چه جرم رفت که رفتی و ترک ما کردی
به خوان ما خطی آوردی و خطا کردی
گرت کدورتی از دوستان مخلص بود
چرا برفتی و با دشمنان صفا کردی
کنون که قامت من در پس تو شد چو کمان
دل مرا هدف ناوک بلا کردی
به خشم رفتی و اشکت ز پی دوانیدم
چو رفت آب رخم عزم ما چرا کردی
چرا چو گیسوی مشکین خویشتن در تاب
شدی و پیرهن صبر من قبا کردی
ز دیده رفتی و از دل نمی روی بیرون
در آن خرابه ندانم چگونه جا کردی
گر چنانک ز چشمم شدی حکایت کن
کز آب چون بگذشتی مگر شنا کردی
چو پیش اسب تو دیدی که می نهادم رخ
به شه زخم زدی و بردی و دغا کردی
کدام وقت ز احوال ما بپرسیدی
کدام روز نگاهی به سوی ما کردی
طبیب درد دل خستگان توئی لیکن
که دیده است که رنج کسی دوا کردی
چو در طریق محبت قدم زدی خواجو
ز دست رفتی و سر در سر وفا کردی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و دردناک عاشقانه پرداخته است. شاعر از معشوق خود میپرسد که چرا از او و دوستانش دور شده و به دشمنان نزدیکتر شده است. او به زیباییهای معشوق اشاره میکند و میگوید که حالش به شدت تحت تأثیر جدایی او قرار گرفته است. شاعر دل تنگی خود را به تصویر میکشد و از غم و اندوه ناشی از دوری معشوق سخن میگوید. او همچنین به یادآوری رفتارهای معشوق و دلداریهایی که انتظار داشته است، اشاره میکند و آرزو میکند که ای کاش معشوق کمی بیشتر در مورد حال او و دیگران توجه میکرد. در نهایت، شاعر از عشق و محبت سخن میگوید و به زیباییهای رابطه عاشقانه تأکید میکند.
هوش مصنوعی: چرا رفتی و ما را ترک کردی؟ در حالی که بر سر سفره ما نشسته بودی، اشتباهی کردی.
هوش مصنوعی: اگر از دوستان صمیمیات دلخور بودی، چرا رفتی و با دشمنان دوست شدی؟
هوش مصنوعی: اکنون که قامت من در پشت تو مانند کمان شده است، دل من هدف تیر مصیبت قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: به خاطر خشم تو، اشکهایت را دنبال کردم. حالا که لبخندم رفته، چرا عزم من را تغییر دادی؟
هوش مصنوعی: چرا تو مانند گیسوی مشکی خود، در حال ناز و کرشمه شدی و لباس صبر من را پاره کردی؟
هوش مصنوعی: تو از دیدگانم دور شدهای اما از دل من بیرون نمیروی. در این ویرانه که در آن هستم، نمیدانم چگونه جایی برای خودت پیدا کردی.
هوش مصنوعی: اگر تو از چشمانم دور شدی، داستانی بگو که وقتی از آب گذشتی، آیا شنا کردی یا نه؟
هوش مصنوعی: زمانی که دیدی من با اصرار به پیشگاه تو آمدهام، بر من آسیب زدی و با نیرنگ من را فریب دادی و دور کردی.
هوش مصنوعی: کی از حال ما خبر گرفتی؟ کی به سمت ما نگاهی انداختی؟
هوش مصنوعی: تو پزشک دلنگرانان و خستهها هستی، اما چه کسی تا به حال دیده که تو برای درمان رنج کسی تلاش کردهای؟
هوش مصنوعی: وقتی در مسیر عشق گام برداشتید، خواجو، از دست رفتی و تمام وجودت را به وفاداری سپردی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به یک کرشمه کزان چشم دلربا کردی
چو جان به سینه درون آمدی و جا کردی
خدنگ ناز چو از غمزه راست بگشادی
به دل درست زدی، گر ز تن خطا کردی
من ار چه تیغ زنم، دل ز تو جدا نشود
[...]
خموش باش دلا عرض مدعا کردی
زبان به بند، سر گریه را چو وا کردی
ز شوخی ارچه بیکجا قرار نیست ترا
برون نمی روی از خاطری که جا کردی
بگلشن از قدمت داغ لاله مرهم یافت
[...]
چه کرده ام که مرا همدم بلا کردی
به درد و محنت ایام مبتلا کردی
چنین که رسم تو بیگانه مشربی بودست
چرا ز روز ازل با خود آشنا کردی
به چشم اهل نظر همچو سرمه جایم بود
[...]
به جلوه، جامهٔ صبر مرا قبا کردی
به یک نگه، من و دل را، ز هم جدا کردی
مشام یوسف اگر می شنید بوی تو را
هزار جامهٔ جان در غمت قبا کردی
دلم ز داغ تو ای عشق، کام خویش گرفت
[...]
به وعدهای که نمودی عجب وفا کردی
مرا ز محنت فرزند خود رها کردی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.