ای خلایق را پناه و ای شرایع را امان
خسروان را مقتدایی، خسروی را قهرمان
کشور اقبال را چون تو نبوده پادشاه
لشکر اسلام را چون تو نبوده پهلوان
در ضلال جای تو آسایشی دارد بشر
وز جمال عدل تو آرایشی دارد جهان
تحفهٔ انجام تو سرمایهٔ خرد و بزرگ
طاعت درگاه تو پیرایهٔ پیر و جوان
کین تو خوفیست کان را نیست تدبیر رجا
مهر تو سودیست کان را نیست تقدیر زبان
عقد دانش را بیان نکتهٔ تو واسطه
سر نصرة را زبان خنجره تو ترجمان
مدحتت را دهر همچون تیر بگشاده دهن
خدمتت را چرخ همچون نیزه بسته میان
چون سپهر و آفتابی با نصا و با ضیا
چون جهان و روزگاری کامگار و کامران
چرخ پر کرده برایت عدت جود ترا
از لئالی قعر دریا وز جواهر جوف کان
گشته از اکرام تو آباد قصر محمدت
کرده از انعام تو فریاد گنج شایگان
دولت تو بی زوال و مدت تو بی فنا
کوشش تو بی قیاس و بخشش تو بیکران
حیدر کراری اندر حرب هنگام ضراب
رستم دستانی اندر جنگ هنگام طعان
از نهیب تیغ جرم آتش زخم تو
گشته اندر جرم خارا آهن و آتش نهان
خسروا، از زخم تیغ تو در اکناف عراق
ماند خواهد ناظران را تا گه محشر نشان
یارب! ساعت چه ساعت بود؟ کز احوال او
پر زلازل شد زمین، از قیروان تا قیروان
از شعاع تیغها همچون فلک شده رزمگاه
وز غبار مرکبان همچون زمین شد آسمان
ممتنع اندیشههای عاقلان از نیک و بد
منقطع امیدهای صفدرات از جسم و جان
شخص گیتی را زخون سرفرازان پیرهن
فرق گردون را ز گردره نوردان طیلسان
پردلان را از غریو کوس گشته دل سبک
سرکشان را از شراب تیغ گشته سر گران
تیغها در مغزها کرده مقر همچون خرد
تیرها در شخصها گشته روان همچون روان
اختران بشکسته شاهین اطایب را جناح
و آسمان بگشاده تنین مصایب را دهان
همچو برق در هوا در بیضها جسته حسام
همچو باد اندر شمر در عیبها رفته سنان
حلقهٔ بند اجل در پای جباران رکاب
رشته دام فنا در دست مکاران عنان
گشته طیر و وحش را اندر فضای معرکه
شخص گردان بزمگه ، اطراف خنجر میزبان
تاخته در صف تو مرکب وز جناح جبرییل
مرکبت را ساخته تأیید حق بر گستوان
گرد تو از جوق عصمت بدرقه در بدرقه
سوی تو از فوج نصرت کاروان در کاروان
نیزهٔ دولت فگنده بخت تو بر روی دست
بارهٔ عزت کشیده جاه تو در زیر ران
تیر تو ناپیوسته گشته با کمان وز بیم تو
جسته جان از شخص اعدای تو چون تیر از کمان
تیغ تو در مغز خصمان چون شهاب اندر ظلام
تیر تو در جان اعدا چون شرار اندر دخان
تیغ چون نیلوفر تو صحن آن اقلیم را
کرده از آثار خون طاغیان چون ارغوان
کرده اطفال مخالف را حسام تو یتیم
و آن یتیمان را به نیکی گشته جاه تو ضمان
ای تو بر خون خوارگان روز شجاعت کینه ورز
وی تو بر بیچارگان وقت رعایت مهربان
آن فتوحی کز حسام تو یقین شد خلق را
صدیک آن را تصور کرد نتوان در گمان
در دیار روم و ترک از صدمت شمشیر تو
مندرس شد قصر قیصر، منهدم شد خان خان
کس نخواهد کرد هرگز با وجود حرب تو
در بسیط هفت کشور یاد حرب هفت خوان
خسروا، صاحب قرانا، در جهان هرگز نبود
شبه تو یک خسرو و مثل تو یک صاحب قران
تا نسیم عدل تو بر عرصهٔ عالم وزید
هاویه چون روضه گشت و بادیه چون بوستان
بودت اندر ملک حاصل عدت افراسیاب
کردی اندر عدل ظاهر سیرت نوشیروان
ماه منجوق ترا سجده برد ماه فلک
شیر اعلام ترا سخره شود شیر ژیان
شخص تو کان جلالت، طبع تو بحر هنر
فعل تو محض شجاعت، قول تو عین عبان
شرح اخلاق تو گشته روح روح مرد و زن
مدح تو گشته انس جان انس و جان
از نهیب تیغ تو دریا شود چون هاویه
با نفاذ تیر تو خارا شود چون پرنیان
لفظ تو گشته اسالیب هنر را پیشوا
حفظ تو گشته اقالیم جهان را پاسبان
از برای عصمت اغنام در جلباب شب
با ضیای عدل تو از نور مه فارغ شبان
ای بگنج و رنج حاصل کرده بس ملک عریض
این چنین ملکی بعالم کس نیابد رایگان
گنج داری، لاجرم اندر نکونامی بباش
رنج دیدی، لاجرم اندر تن آسانی بمان
بشنو از احوال من لختی، که خود احوال تو
بانظام جاودانی شد، که بادی جاودان
از حجاب هفت گردون کرد قدر تو گذر
در بسیط هفت کشور گشت حکم تو روان
بندهٔ صدر توام ، پروردهٔ درگاه تو
از تو دارم جاه و جان و از تو دارم نام و نان
از ثنای تست صیت من بگیتی مشتهر
وز قبول تست نام من بعالم داستان
نظم شکر تو دهم، چون معنی آرم در ضمیر
نقش مدح تو کنم، چون خامه گیرم در بنان
جز هوای صدر تو شوری ندام در دماغ
جز دعای ملک تو قولی ندارم بر زبان
مادری دارم ضعیفه، داعی ایام تو
دیده نابینا و دل شاکی و تن هم ناتوان
نور چشم و زور جسم او ربوده یکسره
مهنت دور سپهر و نکبت جور زمان
موی او گشته ز آفات زمان چون نسترن
روی او گشته ز احداث جهان چون زعفران
از تپانچه گشته رخسارش چو نار و پس برو
قطرهای اشک همچون دانهای ناردان
گر نبودی درد این بی چشم مرحومه مرا
تاخته بر دل سپاه و ساخته در جان مکان
از بساطت فرد کی ماندی دل من یک نفس ؟
وز رکابت دور کی گشتی سر من یک زمان ؟
ما ضعیفان آمدیم اکنون و در حکم توایم
گر دلت خواهد بدارو گر دلت خواهد بران
گر بداری کس نخواهد گفت: چون کردی چنین؟
ور برانی کس نیارد گفت: چون کردی چنان؟
خانمان دادم بباد و هست امید من آنک
سازم اندر حوزهٔ خاک جنابت خان و مان
تا بود اندر خزان و در بهار از باد و ابر
باغها را زرافشان و راغها را درفشان
باد در دولت خزان نیکخواه تو بهار
باد در محنت بهار بدسگال تو خزان
حاسد ملک تو بادا بستهٔ بند بلا
دشمن جاه تو بادا خستهٔ تیر هوان
از نوایب جاه تو اصحاب تقوی را پناه
وز حوادث صدر تو ارباب دانش را امان
دولت تو بی زوال و قدرت تو بی فنا
کوشش تو بی قیاس و بخشش تو بی کران
در ادای شکر ملک و در قضای حق شرع
استعانت خواه از حق و هو خیرالمستعان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تمجید و ستایش یک پادشاه بزرگ و با فضیلت پرداخته است. شاعر او را به عنوان پناه مردم و نگهدارنده شریعت معرفی میکند و صفات مختلفی چون شجاعت، عدالت و بخشش او را یادآوری میکند. او را به عنوان قهرمانی توانا در میدان جنگ و مدافع حقوق بشری معرفی میکند که باعث آسایش و سعادتمندی مردم و جهان شده است. همچنین، به قدرت و موفقیتهای او در جنگها و حکومتداری اشاره میکند و از پایداری و بیزوالی دولت او سخن میگوید. شاعر همچنین از درد و رنج مادر خود نیز یاد میکند و از احساس ضعف و ناتوانی نسبت به او میگوید. در نهایت، شاعر نیکویی و عظمت پادشاهی را با استناد به حمایت از ضعیفان و حفظ حقوق آنان ستایش میکند.
هوش مصنوعی: ای مردم، شما پناهی و ای قوانین، شما امنیتی هستید. پیشوای پادشاهان، قهرمان یک پادشاه است.
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره شده است که در هیچ کشوری، پادشاهی مانند تو وجود ندارد و همچنین هیچ جنگجویی به توانایی تو برای دفاع از اسلام نبوده است.
هوش مصنوعی: در گمراهی تو، انسان راحتی پیدا میکند و زیبایی و زینت جهان به خاطر جمال و عدالت تو است.
هوش مصنوعی: هدیهای که تو به پایان میرسانی، نشان دهندهٔ ارزش دانشی و بزرگترین عبادت درگاه تو است که برکت و زینت برای همه از پیر تا جوان میآورد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ترس و نگرانی تو بر اساس تدبیر و امید نیست، بلکه عشق و محبت تو به آن قدرتمند است که هیچ چیز نمیتواند بر آن تأثیر بگذارد. به عبارت دیگر، احساسات و وابستگی عاطفی تو فراتر از هرگونه پیشبینی و تدبیر است.
هوش مصنوعی: دانش و علم را به وسیلهٔ بیان تو میتوان فهمید، تو مانند خنجری هستی که حقیقت را با زبان خود تشریح میکنی.
هوش مصنوعی: زمانه در مدح تو مانند تیر تند و تیز است و در خدمت به تو، چرخ فلک مانند نیزهای که در میانه بسته شده، در انتظار است.
هوش مصنوعی: این دو نفر مانند آسمان و خورشید هستند که به یکدیگر نور و روشنایی میدهند. آنها به گونهای با هم پیوند دارند که همچون دنیا و زمانهای موفق و خوشبخت به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: چرخ (زمان) برایت تمام ثروت و بخشش را فراهم کرده است، مانند مرواریدهای گرانبها که از عمق دریا و جواهرات درون زمین استخراج میشوند.
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و کرم تو، کاخ محمد آباد و شکوهمند شده و بخاطر بخششهای تو، سروصدای ثروتهای زیاد به گوش میرسد.
هوش مصنوعی: شکوه و عظمت تو همیشگی است و زمانی برای آن وجود ندارد. تلاشهای تو بینظیر است و بخششهایت حد و مرزی ندارد.
هوش مصنوعی: حیدر کرار در میدان جنگ مانند رستم دستان در مبارزه با دشمنان حاضر است.
هوش مصنوعی: از صدای تند و سخت تیغ، زخم تو به حالت خارا (سنگ) تبدیل شده و در عمق خود، آهن و آتش را پنهان کرده است.
هوش مصنوعی: خسرو، زخمهای ناشی از تیغ تو در دوردستهای عراق به یاد ناظران خواهد ماند تا روز قیامت.
هوش مصنوعی: ای خدا! چه ساعتی بود که زمین از شدت ناراحتی او به لرزه درآمد، از قیروان تا قیروان؟
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، نور تیغها به قدری درخشان است که مانند آسمان میدرخشد و غبار ناشی از حرکت اسبها به قدری زیاد است که زمین را شبیه آسمان کرده است.
هوش مصنوعی: عقلهای باهوش و اندیشمند نمیتوانند به درستی به خوبیها و بدیها پی ببرند و همچنین آرزوهای کسانی که در جستجوی حقیقت هستند، از امور دنیایی و مادی جدا شده است.
هوش مصنوعی: این بیت به تفسیر به وضوح به ارتباط بین فداکاری و بزرگمردی در عرصه زندگی اشاره دارد. در آن نشان داده میشود که تاریخ بشر به خون و جانفشانی افرادی که برای عظمت و سرفرازی جامعه تلاش کردهاند، آغشته است. به عبارتی دیگر، پیروزیها و موفقیتهای کنونی، نتیجهی زحمات و فدای کسانی است که برای آرمانهای بلند تلاش کردهاند و در واقع، آنها لباس افتخار را بر تن این جهان میکنند.
هوش مصنوعی: دل شجاعان از صدای کوس جنگی سبک شده و سرکشها از می تیز و برنده به حالت سرگشتگی درآمدهاند.
هوش مصنوعی: در اینجا به وضوح اشاره شده که اندیشهها و افکار مانند شمشیرهایی هستند که بر ذهنها تأثیر میگذارند و روحها نیز به نوعی تحت تأثیر این افکار قرار دارند. به این معنا که تفکر و اندیشه میتواند به همان اندازه که شمشیر برای یک جنگجو مؤثر است، بر دیگران و وجود آنها تأثیر بگذارد.
هوش مصنوعی: ستارههای شکسته، پرندگان با افتخار را در آغوش گرفتهاند و آسمان به روی نالههای مشکلات گشوده شده است.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به توصیف قدرت و سرعت دو سلاح اشاره میکند. او میگوید که مانند برق در آسمان، نیزه (حسام) به طور ناگهانی و شگفتانگیز به سمت هدف حرکت میکند و همچنین مانند باد، شمشیر (سنان) به سمت عیبها و نقصها میشتابد. این توصیف به جمال و کارآمدی سلاحها و تواناییهای جنگجویان اشاره دارد.
هوش مصنوعی: سرنوشت ناگزیری که بر دستان ظالمین و فریبکاران وجود دارد، آنها را از کهنسالی به سوی فنا و زوال میکشاند. این نشان میدهد که حتی قدرت و تزویر هم نمیتواند از زوال و سرنوشت اجتناب کند.
هوش مصنوعی: پرندگان و حیوانات در فضای نبرد پراکنده شدهاند، در حالی که شخصی در میان مهمانی، به دور خنجر میزبان میچرخد.
هوش مصنوعی: در صف تو، مرکبی به راه افتاده که بر اساس حمایت و تأیید حق، به کمک جناح جبرئیل ساخته شده است.
هوش مصنوعی: از هر سو به خاطر پاکی و عصمت تو، گروه گروه به سمت تو میآیند و همراه با لشکرهای کمک و یاری، کاروان به کاروان به سوی تو حرکت میکنند.
هوش مصنوعی: خوشبختی و شانس تو به مانند نیزهای است که در دست توانگری و قدرت قرار دارد، و بزرگیت و مقام تو به گونهای است که زیر پاهای قدرت ریشه دارد.
هوش مصنوعی: تیمی از تو که مانند تیر و کمان به هم پیوند ندارد، و به خاطر ترس تو، جان دشمنان تو مانند تیر از کمان جدا میشود و میگریزد.
هوش مصنوعی: تیغ تو مانند شهابی در دل تاریکیها به دشمنان ضربه میزند و تیر تو همچون ذرههای آتش در میان دود جانشان را میسوزاند.
هوش مصنوعی: تیغ تو مانند نیلوفر، سرزمین آنجا را با آثار خون ظالمین مانند رنگ ارغوانی آراسته است.
هوش مصنوعی: تو با شمشیر خود، اطفال دشمنان را یتیم کردی و آن یتیمان در سایهی احسان تو، به نیکی و احترامی دست یافتند.
هوش مصنوعی: ای تو که بر دلهای زخمی و خونی روزهای شجاعت حسد میورزی، و ای تو که در زمانهای بیچارگی و نیاز به دیگران، مهربان هستی.
هوش مصنوعی: آن پیروزی که به وسیلهی شمشیر تو به یقین رسید، مردم تنها با تصورات خود قادر به درک و تصور آن نیستند.
هوش مصنوعی: در سرزمین روم و ترکیه، به خاطر ضربههای تو، کاخ قیصر خراب شد و خانه بزرگترین خان نیز ویران گشت.
هوش مصنوعی: هیچکس هرگز در برابر قدرت و حضور تو در هفت کشور، یاد و خاطره جنگ هفت خوان را نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: ای خسرو، صاحب قرآن! در این دنیا هرگز هیچ کس مانند تو وجود نداشته است؛ نه خسرو دیگری همانند تو و نه صاحب قرانی همچون تو.
هوش مصنوعی: وقتی نسیم عدالت تو در جهان بوزد، دنیا به مانند باغی سرسبز و زیبا در خواهد آمد و بیابانها نیز به صورت بوستانی دلانگیز در خواهند آمد.
هوش مصنوعی: شما در سرزمین افراسیاب به دنیا آمدهاید و در تاریخ و عدالت با خصوصیات نیکو و شایسته نوشیروان شناخته میشوید.
هوش مصنوعی: ماه که مانند منجوق میدرخشد، به تو احترام میگذارد و به آسمان سجده میکند. شیر که نشان قدرت و ریا است، از تو خوار و کوچک میشود و به تو میخندد.
هوش مصنوعی: شخصیت تو بازتاب بزرگی و عظمت است، استعداد تو مانند دریای هنر وسیع و بیانتهایى است. کارهایت خالصانه نشانه شجاعت است و سخنان تو حقیقتاً نماد صداقت و درستی است.
هوش مصنوعی: اخلاق تو روح زندگی مردان و زنان را زنده کرده و ستایش تو باعث شده که جانها با هم پیوند خورده و آرامش پیدا کنند.
هوش مصنوعی: از شدت ضربهی تیغ تو، دریا مانند جهنم میشود و با نفوذ تیر تو، سنگها نرم و مانند پارچه ابریشمی میگردند.
هوش مصنوعی: تو در زبان، معیارهای هنری را تعیین کردهای و از سوی دیگر، به عنوان نگهبان، تمام مناطق دنیا را تحت حفاظت خود داری.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که برای حفاظت و حفظ آرامش و امنیت گوسفندان در تاریکی شب، وجود نور و روشنایی ناشی از عدالت تو، شبان را از نگرانیها و مشکلات دور میکند.
هوش مصنوعی: ای کسی که با زحمت و تلاش به ثروت و دارایی رسیدهای، بدان که اینگونه سرزمین وسیع و پر نعمت را هیچکس بهطور رایگان به دست نخواهد آورد.
هوش مصنوعی: اگر بهرهمندی و ثروتی داری، طبیعی است که زیبایی و نیکنامی را حفظ کنی. اگر سختی کشیدهای، جایز است که در آسایش و راحتی باقی بمانی.
هوش مصنوعی: لحظهای به حال من گوش کن، چون خودت در شرایطی قرار گرفتی که همیشه پابرجاست و بیوقفه ادامه دارد، مانند یک باد ابدی.
هوش مصنوعی: باری، هفت آسمان مانع از رسیدن ارزش تو نشد و فرمان تو در گسترهی هفت سرزمین جاری گردید.
هوش مصنوعی: من بنده و خدمتگزار تو هستم و در درگاه تو پرورش یافتهام. از وجود تو عزت و زندگیام را دارم و نام و روزیام هم از توست.
هوش مصنوعی: از ستایش تو، نام من در دنیا معروف شده و به برکت قبول تو، داستان من در میان مردم گسترده است.
هوش مصنوعی: من به پاس نعمت تو شعری مینویسم و وقتی معنای آن را در درونم جستجو میکنم، به ستایش و حمد تو میپردازم، زیرا وقتی قلم را به دست میگیرم، همه آنچه میخواهم بگویم درباره توست.
هوش مصنوعی: جز عشق و هوای تو چیزی در ذهن ندارم و تنها دعای تو را بر زبان میآورم.
هوش مصنوعی: مادری دارم که ضعیف و ناتوان است، چشمانش نابینا شده و دلش دچار ناراحتی است. او همچنین از لحاظ جسمی به شدت ناتوان است.
هوش مصنوعی: نور چشم و قدرت جسم او تماماً در چنگال سختیهای زندگی و بدبختیهای زمانه گرفتار شده است.
هوش مصنوعی: موهای او از آسیبهای زمان مانند گل نسترن شده است و چهرهاش به دلیل تأثیرات جهان مانند زعفران زیبا و درخشان به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: چهرهاش از تیرگی و زخمهای تپانچه مانند میوهی نار شده و بعد از آن اشکهایش مانند دانههای انار بر زمین میریزد.
هوش مصنوعی: اگر این درد نبود که به دل من هجوم آورده و در جانم جای گرفته، چه چیزی میتوانست مرا به این حال و روز برساند؟
هوش مصنوعی: دل من از سادهگویی و محبت تو بیخود شده است، آیا میتوانی یک لحظه در کنارم بمانی؟ و تا چه زمانی از من دور خواهی بود؟
هوش مصنوعی: ما انسانهای ناتوانی هستیم و اکنون در خدمت تو هستیم. اگر بخواهی میتوانی ما را بکار بگیری و اگر بخواهی میتوانی ما را کنار بگذاری.
هوش مصنوعی: اگر کسی را نزد خود نگهداری، هیچکس نخواهد گفت که چرا او را چنین نگهداشتی. و اگر کسی را از خود برانی، هیچکس نخواهد پرسید که چرا او را چنین رها کردهای.
هوش مصنوعی: خانهام را به باد دادم، اما امیدم این است که در عرصه خاک تو، خانه و زندگی بسازم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در پاییز و بهار، باغها و دشتها با وزش باد و بارش ابر، سرسبز و پررونق هستند.
هوش مصنوعی: در فصل خزان، باد به نفع تو است و باعث میشود بهار را به یاد بیاوری. اما در دوران سختی بهار، باد به ضد تو میوزد و باعث میشود خزان را احساس کنی.
هوش مصنوعی: حسودان به تو آسیب میزنند و در مشکلات تو را گرفتار میکنند. دشمنان خواستههای تو را با رنج و مشکل مواجه میسازند.
هوش مصنوعی: تو با افتخارات و مقامهای خود، مایهی پناه و حمایت اهل تقوا و پرهیزکاران هستی و در برابر حوادث و مشکلات، به دانایان و فرهیختگان آرامش و امنیت میبخشی.
هوش مصنوعی: سرنوشت تو همواره پایدار و قدرت تو همیشگی است. تلاشهای تو بینظیر و بخششهایت بیحد و مرز هستند.
هوش مصنوعی: در بیان شکرگزاری نسبت به خداوند و عمل به وظایف شرعی، از خداوند کمک بخواه و او بهترین یاور است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خواسته تاراج گشته، سر نهاده بر زیان
لشکرت همواره یافه، چون رمهٔ رفته شبان
چیست آن آبی چو آتش و آهنی چون پرنیان
بیروان تن پیکری پاکیزه چون بیتنْ روان
گر بجنبانیش آب است، ار بلرزانی درخش
ور بیندازیش تیر است، ار بدو یازی کمان
از خرد آگاه نه در مغز باشد چون خرد
[...]
بس که جستم تا بیابم من از آن دلبر نشان
تا گمان اندر یقین گم شد یقین اندر گمان
تا که میجستم ندیدم تا بدیدم گم شدم
گم شده گم کرده را هرگز کجا یابد نشان
در خیال من نیامد در یقینم هم نبود
[...]
سرو دیدستم که باشد رسته اندر بوستان
بوستان هرگز ندیدیم رسته بر سرو روان
بوستانی ساختی تو برسر سرو سهی
پر گل و پر لاله و پر نرگس و پر ارغوان
ای بهار خوبرویان چند حیلت کرده ای
[...]
خسروا جائی بهمت ساختی، جائی بلند
پر ز خوان خواهی کنونش کرد و خواهی پر سخوان
تیر تو مفتاح شد در کار فتح قلعه ها
تیر تو مومول شد در دیده های دیده بان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.