گنجور

 
فایز

ای نام تو آرایش هر مسجد و منبر

وای ذکر تو زینت ده هر محفل و محضر

بی نام تو مسجد چه بود، طرح مهندس

بی ذکر تو محفل چه بود، نقش مصور

آفاق پر از زمزمه نام تو باشد

نام تو شفابخش همه عاجز مضطر

گر تیغ تو در کرب و بلا جلوه نمی کرد

تا حشر بدی خلق جهان یکسره کافر

آن جلوه که شمشیر علی کرد به خندق

ضرب تو فزونتر بود از ضربت حیدر

زیرا که نبی بود و علی بود و سپاهی

عمرو آمد و تنها به علی گشت برابر

شاه شهدا یک تنه با خلق جهانی

آن کرد که حیدر نکند در صف خیبر

فریاد از آن دم که گرفت او به کمر دست

دیدش که فتاده به زمین نعش برادر

بی خود شد و از اسب بیفتاد به زاری

زآنسان که برفت طاقت و هوش از تن و از سر

ای ماه بنی هاشم و ای صف شکن من

ای در همه احوال مرا مونس و یاور

فایز! به عزای شه لب تشنه فغان کن

تا شافع جرم تو شود در صف محشر