تویی که دل بتو کردند عاشقان تسلیم
سلیم باشد ، اگر جان بتو دهند ، سلیم
یکی منم ، که اگر صد هزار جان بودم
بجان تو که کنم جمله را بتو تسلیم
ز طلعت تو بخورشید داده اند فروغ
ز طرهٔ تو بفردوی برده اند نسیم
تراست حشمت جم در میان جمال
که زلف تست چو جیم و دهان تست چو میم
بر چراغ رخت تیره زهره و پروین
بر شراب لبت تیره کوثر و تسنیم
شدست در غم رخسارهٔ چو کوکب تو
ز خون دل رخ من پر ز جدول تقویم
یتیم گشت دل من ز صبر ، تا دیدم
در آن دو لعل توسی و دو دانه در یتیم
چو زر و سیم شد ستم بروی و موی و رواست
مگر فریفته گردی یکی بزر و سیم
ز ماه و ماهی بگذشت آه من ، پی آنک
برخ چو ماه تمامی ، ببر چو ماهی شیم
قدیم عهدم در دوستی ، وفای ترا
تبه مکن بجفا عهد دوستان قدیم
ندیم شاهم ، این کی روا بود ؟ که مرا
کند جفای تو با رنج روزگار ندیم
ابوالمظفر ، اتسز ، خدایگان عجم
که در گذشت ز فضل و کرم ز معن و تمیم
بیک دقیقهٔ اقسام علم او نرسد
هزار صاحب قانون و واضح تفهیم
چنو حلیم نیاورد آسمان عجول
چنو کریم نپرورد روزگار لئیم
شده سعادت او دست فتح یاره
شده جلالت او فرق ملک را دهیم
ز عفو اوست نکوخواه را ثواب جزیل
ز خشم اوست بداندیش را عذاب علیم
فلک بدامن اشباه او شدست بخیل
جهان ز زادن امثال او شدست عقیم
سعدت ازلی با ولی اوست مدام
شقوت ابدی با عدوی اوست مقیم
ستاره حاسد او را همی کند تحقیر
زمانه ناصح او را همی کند تعظیم
خدایگانا ، آنی که آفرید مگر
ز بهر رحمت عالم ترا خدای رحیم ؟
بفایده شده جود تو چون دعای مسیح
بمعجزه شده رمح تو چون عصای کلیم
بلند قدری ور کن هدایت از تو بلند
عدیم مثلی و نام ضلالت از تو عدیم
درخت جود ترا صد هزار گونه ثمر
جهان لطف ترا صد هزار نوع نعیم
تراست قدر بلند و تراست جاه رفیع
تراست اصل منیع و تراست فصل عمیم
نه مهر بانو بلند و نه چرخ با تو بزرگ
نه بحر با تو جواد و نه ابر با تو کریم
بنور رأی تو افروخته است هفت اختر
بفیض عدل تو آراسته است هفت اقلیم
کمینه فضل تو پیرایهٔ هزار فصیح
کهینه علم تو سرمایهٔ هزار حکیم
عزیز جانبی و ضد تو همیشه ذلیل
حمیده عادتی و خصم تو همیشه ذمیم
ز دولت تو در ایام نعمتیست بزرگ
ز خنجر تو بر اسلام منتیست عظیم
نه با غذای بنان تو جود گشته ضعیف
نه با علاج بیان تو فضل مانده سقیم
بپیش تو چو حدیث سخا و حلم رود
نه حاتمست سخی و نه احنفست حلیم
اگر چه هست مؤخر وجود تو بزمان
تراست بر همه اسلام در شرف تقدیم
بمدح جز تو هر آن کو سیاه کرد قلم
بود بنز همه علاقلان سیاه گلیم
کسی که گشت چو پرگار گرد کینهٔ تو
ز زخم تیغ تو پرگار ورا شد بدو نیم
نسیم لطف تو گر در مسام خاک شود
کند حیات ابد تحفهٔ عظام رمیم
در آن زمان که شود در مصاف گاه یلان
ز خون کشته ادیم زمین برنگ ادیم
بهار عمر دلیران شود بشبه خزان
بهشت عیش سواران شود بسان جحیم
بدل شود دل مردان مرد را از حول
عنا براحت وشادی و غم ، امید ببیم
در آن زمان ز تن سرکشان ربودند جان
حسام تو ملک الموت را کند تعلیم
گر آب و آتش گردد جهان ، نداری باک
ز آب و آتش چون موسی و چو ابراهیم
همیشه تا که همی جزو و کل عالم را
بدو محیط بود علم کردگار علیم
مباد پشت هدی جز بحشمت تو قوی
مباد دین نبی جز بدولت تو قویم
سپاه شرک ز بیم تو منهزم بادا
بدان صفت که ز بیم شهاب دیو رجیم
حریم تست خجسته بر اهل فضل و تمیز
گسسته باد حوادث ازین خجسته حریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و ارادت عمیق شاعر به محبوبش، که نمادی از زیبایی و فضل الهی است، میپردازد. شاعر از عشق خود به محبوب سخن میگوید و تأکید میکند که جان و دلش را به خاطر او تسلیم میکند. او زیبایی محبوبش را با عناصر طبیعی مانند خورشید و گل و حوری مقایسه میکند و به صفات نیکو و بزرگی او اشاره میکند. شاعر همچنین به وفاداری به عهد دوستی و انتظار وفای محبوبش اشاره کرده و از او میخواهد که با بوفاداری دیگران وفادار باشد. در نهایت، شاعر تملق و ستایش از بزرگی و فضل خداوند را در کنارش مینشاند و میگوید که هیچ چیزی در جهان به پای محبوبش نمیرسد. سراسر شعر مملو از احساسات عاشقانه و نادیده گرفتن سختیها و مشکلات به خاطر عشق و ارادت به محبوب است.
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که عاشقان به عشق تو دل باختهاند. اگر جانشان را هم برای تو بدهند، این کار بر آنها سلیم و پاک قلبانه خواهد بود.
هوش مصنوعی: من یک نفر هستم که اگر صد هزار جان هم داشتم، همه را برای تو تقدیم میکردم و به جان تو تسلیم میشدم.
هوش مصنوعی: از زیبایی چهرهات، نورش را به خورشید بخشیدهاند و از جلوه موهایت، نسیمی به بهشت منتقل شده است.
هوش مصنوعی: حشمت و زیبایی جم در وجود توست، زیرا زلفهای تو مانند حرف جیم و لبهایت مانند حرف میم هستند.
هوش مصنوعی: بر روی صورت تو نور ستارهها و سروش آسمانیها میدرخشد و بر لبهای تو طعم بهترین نوشیدنیها و نهرهای بهشتی، احساس میشود.
هوش مصنوعی: در غم زیبایی تو، چهرهام مانند جدولی پر از نشانههای درد و غم شده است.
هوش مصنوعی: دل من از صبر خالی و بییار شده است، زیرا وقتی به آن دو دندان زیبا و سفید تو نگاه کردم، احساس یتیمی و تنهایی بیشتری کردم.
هوش مصنوعی: هنگامی که قدرت و ثروت بر انسان حاکم میشود، زیبایی و نیکی ظاهری میتواند فریبنده باشد، و تنها در این صورت است که ممکن است کسی تحت تاثیر آن قرار گیرد.
هوش مصنوعی: با عبور از زیباییهای ماه و ماهی، حسرت من ادامه دارد، چرا که اگر مانند ماه کامل شویم، باید همچون ماهی نیز در حرکت باشیم.
هوش مصنوعی: دوستی قدیمیام را فراموش نکن و به خاطر وفای تو، پیمانمان را خراب نکن. ملتفت باش که به عهد دوستان قدیمی خیانت نکن.
هوش مصنوعی: ای دوستی که در کنارم هستی، آیا درست است که با وجود درد و رنجی که در زندگی میکشم، تو نیز به من ظلم و بیتوجهی کنی؟
هوش مصنوعی: ابوالمظفر، اتسز، حاکم ایرانی که با بزرگی و سخاوت خود شهرت داشت و از نظر علمی و فرهنگی هم شناخته شده بود، حالا درگذشته است و یاد و نام نیکش باقی مانده است.
هوش مصنوعی: در یک لحظه از دانشی که او دارد، به اندازه هزاران نفر که صاحب نظریه و فهم واضح هستند، نمیتوانند به آن برسند.
هوش مصنوعی: اگر آسمان شتابزده باشد، نمیتواند حلیم خوبی به ارمغان بیاورد، و اگر زمانه بخیل و بدسرشت باشد، نمیتواند انسانهای با کرامت را بارور کند.
هوش مصنوعی: سعادت او باعث پیروزیاش شده و بزرگواریاش چنان است که میتوانیم تاج پادشاهی را به او اعطا کنیم.
هوش مصنوعی: پاداش نیکوکاران از بخشش اوست و عذاب سخت بر بداندیشان از خشم او ناشی میشود.
هوش مصنوعی: آسمان به موجودات مشابه او بیاعتناست و دنیا به خاطر تولد افرادی مانند او، ناکام و ناتوان شده است.
هوش مصنوعی: سعادت همیشگی در کنار ولی خداست، و بدبختی همیشگی در همراهی با دشمن اوست.
هوش مصنوعی: ستاره حسود به او توهین میکند، اما زمانه به او احترام میگذارد.
هوش مصنوعی: خدای بزرگ، آیا کسی که آفرینش کرده، جز برای رحمت به جهان، تو را به عنوان خدای رحیم نمیبیند؟
هوش مصنوعی: بخشش و مهربانی تو به اندازه دعای مسیح ارزشمند و مؤثر است و نیروی تو چنان قوی است که مانند عصای حضرت موسی معجزهآسا عمل میکند.
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، اگر تو راهنمایی کنی، بلند مرتبه میشوی و اگر از تو فاصله بگیریم، به گمراهی میرسیم.
هوش مصنوعی: درخت جود تو میوههای فراوان و مختلفی دارد و دنیا به خاطر لطف تو، نعمتهای گوناگونی را به ارمغان آورده است.
هوش مصنوعی: تو سزاوار احترام و مقام عالی هستی، تو از نژادی با شکوه و با اصالت برخورداری و تو ویژگیهای برجستهای داری.
هوش مصنوعی: نه مهر و ماه در مقام بلندی با تو برابرند، نه افلاک و ستارهها از تو بزرگترند، نه دریاها به بخشندگی تو میرسند و نه ابرها به نیکویی تو.
هوش مصنوعی: هفت ستاره به نور اندیشه تو روشن شده و هفت اقلیم به برکت عدالت تو سامان یافتهاند.
هوش مصنوعی: فضیلت و دانش تو به قدری زیاد است که مانند زینتی برای هزار سخنور فصیح و سرمایهای برای هزار حکیم به شمار میآید.
هوش مصنوعی: دوست گرامی، تو همیشه در جبههای بلندمرتبه و با عزت قرار داری و در مقابل تو، کسانی که مخالف تو هستند همواره بیمقام و ذلیل هستند. تو به خوبی عادت کردهای و رقیبانت همیشه در وضعیت ناهنجار و زشت قرار دارند.
هوش مصنوعی: بواسطه نعمتهای تو، روزگار بسیار خوبی داریم و به خاطر آسیبهایی که تو به اسلام زدهای، دین ما بدهکار بزرگی است.
هوش مصنوعی: نه لطف و بخشش تو میتواند ضعف را درمان کند و نه کلام خوب تو میتواند به کسی که در مشکل است کمک کند.
هوش مصنوعی: وقتی در حضور تو از سخاوت و بزرگواری صحبت میشود، دیگر نه حاتم، آن بخشنده معروف، و نه احنف، که به صبر و حلم شهرت دارد، به حساب میآید.
هوش مصنوعی: هرچند وجود تو بعد از زمان پیدایش یافته، اما تو بر همه مسلمانان پیشی داری و در آستانه بزرگداشت و احترام هستی.
هوش مصنوعی: هر کسی که به جز تو را ستایش کند، قلمش سیاه و ناپاک است. مدح تو مانند رنگ سیاه بر فرش تمام عاقلان است.
هوش مصنوعی: کسی که مانند یک پرگار دوران کینهات را میگذراند، حالا خودش به خاطر زخمهایی که از تو خورده، به دو نیم تقسیم شده است.
هوش مصنوعی: اگر نسیم محبت تو بر خاک بوزد، حیات جاودان به عنوان هدیهای برای جسمهای پوسیده به ارمغان خواهد آورد.
هوش مصنوعی: زمانی که قهرمانان در میدان نبرد به مقابله میپردازند، زمین به رنگ خون کشتهها درمیآید.
هوش مصنوعی: زمانی که بهار زندگی دلیران به پایان میرسد، مانند فصل خزانی است که در آن نعمتها و لذتها کمرنگ میشود و زندگی خوشگذرانان به وضعیتی تلخ و دشوار تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: دل مردان از شدت اضطراب و نگرانی به راحتی و شادی و امید تغییر میکند.
هوش مصنوعی: در آن زمان، جان سرکشان را گرفتند و حسام (دست نظامی) به ملک الموت (فرشته مرگ) آموخت.
هوش مصنوعی: اگر جهان به آب و آتش تبدیل شود، تو نگران نیستی، زیرا مانند موسی و ابراهیم هستی.
هوش مصنوعی: همیشه علم خداوندی که دانا است، به تمامی اجزا و کل جهان احاطه دارد.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به اهمیت و قوت محبت و حمایت الهی اشاره میکند و تأکید میکند که هیچ چیز جز قدرت و عظمت خداوند نمیتواند ما را قوی و پایدار نگه دارد. همچنین، او بر این باور است که دین پیامبر نیز تنها با عنایت و برکت خداوند است که قوت و استحکام واقعی پیدا میکند.
هوش مصنوعی: سپاه کافران باید از ترس تو فرار کند، به همین خاطر که مانند خوفی که از درخشش شهاب سنگی وحشتزده میشود، از تو میلرزد.
هوش مصنوعی: محل و مکانی که برای اهل علم و دانش محترم و مقدس است، باید از حوادث و مشکلات دور بماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کسی که او کند از کان که به میتین سیم
مکن بر او بر بخشایش و مباش رحیم
بر آن صحیفة سیمین مسای مشک مقیم
که رنگ مشک نماید بر آن صحیفة سیم
مکن ستیزه اگر چند خوبرویان را
ستیزه کردن بیهوده عادتیست قدیم
غرض ز مشک نسیمست ، رنگ نیست غرض
[...]
چو روی چرخ شد از صبح چون صحیفه سیم
ز قصر شاه مرا مژده داد باد نسیم
که عز ملت محمود سیف دولت را
ابوالمظفر سلطان عادل ابراهیم
فزود حشمت و رتبت به دولت عالی
[...]
سپهر دولت و دین آفتاب هفت اقلیم
ابوالمظفر شاه مظفر ابراهیم
کشید رایت منصور سوی لوهاور
به طالعی که تولا کند به دو تقدیم
قضا ز هیبت او دیده حال شرع قوی
[...]
ز مرگ چاره نباشد صحیح را و سقیم
کریم را بفنا رفتن است همچو لئیم
عزیز را چو ذلیل و جواد را چو بخیل
فصیح را چو کلیل و سفیه را چو فهیم
امید و بیم بعمر اندرست مردم را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.