گنجور

 
۱۵۸۱

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۱۱ - در مدح شاه خیبرگیر حضرت امیر (ع)

 

... از پی رفع خیال لم یلد لم یولد است این

کش نبی کفواله گردید و می خواندش برادر

کشتی هستی به دریای عدم نابود گشتی ...

وفایی شوشتری
 
۱۵۸۲

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۴۵ - در مدح و مرثیه بزرگان دین علیهم سلام الله

 

... رأس آن شاهی که شاهان جهانش چاکرند

خواهران بی برادر دختران بی پدر

چون بنات النعش سرگردان بدور آن سرند ...

وفایی شوشتری
 
۱۵۸۳

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » مدایح و مراثی » شمارهٔ ۴۶ - در مصیبت سالار شهیدان (ع)

 

... زینب غمدیده کی بودش خبر از بخت خویش

کز غم مرگ برادر تیره معجر می کند

ای فلک ظلمی که کردی بر عزیزان خدا ...

وفایی شوشتری
 
۱۵۸۴

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » بند اول

 

... نوعی که زد به خرمن هفت آسمان شرار

گفتا تویی برادر زینب تویی حسین

آیا تویی که از تو مرا بود اعتبار ...

وفایی شوشتری
 
۱۵۸۵

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » بند چهارم

 

... بر سرو هر سه چار سموم اجل دچار

عباس خواند هر سه برادر به نزد خویش

در بر کشید سرو یکی بود شد چهار ...

... خوانند بی وفات اگر اهل روزگار

رفتت مگر زیاد حقوق برادری

عباس رسم مهر و وفا را نگاهدار ...

... افتاده پاره پاره در آن دشت فتنه بار

آهی زدل کشید و بگفت ای برادرم

عباس ای که از پدرم مانده یادگار

امروز روز یاری و روز برادریست

از جای خیز و دست به همدستی ام برآر ...

وفایی شوشتری
 
۱۵۸۶

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » بند هفدهم

 

... از ناقه ها چو برگ خزان موسم خزان

زن های بی برادر و اطفال بی پدر

هریک کشیده در بر خود پیکری چو جان ...

وفایی شوشتری
 
۱۵۸۷

وفایی شوشتری » دیوان اشعار » چند مرثیهٔ دیگر » تضمین ابیاتی از غزل صائب

 

... برق از این مزرعه با دیده ی تر می گذرد

زینب از حرف جگر سوز برادر می گفت

چاردیوار مرا آب ز سر می گذرد ...

وفایی شوشتری
 
۱۵۸۸

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم

 

... باز کش کاین ظلمت آید مستتر

دست از دست برادر شوی چیر

وین ز پا افتادگان را دست گیر ...

نیر تبریزی
 
۱۵۸۹

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۷ - ذکر شهادت عون فرزند عقیلة العرب، حضرت زینب

 

... سوزد از داغ چنین زیبا پسر

خواهرا داغ برادرهات بس

می ببر این میوۀ دل باز پس ...

... گفت کای دارای تاج سروری

حق آن مهر برادر خواهری

حق آن پهلوی زهرا مام من ...

نیر تبریزی
 
۱۵۹۰

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۱۲ - ذکر شهادت حضرت مولی الکونین، ابی عبدالله الحسین علیه السلام

 

... خواهری چون من که خود با دست خویش

اسب مرگ آرد برادر را به پیش

داد خواهر را تسلی شاه عشق ...

نیر تبریزی
 
۱۵۹۱

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳۹ - عزیمت اهل‌بیت رسالت از شام به جانب کربلا

 

... هر یکی بر گلبنی شد نوحه گر

آن یکی داغ برادر بر کنار

درفشان از دیده چون ابر بهار ...

... پس کشید آن بانوی مهد و وقار

مرقد پاک برادر در کنار

زد فغان چون بر سر گل عندلیب ...

نیر تبریزی
 
۱۵۹۲

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۱۵ - آمدن اهل‌بیت به مصرع شهدا و زبان حال از قول جناب زینب به حضرت سیدالشهداء

 

... از ستمکاری آن طایفۀ کافرکیش

روی بر پای برادر بنهاد از سر شوق

گفت کی سینۀ مجروح مرا مرهم ریش ...

نیر تبریزی
 
۱۵۹۳

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۱۶ - ایضا

 

برادر بی تو در چشمم جهان تنگست می نالم

فلک را بی سبب با من سر جنگست می نالم ...

... که دل در اضطراب از ناله زنگست می نالم

برادر مرده را با ناله دمسازی کنند اما

سلامت باد من نای و دف و چنگست می نالم ...

نیر تبریزی
 
۱۵۹۴

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۱۷ - ایضا

 

... شکایت های گوناگون مرا با کوکب است امشب

برادر جان یکی سر بر کن از خواب و تماشا کن

که زینب بی تو چون در ذکر یارب یارب است امشب ...

نیر تبریزی
 
۱۵۹۵

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۱۸ - ایضاً

 

... بسپرد در کنار تو و تو روان هنوز

غلطان بخون برادر با جان برابرم

دردا که زنده ام من نامهربان هنوز ...

نیر تبریزی
 
۱۵۹۶

نیر تبریزی » لآلی منظومه » بخش ۲۰ - زبانحال از قول جناب سکینه به جناب علی اکبر

 

برادر ایمنم با تو در ایندشت

چو نالان بلبلی برطرف گلگشت ...

... که باید رفتن و واهشتن ایندشت

برادر چون کشم تنگت در آغوش

که خود زخم است از پا تا بناگوش ...

... چو شب گیرم خیالت را در آغوش

برادر گلشن از تو گلخن از من

ره شام و جفای دشمن از من ...

... بکنج بیکسی نالیدن از من

برادر غم یکی بودی چه بودی

اگر درد اندکی بودی چه بودی ...

... از این سه گر یکی بودی چه بودی

برادر خواهری کش باب دلسوز

بدامن پرویدستی شب و روز ...

... که خون گرید بحالش دشمن امروز

برادر از جهان دل در تو بستم

ز دنیا رشتۀ الفت گسستم ...

... ز دامان تو ببریدند دستم

برادر درد ها در سینه دارم

که بر خود سوزم و گفتن نیارم

برادر رفتی و آخر ندیدی

که چون شد کشته باب غمگسارم

برادر طاقتم بالله سر آمد

بنای صیرم از پای اندر آمد ...

نیر تبریزی
 
۱۵۹۷

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۴ - در رثاء بر اهل بیت اطهر سلام الله علیهم

 

... وز زنان بیکس خاست الحدزو واغوثاه

زینبی که در یکروز داغ شش برادر دید

میبری اسیرش باز نزد دشمنی جانکاه ...

جیحون یزدی
 
۱۵۹۸

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۱۶ - در منقبت شاه ولایت اساس و رثاء برحضرت عباس علیه السلام

 

... شاها تو بدین قدرت برصبر که گفتت پاس

چون نزد برادر رفت بر رخصت کین عباس

گفت ای زکفت سیراب صد چون خضر و الیاس ...

... ناگاه کمانداری آبش بزمین افشاند

پس خواند برادر را وز یاس همانجا ماند

نی نی که به وی آنجا بود از جهتی معراج ...

جیحون یزدی
 
۱۵۹۹

فایز » ترانه‌های فایز بر اساس نسخه‌ای دیگر » اشعار غیر دوبیتی » شعری در قالب غزل در مدح امام حسین(ع)

 

... فریاد از آن دم که گرفت او به کمر دست

دیدش که فتاده به زمین نعش برادر

بی خود شد و از اسب بیفتاد به زاری ...

فایز
 
۱۶۰۰

محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۱۶ - در مدح حضرت ابوالفضل العبّاس علیه السلام

 

... بود خشکیده زبان چون زعطش در دهنش

جلوه گر گشت لب خشک برادر بر او

تازه شد اندوه دیرینه و رنج کهنش ...

محیط قمی
 
 
۱
۷۸
۷۹
۸۰
۸۱
۸۲
۹۵