونه ای مبرت او ...

وطواط
 
۱۷۷۶

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۷۲ - هم در مدح اتسز گوید

 

... سازد ز فرقهای دلیران نیام او

تا چرخ تازیانه دولت بدو سپرد

شد سر کشنده ابلق ایام رام او ...

وطواط
 
۱۷۷۷

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۷۴ - نیز در ستایش اتسز

 

... تا کوه بی قرار نباشد بسان کاه

بادا مقامگاه ولی تو اوج چرخ

بادا قرارگاه عدوی تو قعر چاه

وطواط
 
۱۷۷۸

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۷۵ - در مدح شمس الدین وزیر

 

... دهر مدحت گر تو بی اجبار

چرخ فرمان بر تو بی اکراه

سرورا بی قبول تو گشتست ...

... تا بود باغ جای لاله و گل

تا بود چرخ جای زهره و ماه

باد چشم مخالف تو سپید ...

وطواط
 
۱۷۷۹

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۷۷ - نیز در ستایش ملک اتسز گوید

 

... قطب دین اتسز غازی که برفعت قدرش

هست با کنگره چرخ برابر گشته

باطن روشنش از نور چو ظاهر بوده ...

... باد تا حشر اشارات و ارادات ترا

دهر مأمور شده چرخ مسخر گشته

اندرست اسلام کرامات تو بی حد مانده ...

وطواط
 
۱۷۸۰

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۸۰ - هم در ستایش ملک اتشز

 

... وز کرمت سایلان نصاب گرفته

کف خضیب از فراز چرخ ثوابت

رایت مجد ترا طناب گرفته ...

وطواط
 
 
۱
۸۷
۸۸
۸۹
۹۰
۹۱
۴۹۲