گنجور

 
۱۴۴۱

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۹۰ - آمدن سام به شهر زنان

 

... که آخر رضا گشت گرد گزین

نشست از بر اسب و آمد به شهر

که یابد از آن ماه دیدار بهر ...

خواجوی کرمانی
 
۱۴۴۲

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۹۲ - رفتن سام به پای کوه فنا و فرستادن شاپور را در پیش

 

... که ای مرد بیدار روشن روان

بینداز بر اسب پوینده زین

که دلگیر گشتم ازین سرزمین ...

خواجوی کرمانی
 
۱۴۴۳

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۱۹۶ - نامه نوشتن پری‌دخت به سوی سام

 

... به پیکار آن دیو شد تیزچنگ

نشست از بر اسب پولاد سم

خروشید ماننده گاو دم ...

خواجوی کرمانی
 
۱۴۴۴

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۰۶ - دامادی سام نیرم با پری‌دخت و شب زفاف

 

... مرصع ز گوهر ز سر تا به دم

هزار اسب که کوب فولادخای

نهان در جواهر ز سر تا به پای ...

خواجوی کرمانی
 
۱۴۴۵

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۰۷ - زفاف نمودن سام با پری‌دخت و مجلس آراستن به روی او

 

... پس آنگه قلم در قلمدان نهاد

چو سام اسب کین کش به میدان جهاند

به میدان ز نوک سنان خون جهاند ...

خواجوی کرمانی
 
۱۴۴۶

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۰۹ - رفتن سام به ایران وبر تخت نشاندن قلوش را در خاور زمین و استقبال نمودن منوچهر شاه، سام نریمان

 

... برون شد همی سام فیروزبخت

برون برد ز کاشانه اسباب و رخت

بساط بزرگی به صحرا کشید ...

... همه گنج و دینار و در ثمین

غلامان و اسبان آراسته

به اسباب زرین بپیراسته

شهنشه منوچهر بهر شکار ...

... منوچهر خندید و شادی گزید

پیاده شد از اسب سام سوار

ببوسید دست و سر شهریار ...

خواجوی کرمانی
 
۱۴۴۷

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۱۰ - آوردن ابرها را در برابر منوچهر شاه

 

... به یک دست پیل و به یک دست شیر

پیاده شد از اسب سام سوار

ببوسید پای جهان شهریار ...

خواجوی کرمانی
 
۱۴۴۸

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - فی مدح صاحب الاعظم ناصر الدولة و الدین علی

 

... سلطان یکسواره زرین سنان چرخ

در پای اسب آصف جمشید فر فتاد

از قصر شش دریچه ی نه نردبان چرخ ...

خواجوی کرمانی
 
۱۴۴۹

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۱۷ - فی مدح الملک الاعظم نصیر الدولة و الدین عمید الملک نور قبره

 

... قلم نسخ برین سطح موسع نکشد

در مدیحت چو کشم اسب فصاحت در زرین

عجب ار غاشیه ام ابن مقفع نکشد ...

خواجوی کرمانی
 
۱۴۵۰

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - فی الموعظه

 

... در طریقت حجاب راه تواند

اسب رهوار و لؤلؤ شهوار

دل بدنیا مده که نتوان داشت ...

خواجوی کرمانی
 
۱۴۵۱

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » المطائبات و المقطعات » شمارهٔ ۵ - ایضاً

 

... از پای تکاورت فتاده

زربخش مرا و اسب و جامه

تا کار دلم شود گشاده ...

خواجوی کرمانی
 
۱۴۵۲

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰

 

... باز چون گلگون می ساقی بمیدان در فکند

ای حریفان برکشید اسب طرب را تنگ تنگ

نام و ننگ ار عاشقی در باز خواجو در رهش ...

خواجوی کرمانی
 
۱۴۵۳

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۸ - فی الاستیهاب السرج بعد موهبة الفرس

 

... بسبز خنک فلک بر نه از ثریا زین

ز بهر بنده مخلص چو اسب فرمودی

وزین بتنگ نیاید دلت بفرما زین

پیاده ییکه ترا رخ نهاد و اسب گرفت

بره نباشد اگر نبود اسب او را زین

خواجوی کرمانی
 
۱۴۵۴

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

... بزن مطرب این ره که راهی خوشست

گرت اسب بر سر دواند رواست

بنه پیش او رخ که شاهی خوشست ...

خواجوی کرمانی
 
۱۴۵۵

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۹

 

... فرض عینست که چون خضر بظلمات آیند

اسب اگر بر سر خواجو بدواند رسدش

آنک شاهان جهان پیش رخش مات آیند

خواجوی کرمانی
 
۱۴۵۶

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳

 

... بدین صفت که بزاری وفات می جوییم

اگر تو پیل برانی و اسب در تازی

چگونه رخ ننهیمت چو مات می جوییم ...

خواجوی کرمانی
 
۱۴۵۷

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۹

 

... شهسوار چرخ بین نزدش پیاده وانگهی

رخ نهاده پیش اسب او و شه مات آمده

یک ره از ایوان برون فرمای خواجو را ببین ...

خواجوی کرمانی
 
۱۴۵۸

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » رباعیات » شمارهٔ ۲۲۲

 

... شطرنج جفا باخته با من دایم

چون اسب فرو راند که شهمات کند

رخ بر رخ او نهادم و شد قایم

خواجوی کرمانی
 
۱۴۵۹

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۶۸

 

دندان اسب بشکن و شه رابرو نشان

تا نام آن پری رخ نسرین بدن شود

خواجوی کرمانی
 
۱۴۶۰

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۷۷

 

... کز آب چون بگذشتی مگر شنا کردی

چو پیش اسب تو دیدی که می نهادم رخ

به شه زخم زدی و بردی و دغا کردی ...

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۷۱
۷۲
۷۳
۷۴
۷۵
۱۱۷