بخش ۱۲ - ذکر شهادت حضرت مولی الکونین، ابی عبدالله الحسین علیه السلام
وقت آن شد که کشد کلک نزار
چون نی از دل ناله های زار زار
بر نگارد داستان شاه را
قصهٔ پر غصهٔ جانکاه را
لب ز خون ناب آمه تر کند
دمبدم شور حسینی سر کند
افکند شور از نوای الفراق
در حجاز از پرده پوشان عراق
بر کشد زین چامه ماتمکده
خرمن گردون به نار موصده
ماند تنها چون به میدان بلا
از پس یاران خدیو کربلا
سرّ توحید خداوند ودود
شد مجرّد از اضافات و حدود
یک به یک شد در ره جانان نثار
هر چه در گنجینه دُرّ شاهوار
حسن جانان، پرده از رخ برگشود
برق غیرت سوخت یکسر، هر چه بود
سوی خرگاه امامت تافت رو
روز روشن خور به مغرب شد فرو
خواهران چون عقد در بستند صف
گرد آن شه، گوهر درج شرف
دختران چون اختران روشنش
انجمن گشتند در پیرامنش
بانوان نالان به دورش با حنین
در فلک بر سر زنان روح الامین
توصیت را آن شهنشاه حجاز
حقهٔ لب بر تکلّم کرد باز
گفت کای پوشیده رویان حجیز
نیست کس را از اجل روی گریز
چون شوم من کشته در دست عدو
سینه نشکافید، مخراشید رو
زینهار، ای بانوان مستمند
که صدا سازید بر مویه بلند
خواهرا! ای مونس غمخوار من
خوش پرستاری کن از بیمار من
چون شوم من کشته در راه خدا
اهل بیت من مکن از خود جدا
کاین غریبان کاندر این صحرا درند
آشیان گم کرده مرغ بی پرند
چون به یغما دست یابد خصم چیر
خواهرا مگذار طفلان صغیر
چون غزالان سر در این صحرا نهند
رو سوی صیاد بی پروا نهند
تا توانت هست می کش نازشان
تا رسانی بر مدینه باز شان
خواهرا از کف مده پای شکیب
که بود اجر صبوران بی حسیب
در فراق من صبوری پیش گیر
اعتبار از رفتگان خویش گیر
هر چه ذی روحند در بالا و زیر
جمله زین مرگند آخر ناگزیر
چون سخن با اهل بیت راد کرد
رو به سوی خواجهٔ سجاد کرد
گفت کای فرزانه فرزند مهین
طاعتت را گردن امکان رهین
چون کنم من رخت از این دیر کهن
هین توئی گنجور علم من لدن
هر چه میراث نبوت زان تست
ملک هستی جمله در فرمان تست
دست، دست تست، در ملک وجود
ای به صلب بوالبشر سرّ وجود
ای به بیماران دم پاکت شفا
چون شوم من کشته از تیغ جفا
این غریبان را ببر سوی وطن
زان سپس گو با رسول مؤتمن
یا رسول الله حسینت کشته شد
پیکر پاکش به خون آغشته شد
خواهران و دخترانش شد اسیر
چون پری در دست دیوان شریر
کوفیان از گلشنت بهر نظر
بارها بستند از گلهای تر
جای آن سر کز کنارت دور شد
گه به دیر و گه به بزم سور شد
این بگفت و بانوان بدرود کرد
رو به سوی کعبهٔ مقصود کرد
دخت شه بارید بر دامن گهر
گفت استسلمت للموت ای پدر
گفت چون ندهد کسی بر مرگ تن
ای بلاکش دختر مه روی من
که نه یاری مانده و نه یاورش
رفته عباس و علیّ اکبرش
خود به خون دست ار نیالودی کس ام
داغ مرگ این دو تن بودی بس ام
گفت پس ما را از این دشت مهول
باز کش بر مرقد پاک رسول
گفت شه: هیهات از این وهم شگرف
ره به ساحل نیست، زین دریای ژرف
گر قطا را آفتی در پی نبود
نیم شب در آشیان خوش می غنود
زین بیابان نیست کس را ره به در
دخترا از این تمنا در گذر
تا فروزانست شمع محفلم
بر مزن آتش ز گریه بر دلم
چون مبدل بر خزان گردد بهار
آن تو و آن گریه های زار زار
شهریار از خیمه بیرون زد قدم
در فغان از پی غزالان حرم
چون ندیدش کس که آرد مرکبش
باره پیش آورد نالان زینبش
گفت: بالله ای شهنشاه زمن
هیچ دیدستی بده انصاف من
خواهری چون من که خود با دست خویش
اسب مرگ آرد برادر را به پیش
داد خواهر را تسلّی شاه عشق
گفت سهلست این همه در راه عشق
شد مکین چون آفتابی بر هلال
بر سریر زین خدیو ذو الجلال
راند سوی عرصۀ میدان کمیت
داغ حسرت ماند و چشم اهلبیت
شد میان مرکز میدان مکین
نقطۀ توحید رب العالمین
پس ندا آمد به ارواح گزین
که فرود آئید نک سوی زمین
بنگرید آن شاه اورنگ ولا
که چه سان تازد همی سوی بلا
یکسر از جان و جهان سیر آمده
تشنه سوی جوی شمشیر آمده
عزم خود را از ازل ناورده فسخ
در وفا ذکر اوائل کرده نسخ
رنگ پرداز نقوش کاف و نون
چون کشد نیل فنا بر رخ ز خون
آنکه ابر از وی کند یاری طلب
نک دهد جان در بیابان خشک لب
آنکه تیغ از وی ستد برّندگی
هشته زیر تیغ، سر در بندگی
آنکه از وی برده نیرو خصم دون
کرده در دست عدو خود را زبون
آنکه دارد رشتهٔ جان ها به کف
جان به کف آورده در میدان طف
زانچه جز محبوب یکتا شسته دست
اکبر و عباس و قاسم هر چه هست
گرچه تا بوده است دور روزگار
عاشقان را با بلا بوده است کار
عشق یحیی را میان طشت زر
پیش عفریت لعینی برد سر
جای یوسف کرد قعر چاه را
برد در آتش خلیل الله را
در بلا افکند صد ایّوب را
کرد از یوسف جدا یعقوب را
جا به یونس داد در ظلمات غم
همچو بر جرجیس در چاه ظُلم
عشق از این بسیار کرده است و کند
عاشقان بر دار کرده است و کند
لیک اگر عشق این و اینش ابتلاست
عاشقی کار حسین کربلاست
ایندرین صحرا جز او دیار نیست
صعوه را بر قاف عنقا بار نیست
جز حسین این ره به سر نابرده کس
عشق اگر اینست، عاشق اوست، بس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری حماسی و عاطفی درباره واقعه عاشورا و جانفشانیهای امام حسین (ع) در کربلا است. شاعر به توصیف مظلومیت و غمهای اهل بیت امام حسین میپردازد و اشاره میکند که چگونه ایشان و یارانش در میدان نبرد با دشمنان مواجه شدند. احساساتی مانند عشق، فراق، و صبوری در برابر مصائب، به خوبی در این شعر نمایان است. همچنین، امام حسین (ع) با ارادت و دلسوزی به خواهران و دخترانش توصیه میکند تا در غیاب او کنار یکدیگر باشند و از یکدیگر مراقبت کنند. در نهایت، شاعر به عظمت و اهمیت عشق به حسین (ع) و حماسهاش در تاریخ اشاره میکند و این عشق را بینظیر و خاص میداند.
هوش مصنوعی: زمانی فرارسیده که قلم لطیف به مانند نی، از دل به شدت ناله میزند و این صداهای زار و نالههای مغموم را به گوش میرساند.
هوش مصنوعی: داستان پادشاه را به تصویر میکشد، داستانی پر از درد و رنج و مصیبت.
هوش مصنوعی: هر لحظه لبها با خون اندوه آغشته میشود و شور حسینی در دل زنده میماند.
هوش مصنوعی: ساز دلانگیزی از درد جدایی در سرزمین حجاز به گوش میرسد، که توجه همه را به خود جلب میکند.
هوش مصنوعی: از این آهنگ غمانگیز، آتش عشق و امیدی برمیخیزد که مانند شعلهای در وسط محفل غم و اندوه، به روشنایی و گرمی میانجامد.
هوش مصنوعی: او به تنهایی در میدان نبرد باقی مانده، پس از اینکه سایر یارانش را ترک کردهاند و به یاد حماسه کربلا افتاده است.
هوش مصنوعی: معنی این بیت به زبان فارسی روان این است که حقیقت توحید خداوند، که او را دوستداشتنی میسازد، از هر گونه اضافات و محدودیتها خالی و به عبارت دیگر، خالص و خالصالمنتها است.
هوش مصنوعی: به طور逐步 و یکی یکی در مسیر محبوب، هر آنچه را که در خزانهای از جواهرات بینظیر داشتم، فدای او کردم.
هوش مصنوعی: زیبایی محبوب، چهره خود را نمایان کرد و شوق غیرت به طور کامل هر چیزی را که وجود داشت، سوزاند.
هوش مصنوعی: به سمت مکان مقدس رهبری، نور روز به آرامی غروب کرد و خورشید به سمت مغرب رفت.
هوش مصنوعی: خواهران مانند حلقهای به دور آن پادشاه جمع شدند، چون درخشندگی و با ارزش بودن گوهری شریف.
هوش مصنوعی: دختران مانند ستارههای درخشان دور او جمع شدند.
هوش مصنوعی: زنان در حال ناله و گریه، با فریادهایی به دور او جمع شدهاند و در آسمان به نشانهی تظلم و کمک از فرشتگان استمداد میطلبند.
هوش مصنوعی: آن پادشاه بزرگ از حجاز به خوبی به ما یادآوری کرد که باید به توصیهها گوش دهیم و دوباره سخن بگوییم.
هوش مصنوعی: گفت که ای کسانی که خود را پنهان کردهاید، هیچکس نمیتواند از سرنوشت و مرگ فرار کند.
هوش مصنوعی: وقتی که من در دست دشمن کشته شوم، به سینهام ضربه نزنید و آن را نشکافید.
هوش مصنوعی: ای بانوان بیچاره، مراقب باشید که با فریاد و نالهتان صدای بلندی بلند نکنید.
هوش مصنوعی: خواهرانم! ای یاری کننده در غمها، لطفاً از مریض من به خوبی پرستاری کن.
هوش مصنوعی: اگر در راه خدا کشته شوم، اهل بیتم را از خود جدا نکنید.
هوش مصنوعی: غریبی که در این بیابان زندگی میکند، خانهاش را گم کرده و مانند پرندهای بدون پر است که نمیتواند پرواز کند.
هوش مصنوعی: وقتی که دشمن به غارت و چپاول میپردازد، نباید اجازه داد که خواهران و کودکان بیپناه در خطر و آسیب قرار بگیرند.
هوش مصنوعی: وقتی که غزالها در این صحرا سر بر میآورند، بیهیچ ترسی به سمت صیاد میروند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که میتوانی، با ناز و کرشمه به آنها توجه کن و به شهرشان بازگردان.
هوش مصنوعی: ای خواهران، صبر و شکیبایی را از دست ندهید، زیرا پاداش صبوری بیحساب و بدون چشمداشت است.
هوش مصنوعی: در غیاب من صبر کن و به یاد کسانی که رفتهاند، به خودت قوت قلب بده.
هوش مصنوعی: تمام موجودات زنده، چه در آسمان و چه در زمین، سرانجام باید با مرگ روبرو شوند و هیچ راهی برای فرار از آن نیست.
هوش مصنوعی: وقتی که صحبت با خانوادهٔ اهل بیت به خوبی انجام شد، رو به سوی امام سجاد کرد.
هوش مصنوعی: گفت: ای خردمند و فرزند بزرگ، اطاعت و فرمانبرداری تو موجب افتخار و اعتبار امکانهاست.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم از این مکان قدیمی جدا شوم در حالی که تو گنجینهای هستی از دانش من؟
هوش مصنوعی: هر چیزی که به عنوان میراث پیامبری از آن توست، تمام مخلوقات دنیا تحت تسلط و فرمان تو هستند.
هوش مصنوعی: دست تو دست خداست؛ در این جهان، تو به ریشههای وجود انسان، یعنی به اصل و بنیاد خلقت اشاره داری.
هوش مصنوعی: ای کسی که به بیماران با نفس پاکت شفا میدهی، من چگونه میتوانم از درد و رنج خود بهبود یابم در حالی که از سختیها و بیرحمیها کشته شدهام؟
هوش مصنوعی: غریبان را به وطنشان ببر و سپس به پیامبر مؤتمن بگویید.
هوش مصنوعی: ای پیامبر خدا، حسین تو به شهادت رسید و پیکر پاک او به خون آغشته شد.
هوش مصنوعی: خواهران و دختران او مثل پریها در دست دیوان بدسیرت گرفتار شدند.
هوش مصنوعی: کوفیان به خاطر زیبایی و طراوت گلهای تو بارها به سوی گلستانت آمدند.
هوش مصنوعی: کسی که از تو دور شده، گاهی در عبادتگاه و گاهی در مجلس شادی دیده میشود.
هوش مصنوعی: او این را گفت و به بانوان خداحافظی کرد و سپس به سمت کعبهٔ مورد نظر رفت.
هوش مصنوعی: دختر شاه بر دامن گوهر افتاد و گفت: ای پدر، من برای مرگ تسلیمم.
هوش مصنوعی: اگر هیچکس از مرگ تن گلهای نکند، ای خوبروی من، تو چه میکنی؟
هوش مصنوعی: در اینجا به حالتی اشاره شده که دیگر هیچ یار و همراهی باقی نمانده و تنها غم و اندوه از دست دادن نزدیکان احساس میشود. عباس و علی اکبر به عنوان نمادهایی از یاری و همراهی، در این لحظه غیابشان را حس میکنند.
هوش مصنوعی: اگر خودت به خون خودت آغشته نشوی، هیچکس دیگری به مرگ این دو نفر افسوس نخواهد خورد.
هوش مصنوعی: سپس از ما خواست که ما را از این دشت پرخطر و وحشتناک نجات دهی و به کنار آرامگاه پاک پیامبر برسانی.
هوش مصنوعی: شاه گفت: دور از این خیالات بزرگ، راهی به ساحل نیست، چون این دریا عمیق است.
هوش مصنوعی: اگر قناری را خطری در پی نباشد، نیمه شب در آشیان خود به آرامی و خوشی میخوابد.
هوش مصنوعی: در این بیابان کسی راهی برای خروج ندارد، و دختران نیز در این درخواست از این وضعیت عبور میکنند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که شمع مهمانیام روشن است، بر دلم آتش نزن و آن را با اشکهایم نسوزان.
هوش مصنوعی: وقتی بهار به پاییز تبدیل شود، تو هم آن گریههای طولانی و بیوقفهات را خواهی داشت.
هوش مصنوعی: شاهزاده از خیمهاش بیرون آمد و با قدمهایی ناپایدار به دنبال قهرمانان زیبا به راه افتاد.
هوش مصنوعی: وقتی کسی نیست که مرکب او را بیاورد، زینب با ناله و فریاد به پیش میآید.
هوش مصنوعی: او گفت: به خدا، ای شاه، آیا چیزی از من دیدهای که انصاف بدهی؟
هوش مصنوعی: خواهر من، من آن قدر قدرت دارم که با دستان خود برادر را به سمت مرگ ببرم.
هوش مصنوعی: خواهر در عشق دلدادگی خود را به شاه عشق میسپارد و او آرامش را به او میدهد و میگوید، این همه چالش و سختی در مسیر عشق آسان است.
هوش مصنوعی: مکین مانند خورشید بر روی ماه در تخت سلطنت خدایی با عظمت تابید.
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، حسرت و اندوهی باقی ماند و چشمان اهل بیت با نگاه غمگینی پر شد.
هوش مصنوعی: در مرکز میدان وجود، نقطهای از یگانگی خداوند جهانیان قرار دارد.
هوش مصنوعی: صدا به ارواح برگزیده رسید که به سوی زمین بیایید.
هوش مصنوعی: بنگرید به آن پادشاهی که در سرزمین خود بر تخت نشسته است و مشاهده کنید چگونه به سوی مشکلات و چالشها میرود.
هوش مصنوعی: کسی که تمام وجودش از دنیا و زندگی خسته شده، به شدت تشنه و مشتاق به سوی خطر و نبرد آمده است.
هوش مصنوعی: تصمیم خود را از ابتدا نگرفتهای و در وفاداریات تجدید نظر کردهای، در حالی که ابتداییات را فراموش کردهای.
هوش مصنوعی: رنگآمیزی که نقشهای کاف و نون را به تصویر میکشد، وقتی که رنگ نیل از خون بر چهره میافشاند، معنایی گ深 و تأثیرگذار دارد.
هوش مصنوعی: کسی که از او در دشواریها یاری میخواهد، نباید زندگیاش را در بیابان بیآب و علف سپری کند.
هوش مصنوعی: کسی که به او حمله میشود، به خاطر قدرت و نفوذش همیشه زیر سایه است و در نهایت به خدمت کردن و اطاعت از دیگران میپردازد.
هوش مصنوعی: کسی که از او قدرت و توانایی را گرفتهاند، در برابر دشمن خود ضعیف و ناتوان شده است.
هوش مصنوعی: کسی که رشتهٔ جانها را در دست دارد، در میدان عاشورا با جانش جان را در دست گرفته است.
هوش مصنوعی: به خاطر محبوب یکتا، اکبر و عباس و قاسم از هر چیز دیگری دست کشیدهاند.
هوش مصنوعی: هرچند همیشه در طول تاریخ، دلباختگان با مشکلات و سختیها مواجه بودهاند.
هوش مصنوعی: عشق یحیی او را در میان ظرف طلایی به دست یک موجود شیطانی آورد.
هوش مصنوعی: جای یوسف در عمق چاه قرار گرفت و آتش خلیل الله نیز در آتش سوزان به سر برد.
هوش مصنوعی: خداوند با امتحاناتش، سختیهای زیادی به ایوب تحمیل کرد و یعقوب را نیز به خاطر دوری از یوسف به شدت نگران و غمگین ساخت.
هوش مصنوعی: در دل تاریک غم، یونس را به مکانی امن بردند، همانطور که جرجیس را در چاه ظلمت قرار دادند.
هوش مصنوعی: عشق کارهای زیادی را انجام داده و باعث شده عاشقان را به دار مجازات بکشند.
هوش مصنوعی: اما اگر عشق این و آن سختیهایی دارد، عاشقی واقعی، همچون حسین در کربلا، استقامت و فداکاری میطلبد.
هوش مصنوعی: در این بیابان تنها او وجود دارد، و پرندهای چون صعوه بر قاف عنقا نمیتواند پرواز کند.
هوش مصنوعی: به جز حسین، هیچ کس در این راه به مقصد نرسیده است. اگر عشق به حقیقت، این است، تنها عاشق اوست که به این مقام دست مییابد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.