گنجور

 
۱۷۴۱

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸ - قضا و قدر

 

... چو کلک نکته پردازان فصیحی

ز کشتی تخت شاهی کرده اسباب

چو مستان پادشاه عالم آب ...

... قناعت چون مرا در کارسازی ست

ز اسباب جهانم بی نیازی ست

حبابم شب به دریا خانمان است ...

... به کشتی می شدم هرسو شتابان

سوار اسب چوبین همچو طفلان

ز شوق صید ماهی ناشکیبا ...

سلیم تهرانی
 
۱۷۴۲

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۶۸

 

... می خواستم این الم مرا هم باشد

چون اسب نداشتم ز پا افتادم

سلیم تهرانی
 
۱۷۴۳

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۶

 

... همین سرمایه ی آن نقره ی خام است پنداری

ز تابوت آن سوار اسب چوبین کیست حیرانم

که می تازد به سوی گور بهرام است پنداری ...

سلیم تهرانی
 
۱۷۴۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰

 

... می رود از کوته اندیشی به استقبال مرگ

بی ضرورت می دواند هر که اسب خویش را

گر چه می سازند خود را دیگران در خانه جمع ...

صائب تبریزی
 
۱۷۴۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۴

 

... زندگی گردید از قد دو تا پا در رکاب

برد از عالم برون این اسب چوگانی مرا

تا سرافرازم به داغ بندگی کرده است عشق ...

صائب تبریزی
 
۱۷۴۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷

 

... دل چو غافل شد ز حق فرمان پذیر تن شود

می برد هر جا که خواهد اسب خواب آلوده را

کی برابر می کنم صایب به ماه و آفتاب ...

صائب تبریزی
 
۱۷۴۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰

 

... نیست چون افسردگی مهری دهان ناله را

گرچه در سیر مقامات است کاهل اسب چوب

نی به منزل می رساند کاروان ناله را ...

صائب تبریزی
 
۱۷۴۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۰

 

... دو بالا می شود شور جنون در دامن صحرا

که گردد بال و پر میدان خالی اسب سرکش را

ز سیر و دور مجنون عشق عالمسوز کامل شد ...

... به احسان دولت دنیای فانی می شود باقی

عنانداری به دست باز کن این اسب سرکش را

کجا آگاه گردی از دل صاف خشن پوشان ...

... گذارد عشق هر کس را که نعل شوق در آتش

به اسب چوب صایب طی کند صحرای آتش را

میفشان تخم قابل در زمین شور بی حاصل ...

صائب تبریزی
 
۱۷۴۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۹

 

... عنان نفس را بگذار چندی تا به راه آید

که از خامی برآرد اسب سرکش را دویدن ها

ظهور پختگی با خویش دارد حجت قاطع ...

صائب تبریزی
 
۱۷۵۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۳

 

... ز دل میار نسنجیده حرف را به زبان

عنان کشیده نگه دار اسب سرکش را

به خاکساری ما صرفه نیست خندیدن ...

صائب تبریزی
 
۱۷۵۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۴

 

... ضرور تا نشود لب به گفتگو مگشا

عنان کشیده نگه دار اسب سرکش را

مرا نهال امید آن زمان شود سرسبز ...

صائب تبریزی
 
۱۷۵۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۶

 

... از غافلان زبان نصیحت کشیده دار

ضایع مکن به اسب حرون تازیانه را

دل را مده عنان تصرف به دست نفس ...

صائب تبریزی
 
۱۷۵۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۶۱

 

... ایمن از تیغ است هر خونی که گردد مشک ناب

دل منه بر عمر مستعجل که اسب تند را

نیست مانع از دویدن پا فشردن در رکاب ...

صائب تبریزی
 
۱۷۵۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۹

 

... زاهدان خشک را با عشق گشتن همسفر

با سمند برق جولان اسب چوبین راندن است

گوشه گیری نقد می سازد بهشت نسیه را ...

صائب تبریزی
 
۱۷۵۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵۶

 

... شوق چون پا در رکاب بیقراری آورد

می توان با اسب چون از آتش سوزان گذشت

گر چنین تبخال غیرت مهر لب گردد مرا ...

صائب تبریزی
 
۱۷۵۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۶

 

ای بوالفضول شکوه ز جور زمانه چیست

ای اسب خام سرکشی از تازیانه چیست

چون هر چه می رسد به تو از کرده های توست ...

صائب تبریزی
 
۱۷۵۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷۲

 

... کز دیده کاروان سرشکم روانه نیست

ره گم ز تازیانه کند اسب راهوار

در بزم باده حاجت چنگ و چغانه نیست ...

صائب تبریزی
 
۱۷۵۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۷۳

 

... کز فراق دوستان خط امانت داده اند

نیست ممکن پخته گردد بی دویدن اسب خام

سرمکش چندی گر از خامی عنانت داده اند ...

صائب تبریزی
 
۱۷۵۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۳۰

 

... می شود مطلق عنان نفس از وفور مال و جاه

عرض میدان اسب سرکش را سبک جولان کند

ز اشتیاق آن لب شکرفشان شد دل دو نیم ...

صائب تبریزی
 
۱۷۶۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۴۰

 

... قد چو خم شد زود می آید بسر دوران عمر

وسعت میدان چه با این اسب چوگانی کند

زخمی شمشیر زهرآلود منت از کریم ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۸۶
۸۷
۸۸
۸۹
۹۰
۱۱۷