یک آفریده از ته دل شادمانه نیست
فرقی میان پیر و جوان زمانه نیست
خاری که در دلم نخلد چون زبان مار
در آشیانه من بی آب و دانه نیست
خمیازه نشاط بود خنده اش چو صبح
آن را که در جگر نفس بیغمانه نیست
بر هر که می فتد نظرم، دلشکسته است
یک شیشه درست درین شیشه خانه نیست
باغ و بهار ما جگر داغدار ماست
در برگریز، بلبل ما بی ترانه نیست
یارب که چشم کرد من دردمند را؟
کز دیده کاروان سرشکم روانه نیست
ره گم ز تازیانه کند اسب راهوار
در بزم باده حاجت چنگ و چغانه نیست
از بهر حفظ، سیم و زر بی ثبات را
بهتر ز دست و دامن سایل خزانه نیست
بیهوده سیر و دور به گرد جهان زند
پرگار را بغیر دل خویش دانه نیست
افتاده ای تو در غلط از کثرت مثال
یک عکس بیش در همه آیینه خانه نیست
صائب بغیر نام، چو عنقا درین جهان
چیزی دگر ز هستی من در میانه نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و نگرانیهای شاعر درباره زندگی و جهان پیرامونش پرداخته است. شاعر بیان میکند که خوشحالی واقعی وجود ندارد و همه، چه پیر و چه جوان، در رنج و غم به سر میبرند. او به دلشکستگی و بیاحساسی اشاره میکند و میگوید در دنیای امروز، شادی و سرزندگی حقیقی وجود ندارد. همچنین از ناتوانی در حفظ ثروت و عدم دستیابی به آرامش سخن میگوید و به نظر میرسد که همهچیز در زندگی فانی و بیمعناست. در نهایت، شاعر به این نتیجه میرسد که هویتی بدون نام در این جهان وجود ندارد و زندگی پر از تصویرها و مثالهای بیمعناست.
هوش مصنوعی: هیچکس در این دنیا به طور واقعی از ته دل شاد نیست و فرقی بین افراد پیر و جوان وجود ندارد.
هوش مصنوعی: درد و دشواریای که در قلبم وجود دارد، مانند سمی است که ناخواسته در زندگیام جا خوش کرده و باعث میشود فضای من خالی و بیثمر باشد.
هوش مصنوعی: خمیازه نشانهی شادابی است و خندهاش مانند صبح روشن است، اما کسی که در دلش غمی وجود دارد، نمیتواند از این نشاط بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: هر کسی که به او نگاه میکنم، قلبش شکسته است و در این خانه، هیچ چیز سالم و درست وجود ندارد.
هوش مصنوعی: باغ و بهار برای ما همچون دلنوشتی از درد و غم ماست. وقتی که فصل پاییز میآید و برگها میریزند، بلبل ما نیز بدون آواز و آهنگ نیست.
هوش مصنوعی: خدایا، چه کسی به من دردمند نظر کرد؟ زیرا اشکهایم مانند کاروانی به راه نیفتادهاند و از چشمانم جاری نمیشوند.
هوش مصنوعی: اسب اصیل و شجاع در میتن بزم و شادی به واسطه زخم و تازیانه، راه خود را گم نمیکند و نیازی به ساز و آواز ندارد.
هوش مصنوعی: برای حفظ و نگهداری طلا و نقره که ناپایدار و بیثبات هستند، بهترین راه این است که آنها را از دست و دامن نیازمندان دور کنیم و به خزانه بسپاریم.
هوش مصنوعی: بیهوده در دور و بر دنیا میچرخد و مانند پرگار حرکت میکند، اما به جز دل خود، چیزی دیگر برایش ارزش ندارد.
هوش مصنوعی: تو به دلیل فراوانی مثالها در اشتباه افتادهای؛ چرا که تنها یک تصویر بیشتر در تمام آیینههای خانه وجود ندارد.
هوش مصنوعی: بدون نام و نشانی، مانند پرندهی افسانهای عنقا، در این دنیا چیزی جز وجود من وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شاه ، جز دل تو خرد را خزانه نیست
جز درگه تو تیر امل را نشانه نیست
هست این ستانه مأمن احرار و کی بود
ایمن کسی که در کنف این ستانه نیست ؟
از تو مرا جفای زمانه جدا فگند
[...]
مرد یگانه را سر عشق میانه نیست
عشق میانه در خور مرد یگانه نیست
یا عشق یا ملامت یا راه عافیت
جز جان مرد تیر بلا را نشانه نیست
گر عاشقی سپر را بر روی آب دار
[...]
ناوک زنی چو غمزه او در زمانه نیست
چون جان من خدنگ بلا را نشانه نیست
دیوانه گشت خلق و به صحرا افتاد، ازانک
در شهر بی حکایت تو هیچ خانه نیست
جز با خط تو عشق نبازند عاشقان
[...]
ای لعبتی که مثل تو کس در زمانه نیست
خوشتر ز صورت تو درین کارخانه نیست
از زخم تیرتست مرا استخوان سفید
مت کشته توایم و ازین به نشانه نیست
شیرین حکایتی است که هر چند کوهکن
[...]
ما را زبان شکوه ز جور زمانه نیست
یاقوت وار آتش ما را زبانه نیست
با قد خم کسی که شود غافل از خدا
در خانه کمان، نظرش بر شانه نیست
افغان که ناله من برگشته بخت را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.