ای غریو کوس تو در گوش بانگ ارغنون
جزع گشت فام از گرد خیلت گنبد فیروزه گون
با سر تیغ تو عمر سرکشان گشته هبا
در کف سهم تو جان گرد نان مانده زبون
در فلک از عمر تو معمور عالمهای جان
بر زمین از تیغ تو موجود دریاهای خون
دست گوهر ببخشد ، زان قبل شمشیر تو
گوهر خود را نیارد از حجاب خون برون
عرصهٔ تأیید تو وفد سعادت را مقر
قوت اقبال تو سقف سیادت را ستون
حاجیان بودند ایام ترا در خسروی
آن همه گردنکشان از عهد آدم تا کنون
ای شده ایام مکاران ز سهم تو سیاه
وی شده اعلام جباران ز تیغ تو نگون
هر که در ایام تو لاف جهانداری زند
عقل مجنون خواندش ، آری جنون باشد فنون
هست دریا با وجود بسطت جود تو خرد
هست گردون با کمال رفعت قدر تو دون
گر مضا دارد فلک ، دارد ز عزم تو مضا
ور سکون دارد زمین ، دارد ز حزم تو سکون
مایهٔ جاهت فزون از قدر آفاق و نفوس
پایهٔ قدرت برون از حد اوهام و ظنون
بوده عونت خنجر وزو بین دولت را فسان
گشته نامت عقرب و تنین گردون را فسون
در دو دست تو کمان و تیر چون نون و الف
کرده بالای الف شکل بداندیشان چو نون
زین ران حشمت تو چرخ کی باشد سموش؟
زیر زین دولت تو دهر کی گردد حرون ؟
قالب اقبال را آثار تو گشته حلل
دوحهٔ آمال را اخبار تو گشته غصون
گر شود قدرت مجسم پر شود جوف فلک
ور شود عقلت مقسم گو شود خوف جنون
با وفاقت عاقلان را آشنایی در قلوب
وز جمالت ناظران را روشنایی در عیون
نیست انواع فضایل جز بصدر تو عزیز
نیست اعراض افاضل جز بجاه تو مسون
روزگار دیگری اندر میان روزگار
وز تو هم منت خلایق را بحاصل ، هم منون
تا نباشد زینت عز معالی چون هوان
تا نباشد حرمت حد مساعی چون محون
طعمهٔ جود تو بادا هم جبال و هم بحور
عرصهٔ ملک تو بادا هم سنین و هم قرون
قدر تو اندر جلالت ، ملک تو اندر ثبات
این چو چرخ باستان و آن چو کوه بیستون
عین تو فرخنده باد و عمر تو پاینده باد
بدسگال جاه تو کم باد و عمر تو فزون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش قدرت و بزرگواری یک شخص برجسته میپردازد که تأثیرات عمیق و گستردهای بر جهان دارد. شاعر با استفاده از تصویرسازیهای زیبا نشان میدهد که این فرد با تیغ و شمشیر خود، بر سرکشان و جباران چیره میشود و عمر خود را به برکت وجودش به جهانیان میبخشد. همچنین این فرد به عنوان یک حامی و پشتیبان، بسط جود و کرامت را به نمایش میگذارد و فضیلتهایش را به دیگران منتقل میکند. شاعر تأکید میکند که هیچ فضیلتی جز در سایه وجود او اوج نمیگیرد و در نهایت دعا میکند که عمرش پایدار و جاه و مقامش مستدام باشد.
هوش مصنوعی: ای بانگ کوس تو در گوشها مانند صدای ساز ارغنون طنین انداز شده است و رنگ صورتها از گرد و غبار خیالت، مانند گنبد فیروزهای به رنگ پریده درآمده است.
هوش مصنوعی: با تیغ تیز تو، عمر کسانی که سرکش و طغیانی بودند به هدر رفته است و در دستان تو، جان من که همچون نانی بیزبان و بیارزش مانده، به تو تعلق دارد.
هوش مصنوعی: در آسمان، به خاطر عمر تو، عالمهای روح زندگی میکنند و بر روی زمین، به خاطر شمشیر تو، دریاهای خون به وجود آمدهاند.
هوش مصنوعی: هرگاه که سنگیندستی به قدرت برسد، به سرعت خود را در مقام سرسختی و سختکوشی نشان میدهد. ولی اگر کسی بخواهد با قدرت خود دیگری را بیازارد، باید مراقب باشد که خود را در چالشی عمیق قرار ندهد؛ زیرا نمیتواند حقیقت وجود خود را از زیر پردهی خون بیرون آورد و به دیگران نشان دهد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که حمایت و تأیید تو باعث شده است که سعادت و خوشبختی در زندگی جا پیدا کند، و موفقیت و رهبری تو به مانند ستونی است که زیرساخت آن خوشبختی را نگه میدارد.
هوش مصنوعی: در زمانهایی که حجاج به سمت کعبه میرفتند، همه گردنکشان و قدرتمندان از زمان آدم تا به حال در صفوفی ایستاده بودند.
هوش مصنوعی: زمانه پر از فریبکاران شده و به خاطر تو روزگار تاریک و بدبختی شده است. همچنین، حاکمان ستمکار به خاطر تو به نابودی و شکست دچار شدهاند.
هوش مصنوعی: هر کسی در زمان تو از قدرت و بزرگی خود سخن بگوید، عقل او دیوانه به حساب میآید، زیرا واقعاً این نوع سخن گفتن نشانهای از دیوانگی است.
هوش مصنوعی: دریا با وجود بزرگی و generosity تو کوچک است و آسمان با عظمت و بلندی تو حقیر به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: اگر آسمان پر از جنب و جوش باشد، این جنبش به خاطر اراده و عزم توست. و اگر زمین آرام است، این آرامش نیز نتیجه احتیاط و دوراندیشی توست.
هوش مصنوعی: مایهٔ احترام و مقام تو بیش از اندازهای است که در دنیا و در دلها وجود دارد، و اساس قدرت تو فراتر از تصورها و گمانهاست.
هوش مصنوعی: در اینجا سخن از کسی است که به یاری او خنجر برای نابودی دشمنان آماده است. او با استفاده از قدرت و تواناییاش، دولت را تحت تاثیر قرار داده و نامش به بدی معروف شده است. همچنین، به نظر میرسد که توطئهها و فریبکاریهای او باعث شده تا سرنوشت تاریکی برای بسیاری رقم بخورد.
هوش مصنوعی: در دستان تو، کمان و تیر مانند حرف "الف" و نان قرار دارد، همانطور که بداندیشان را به شکل نان میشناسند.
هوش مصنوعی: از برکت و عظمت تو، چه کسی میتواند به گرداگرد بهشت درآید؟ زیر سایهی نعمت و قدرت تو، آیا ممکن است زمان به هیچ کار ناپسند بپردازد؟
هوش مصنوعی: خوشبختی با آثار تو شکل گرفته و آرزوهای ما تحت تأثیر خبرهای تو قرار گرفتهاند.
هوش مصنوعی: اگر قدرت به شکل عینی درآید، آسمان پر خواهد شد. اگر عقل تو به تقسیم برسد، ترس از دیوانگی به وجود خواهد آمد.
هوش مصنوعی: توافق و همدلی تو باعث آشنایی عاقلها در دلها میشود و زیبایی تو ناظران را در چشمانشان روشن میکند.
هوش مصنوعی: هیچ یک از فضایل ارزشمند نیستند مگر به خاطر مقام تو، و هیچ ویژگیهای نیکوگری جز در سایهی احترام تو محفوظ نمیمانند.
هوش مصنوعی: در زمانی متفاوت از حال، تو نیز به نوعی مورد توجه مردم قرار داری و از این بابت برکاتی به تو رسیده است.
هوش مصنوعی: تا هنگامی که زیبایی و بزرگی در او نباشد، همانطور که در آسمان نیست، حرمت و احترام نیز در تلاشها و کوششها وجود نخواهد داشت، همانطور که در نابودی دیده نمیشود.
هوش مصنوعی: نعمت و سخاوت تو، همچون کوههای بلند و دریاهای وسیع است. تمام عرصهی ملک و حاکمیت تو شامل زمانهای مختلف، از سالها و قرنها، خواهد بود.
هوش مصنوعی: قدر تو در عظمت و شکوهت بینظیر است، همانطور که پادشاهیات در استحکام و پایداری مثالزدنی است. این وضعیت تو شبیه چرخ دایرهای است که همیشه در حال چرخش است و آن هم مثل کوه بیستون است که پایدار و استوار باقی مانده است.
هوش مصنوعی: امیدوارم همیشه شاد و زندگیات دراز باشد، و کسانی که در دل بدی دارند کمتر باشند و روزگارت پر برکتتر و طولانیتر باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای منزه ذات تو «اما یقول الظالمون»
گفت علمت جمله را «ما لم تکونوا تعلمون»
چون منزه باشد از هر عیب ذات پاک تو
جای استغفارشان باشد «و هم یستغفرون»
امر امر تست یارب با پیمبر در نبی
[...]
بانگ آید هر زمانی زین رواق آبگون
آیت انا بنیناها و انا موسعون
کی شنود این بانگ را بیگوش ظاهر دم به دم
تایبون العابدون الحامدون السایحون
نردبان حاصل کنید از ذی المعارج برروید
[...]
تا شدم آگاه از آن زنجیر زلف قیرگون
از هوای او دلم افتاد در راه جنون
گر توئی ماه دو هفته پس نمیگوئی چرا
همچو ماه نو بود حسن تو هر ساعت فزون
گنج حسنت را که مار مشک پیکر بر سرست
[...]
ترک دل گفت آن دو چشم و دل ز تیر غمزه خون
ترک از ده رفت و سهم او نرفت از ده برون
چون نهاد از رسمه زه برطاق ابرو گفتمش
نیست چون چشم تو شوخی زیر طاق نیلگون
عاشق فرد از ستون خیمه هم در وحشت است
[...]
زاهل شر جامی اگر صد زخم بر جان آیدت
جز دعای خیرشان حرفی مده از دل برون
از نبی نامد چو بر درج گهر سنگین رسید
جز صدای اهد قومی انهم لا یعلمون
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.