چو از حدیقهٔ مینای چرخ سقلاطون
نهفته گشت علامات چتر آینه گون
ز نقشهای عجیب و ز شکلهای غریب
صحیفه های فلک شد چو صحف انگلیون
جناح نسر و سلاح سماک هر دو شدند
ز دست چرخ مرصع بلؤلو مکنون
بحسن روی قمر همچو طلعت لیلی
بضعف شکل سها همچو قالب مجنون
شعاع شعری اندر میان ظلمت شب
چنان که در دل جهال و هم افلاطون
شهاب همچو حسامی برهنه کرده بحرب
سهیل همچو سنانی خضاب کرده بخون
شبی دراز وز حیرت فلک درو ساکن
و لیکن از دل من برده هجر یار سکون
مهی ، که کردتم را ببند فتنه اسیر
بتی ، که کرد دلم را بدست عشوه زبون
زبان من شده در وصف زلف او عاجر
روان من شده بر نقش روی او مفتون
چو نون و چون الفست او بابرو و بالا
وزوست قد الف شکل من خمیده چو نون
فراق یار بود صعب در همه هنگام
و لیک باشد هنگام نوبهار فزون
کنون که دست طبایع بسان فراشان
بباغ وراق ستبرق فگند و بوقلمون
فشاند مشک و قرنفل بجای گرد ریاح
نمود لعل و زبرجد بجای میوهٔ غصون
کنار باغ همه پر خزاین دارا
فضای راغ همه پر دفاین قارون
فراق از گل و گلرخ بدین چنین فصلی
ز امهات جنونست و الجنون فنون
منم که بهر تماشای باغ، همچو صبا
ز لهو رفتم و رفتم ز باغ و راغ برون
بران براق نشستم ، که هست پیکر او
چو بیستونی ، در زیر او چهار ستون
گهی چو شکل پلنگان دونده بر کهسار
گهی بشبه نهنگان رونده در جیحون
بزیر زینش نیایی بوقت پویه شموس
بزیر رانش نبینی بگاه وقفه حرون
نهاده رخ برهی ، کندرو نیابد کس
بجز لقای فنا و بجز خیال منون
هزار خوف در اطراف او شده موجود
هزار فتنه باکناف او شده مقرون
قرارگاه افاعی همه جبال و قفار
مقامگاه شیاطین همه سهول و حرون
درو بهیبت نازل نوایب گیتی
درو بعبرت ناظر کواکب گردون
ز سهم راه مرا آیت طرب منسوخ
ز هجر یار مرا رایت نشاط نگون
گهی چو هامون از آتش دلم دریا
گهی چو. دریا از آب دیده ام هامون
ز بهر حفظ تن و جانم اندرو خوانده
ثنای صدر بزرگ خدایگان چو فسون
عنا بلهو بدل شد ، چو سوی حضرت شاه
مرا ستارهٔ اقبال گشت راهنمون
ابوالمظفر ، خورشید خسروان ، اتسز
که هست تابع حکمتش قضای کن فیکون
بجنت جاه بزرگش فضای عالم خرد
بپیش قدر بلندش محل گردون دون
بمهر حضرت او جان عاقلان مشعوف
بدست منت او شخص فاضلان مرهون
خدایگانا ، آنی که در خرد نارد
قران انجم گردون قرین تو بقرون
ببحر کف تو قواص مکرمات از در
سفینهای امل را همی کند مشحون
زسعی بخت تو اقبال کوکب مسعود
بگرد صدر تو پرواز طایر میمون
محیط فضل و هنر را ضمیر تو مرکز
حساب مجد و شرف را جلال تو قانون
بیت احزان یاد تو سلوت یعقوب
بجوف ماهی نام تو دعوت ذوالنون
هزار صاعقه در یک شکوه تو مضمر
هزار فایده در یک حدیث تو مضمون
بقدر مرتبه دار تو همچو کیکاوس
بجاه غاشیه دار تو همچو افریدون
ز شخص تیر فلک سهم تو ربوده حیات
ز فرق گاو زمین باس تو شکسته سرون
هوای بزم بطیب سخای تو ممزوج
زمین رزم بخون عدوی تو معجون
برنده نسل عدو خنجر تو چون کافور
سپرده هوش یلان هیبت تو چون افیون
ز وصف بر تو عاجز شده بیان عقول
ز کنه قدر تو قاصر شده مجال ظنون
بامر و نهی ترا بهر چاکری منقاد
بحل و عقد ترا چرخ بنده ای ماذون
ز هر ذنوب دل تو منزهست و بری
ز هر عیوب تن تو مطهرست و مصون
بحشمت تو قوی گشت پشت دین رسول
چو پشت موسی عمران بشرکت هارون
بشد خلاف دربان کاخ مأمونی
بعهد تو ز شرف چون خلاف مامون
چو بیضهٔ حرمست و چون روضهٔ ارمست
به ایمنی و خوشی از تو این بلاد اکنون
سکون گرفت و مطهر شد از همه آفات
ز حد ری بحسام تو تا بآبسکون
اگر عدوی ترا در سرست سودایی
بدفع سودا تیغت بسست افتینون
همیشه تا که بود در فراق عاشق را
دلی چو آذر و رخساره ای چو آذریون
موافقان تو بادند سال و مه مسرور
مخالفان تو بادند روز و شب محذون
همه حدیث خلایق ثنای صدر تو باد
وگرچه هست در امثال : کلحدیث شجون
بحشمت تو شده رام گنبد توسن
بهیبت تو شده نرم اختر وارون
ز حادثات جهان و ز نایبات فلک
نگاهدار تن و جانت ایزد بی چون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در وصف زیبایی و جذابیت معشوق، و همچنین احساسات شاعر درباره فراق و عشق نوشته شده است. شاعر با استفاده از تشبیهات و تمثیلات زیبا، به توصیف آسمان و ستاره ها میپردازد و از نثر ادبی برای بیان عشق و دلتنگی خود بهره میبرد. او اشاره به باغ و فصل بهار دارد و به خوبی احساس خویش در دوری از معشوق را ابراز میکند. همچنین شاعری بر قدرت و حکمت معشوق خود تأکید کرده و او را مظهر زیبایی و صفات عالی میداند. این شعر از زیباییهای طبیعت و تأثیر آن بر احساسات انسانی نیز سخن میگوید و به نوعی به ستایش از زیبایی و عظمت عشق میپردازد.
هوش مصنوعی: وقتی که گلابی که در باغ مینای آسمان پنهان شده بود، نشانههای چتر مانند آینه بر جای گذاشت.
هوش مصنوعی: از فرمها و طرحهای عجیب و غریب بر روی صفحات آسمان، بهگونهای است که گویی آنها مانند صفحات کتابهای سحرآمیز هستند.
هوش مصنوعی: پرچم پرندهای عظیم و نیزهی ستارهای درخشان، هر دو به فرامین آسمان آراسته شدند و همچون دُر درخشان پنهاناند.
هوش مصنوعی: چهره زیبا و دلنشین او مانند چهره لیلی است، در حالی که ظاهری ضعیف و شکننده همچون حال مجنون دارد.
هوش مصنوعی: شعاعی از شعر در میان تاریکی شب وجود دارد، به گونهای که در دل جاهلان و حتی افلاطون نیز میتابد.
هوش مصنوعی: شهاب مانند شمشیری برهنه به دریا آمده و ستاره سهیل مانند سنانی است که به خون آغشته شده است.
هوش مصنوعی: یک شب طولانی است و در آسمان همه چیز ساکت به نظر میرسد، اما دل من آرامش ندارد و به خاطر دوری معشوق، ناآرام است.
هوش مصنوعی: عشقی که به دلم افتاد، مانند فتنهای است که مرا گرفتار کرده و زیبایی او مرا به شدت مجذوب خود کرده است.
هوش مصنوعی: زبان من در بیان زیباییهای زلف او ناتوان شده و روح من به شدت شیفته و مجذوب طرح چهرهاش است.
هوش مصنوعی: او مانند نان نرم و مانند حروف الف است، با قدی زیبا و حالتهایی که به شکلی خمیده و لطیف شبیه نان است.
هوش مصنوعی: جدایی از محبوب در هر زمانی سخت و دشوار است، اما در بهار، این دوری بیشتر احساس میشود و صبر بر آن سختتر است.
هوش مصنوعی: اکنون که طبع انسانها همچون خدمتکاران، به باغی وسیع و پر از مناظر زیبا رفته و شادی و رنگهای جذاب را به نمایش گذاشته است.
هوش مصنوعی: عطر و بو مشک و میخک را پخش کرد و به جای غنچهها، دانههای انگور و زبرجد را به نمایش گذاشت.
هوش مصنوعی: در باغ، همه جا پر از گنجهای با ارزش و ثروتهای فراوان است و در فضای سرسبز آن، رازهای بزرگ و پنهان و گرانبها نهفته است.
هوش مصنوعی: جدایی از گل و معشوقه در چنین فصلی از مادران جنون است و جنون خود انواع و اشکالی دارد.
هوش مصنوعی: من به خاطر دیدن زیباییهای باغ، مانند نسیم، از زحمت و دلخوشی به سمت باغ و جنگل رفتم و از آنجا خارج شدم.
هوش مصنوعی: بر روی اسبی درخشان نشستهام که بدنش همچون کوهی است و زیر او چهار پایه قرار دارد.
هوش مصنوعی: گاهی انسان مانند پلنگان سریع و چابک بر فراز کوهها حرکت میکند و گاهی مانند نهنگها در دریا به تلاطم و جنب و جوش میپردازد.
هوش مصنوعی: اگر زیر زین او نروی در زمان حرکت، نمیتوانی ران او را ببینی در زمان توقف.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هر کسی که به دنیا روی بیاورد، در نهایت به فانی شدن و عدم میرسد و هیچ کس نمیتواند از این سرنوشت فرار کند، جز خیال و یاد من.
هوش مصنوعی: در اطراف او هزاران ترس وجود دارد و هزار فتنه به هم پیوستهاند.
هوش مصنوعی: جایگاه کارها و فعالیتها در تمام کوهها و بیابانهاست و مکانی برای شیاطین در همه دشتها و زمینهای خشک وجود دارد.
هوش مصنوعی: در اینجا میگوید که زیباییهایی از زمین به صورت آهنگهایی دلنشین جلوهگر میشوند و ستارههای آسمان به این زیباییها با شگفتی نگاه میکنند.
هوش مصنوعی: از بخشی که به من تعلق دارد، نشانهای از شادی و نشاط نمیبینم و به خاطر دوری از معشوق، حال و روزم به شدت خراب است.
هوش مصنوعی: گاهی دل من، همچون هامون، از آتش میسوزد و دریا را تجربه میکند، و گاهی نیز مانند دریا، چشمانم پر از آب و اشک میشود و حالتی مانند هامون پیدا میکند.
هوش مصنوعی: برای حفظ جسم و جانم، نام و ستایش بزرگترین خداوندان را همچون جادو تکرار کردهام.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر از تغییر و تحولی در زندگیاش صحبت میکند. او به این نکته اشاره دارد که به لطف لطفی که از جانب حضرت شاه به او رسیده است، وضعیتش دگرگون شده و نشانههای موفقیت و خوشخبختی (ستارهٔ اقبال) برای او راهنمایی میکنند. به طور کلی، شاعر احساس میکند که با حمایت و عنایت شاه، زندگیاش به سمت بهبود و سعادت پیش میرود.
هوش مصنوعی: ابوالمظفر، همانند خورشید فرمانروایان، نشان دهندهی حکمت و دانش بالای اوست، که همه چیز تحت فرمان و ارادهاش به وجود میآید.
هوش مصنوعی: در بهشت، مقام والای او، فضایی است که خرد انسانی در برابر ارزش عظیم او کوچک و ناتوان به نظر میرسد. جایگاه او در آسمانها بسیار بالاتر از مقامهای پست و فرودست است.
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و مهر آن حضرت، جان عاقلها شاد و سرمست است. و به واسطه نعمت او، افراد فاضل و دانا وابسته و مدیون او هستند.
هوش مصنوعی: ای خداوند بزرگ، آن کسی که در ذهن و فکر من به مانند ستارهها در آسمان، همیشه نزدیک و همراه توست.
هوش مصنوعی: دریای کف تو، از کرامتها غرق شده و در کشتیهای آرزوها، پر از نعمتهاست.
هوش مصنوعی: با تلاش و کوشش تو، شانس و اقبال مانند ستاره خوشبختی بر تو سایه میافکند و به تو امکان میدهد که در اوج موفقیت و خوشبختی پرواز کنی.
هوش مصنوعی: محیط دانش و هنر، وجود تو را بهعنوان مرکز بزرگی و شرافت شناسایی میکند و جلال تو بهعنوان قوانین آن شناخته میشود.
هوش مصنوعی: یاد تو همانند غم یعقوب در دل من جا دارد و نام تو، مانند دعوت ذوالنون، در دل و جان من است.
هوش مصنوعی: توی یک شکوه، هزاران صاعقه نهفته است و در یک حدیث تو، هزاران فایده وجود دارد.
هوش مصنوعی: به اندازهی مقام و جایگاهت، همچون کیکاوس، اعتبار و بزرگی داشته باش و با قدرت و نفوذی که داری، مانند افریدون، به دیگران تکیه کن.
هوش مصنوعی: از ناحیه بدیاد فلک، زندگیات را گرفتهاند و زمین که مانند گاوی بزرگ است، سر خود را به خاطر تو خم کرده است.
هوش مصنوعی: فضای خوش بزم تو با سخاوت و مهربانیات ترکیب شده است، و زمین نبرد با خون دشمنان تو آمیخته است.
هوش مصنوعی: خنجر تو که در دست نسل دشمنان است، مثل کافور قیمتی و خاص است. هیکل تو نیز چون افیون، خوابآور و آرامشبخش در برابر قدرت یلان است.
هوش مصنوعی: ذهنها در توصیف تو ناتوان شدهاند و عقلها از درک ارزش واقعی تو بازماندهاند. این نشان میدهد که افکار و گمانها نمیتوانند تو را به درستی بشناسند.
هوش مصنوعی: با توجه به دستورات و فرمانهای تو، من به عنوان خدمتگزاری مطیع و آماده به کار هستم و چرخ روزگار تحت نظر تو و به حساب تو میچرخد.
هوش مصنوعی: دل تو از هر گناه پاک و خالی است و بدن تو از هر عیب و نقص پاک و محفوظ میباشد.
هوش مصنوعی: به خاطر عظمت تو، پشت دین پیامبر تقویت شد، همانطور که پشت موسی، به خاطر هارون، تحکیم یافت.
هوش مصنوعی: در اینجا به تضاد و تفاوت در رفتار و شخصیت دو فرد اشاره میشود. یکی از آنها که به مقام و منزلت خود توجه دارد، در مقایسه با دیگری که از اصول و ارزشها فاصله گرفته، دچار تغییر و تناقض شده است. در واقع، به نوعی انتقاد از فراموشی بیاحترامی به شرف و مقام و تبعات آن مطرح شده است.
هوش مصنوعی: این سرزمین مانند تخم حرم است و همچون باغشتی در بهشت، در امنیت و خوشی به سر میبرد.
هوش مصنوعی: در این بیت، به معنای آرامش و پاکی اشاره میشود. این گفته به تصویری از شخص یا چیزی اشاره دارد که از تمام آسیبها و مشکلات دور شده و به حالت آرام و پاکی دست یافته است. در واقع، به نوعی از دگرگونی و بهبود اشاره میکند که در جریان آن، فرد یا شیء به کمال و سکون دست پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: اگر دشمن تو در دلش افکاری بد نسبت به تو دارد، با تیغ شجاعت و قدرت خود آن افکار را از بین ببر.
هوش مصنوعی: همیشه در غم دوری، عاشق دلی مانند آتش دارد و چهرهای چون آتشنشانها.
هوش مصنوعی: دوستان و همراهان تو همیشه شاداب و خرماند، اما دشمنانت در تمام روز و شب غمگین و ناراحتاند.
هوش مصنوعی: همه داستانها و گفتههای مردم دربارهی توست و اگرچه در دیگر جاها هم گفته شده که "هر گفتاری از دل مینشیند"، اما این نکته در مورد تو بیشتر صدق میکند.
هوش مصنوعی: قدرت و جلال تو باعث شده که اسب تندرو زیر فرمان تو بیفتد و ستارهای که در آسمان خود را به شکل ناموزونی نشان میدهد، به نرمی و آرامی تبدیل شود.
هوش مصنوعی: از اتفاقات دنیا و مخلوقات آسمانی، خداوند بینظیر، جان و تن تو را حفظ کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بتی که سجده برد پیش او مه گردون
به نیکوئی بر او نیکوان دیگر دون
بدان دو لاله مصقول دل کند مشغول
بدان دو سنبل مفتول دل کند مفتون
اگر نوان و نگونست زلف او چه عجب
[...]
چو اشک ابر به گل برچکیده بینم خوی
بر آن دو عارض گلگون و آن دو زلف نگون
شگفت نیست ز آتش بکاهد آب ولی
ز آتش دلم آب دو دیده گشت فزون
چرا فروخته تر باشد آتش رخ تو
[...]
شدست روز همه خلق فَرّخ و میمون
به روزگار شه نیکبخت روزافزون
شه زمانه ملکشاه کافرید خدای
همیشه طالع او سعد و طلعتش میمون
به طلعتش همه ساله منورست زمین
[...]
زهی محل رفیعت ز حد و هم بیرون
نهاده گوشه مسند بر اوج نه گردون
امام مشرق و اقضی القضاه روی زمین
که مثل تو ننماید سپهر آینه گون
خرد نداند گفتن مناقب تو که چند
[...]
بزرگ آل پیمبر بزرگ حادثه ای
که چون تویی بود اندر کف زمانه زبون
مقر عز تو ترمذ، ز درد رفتن تو
همی بگرید و آنک سرشک او جیحون
اگر دو دیده من در غمت نه خون گرید
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.