گنجور

 
صائب تبریزی

زلف دلها را به دور خط نگهبانی کند

چون شود معزول عامل سبحه گردانی کند

دست گلچین می شود هر خار مژگانی که هست

از عرق چون چهره ساقی گل افشانی کند

شکر قاتل را به خاموشی ادا کردم که نقش

خامه نقاش را تحسین به حیرانی کند

چون صنوبر در سر هر موی دارد ناله ای

هر که دلهای پریشان را نگهبانی کرد

معنی فرمانروایی نیست جز اجرای حکم

در سرای خویش هر موری سلیمانی کند

شرط مهمانی غذای روح سامان دادن است

اهل دل راهر که می خواهد که مهمانی کند

از گرانجانان سبکروحی که کلفت می کشد

با سبکروحان نمی باید گرانجانی کند

زندگانی تلخ بر دریا شود هر گه صدف

دست خود را باز پیش ابر نیسانی کند

قد چو خم شد، زود می آید بسر دوران عمر

وسعت میدان چه با این اسب چوگانی کند؟

زخمی شمشیر زهرآلود منت، از کریم

مد احسان را شمار چین پیشانی کند

نغمه داودی اینجا در پس صد پرده است

پیش صائب کیست بلبل تا غزلخوانی کند؟

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
قطران تبریزی

هرکه او را میل خاطر سوی ارزانی بود

او برنج و خواری ارزانی و ارزانی بود

من بچشم یار از آن خوارم که ارزان یافتست

چون ببینی خواری هرچیز ز ارزانی بود

بر جفای صد شبش ناید پشیمانی شبی

[...]

مشاهدهٔ بیش از ۶۹ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
امیر معزی

خسروا می خور که خرم جشن افریدون رسید

باغ پیروزی شکفت و صبح بهروزی دمید

در چنین صد جشن فرخ شادباش و شاه باش

کایزد از بهر تو این شاهی و شادی آفرید

ملک‌ گیتی دولت عالی تورا دادست و بس

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیر معزی
سنایی

از برای بخشش آموزی چو اقبال و خرد

آفتاب از اوج خود شاگرد این درگاه باد

مشاهدهٔ ۷ مورد هم آهنگ دیگر از سنایی
ادیب صابر

عیش من تلخ است بی تو ور بخواهد یک زمان

دو لب شیرین تو تلخ مرا شیرین کنند

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از ادیب صابر
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه