گنجور

 
۱۲۵۲۱

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴ - ترجمه از عربی

 

بار خدایا تویی که باطن اسرار

دانی در روز روشن و به شب تار ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۲۲

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

... گفت سنبل که چو شد یار تو میدار مرا

جای آن زلف کج پر شکن غالیه بار

گل سوری ز صفا گفت مرا ده بوسه ...

... غم چشمانش بر چشم تر من بگمار

گفتم ای سنبل زلف بت من بارد مشک

تونه مشکین بیغاره مزن دم زنهار ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۲۳

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

گر صد هزار بار گدازی در آتشم

پاکیزه تر شوم که زر ناب بیغشم ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۲۴

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳ - در ستایش پرنس ارفع الدوله

 

... گویی ز نو روح الامین آمده ز بالا بر زمین

یا بار دیگر فرودین بر جای اسفند آمده

خوشا هژیرا خرما کان خواجه عیسی دما ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۲۵

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

دیدم میان کوچه پیر لبو فروشی

بار لبو نهاده پشت دراز گوشی

می گفت گرم و داغ است شیرین لبوی قندی ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۲۶

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۴ - در اندرز احزاب سیاسی باتحاد و ترک اختلاف

 

... دشمن ار کژدم است پیکروی

همچو مار سیه بر او بارید

چشمتان گر بدوست کژ نگرد ...

... نفس عافیت بر او بدمید

آب رحمت بر او فرو بارید

اندرین کشتزارهای وسیع ...

... گشته مشغول ماستمالی چیست

بهر اصلاح کار و بستن بار

انتظار جنابعالی چیست ...

... پست گردد بر تو با تعظیم

تا زمانی که بار خود بربست

چون ترازو که کفه پر او

در بر کفه ی تهی شده پست

بار خود را چو بست آن غدار

خاطرت را به تیر طعنه بخست ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۲۷

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - چهارده بند ادیب الممالک در مراثی اهل البیت صلوات الله و سلامه علیهم اجمعین

 

... شد زین قضیه کلبه احزان مصطفی

یکباره آب کوثر و تسنیم و سلسبیل

خون شد ز اشک دیده گریان مصطفی ...

... اما نخست خوب شدندش به پیشباز

کرد آن یکی غبار رهش توتیای چشم

برد آن دگر به بوسه ی پایش دهان فراز ...

... امضای خود نوشت و شهادت قبول کرد

بار امانتی که فلک ز آن ابا نمود

برداشت تا شفاعت مشتی جهول کرد ...

... آمد میان معرکه گفت ای گروه دون

کز راه حق شدید بیک بارگی برون

از جورتان طپید بخون اکبر جوان ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۲۸

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۵ - حسبحال آذربایجان و خراسان هنگام تعدیات و بمباردمان سپاهیان روس تزاری

 

... ز دیده سیل خون بر رخ گشاده

دل اندر رحمت باری نهاده

که با فضلش نجات از ورطه آید ...

... کهن پیری خمیده با رخی زرد

ببار شاه مردان شکوه آورد

همی گفت ای جهان فضل و تقوی

به دربار تو دارم بث شکوی

منم دشتی که خارم لاله و گل ...

... که سیمرغ ازل را کوه قافم

کنون انصاف ده در باره ی من

چه بیشرمی که رفت از کید دشمن ...

... در و دیوار سقفش را شکسته

در این دربار این بی احترامی

نه عارف را پسند آمد نه عامی ...

... که لعنت باد بر شاگرد و استاد

گر آذربایجان گوید در این بار

که از دور سپهر و کید اشرار ...

... که ماهم بر علی فرزند موسی

عزا داریم در دربار اعلی

ولیکن زان علی تا این علی فرق ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۲۹

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷

 

... عقل در قامت چالاک تو رخت تو بود

مکرمت سایه هنربار درخت تو بود

معرفت شاخ و نسب ریشه سخت تو بود ...

... کرد طباخ قضا لخت جگر ما حضرم

متوالی شد باران بلا از چپ و راست

رفت سالار و مجاهد پی غارت برخواست ...

... بمعاشی که ترا بر من حق هاست در آن

پشتم ای خواجه دو تا شد برت از بار گران

نگرانم سوی شکر تو نیم چو دگران ...

... شمع فضل تو چراغیست که خامش نشود

مرده بودم تو دگر باره حیاتم دادی

وز طلسم غم و اندوه نجاتم دادی ...

... از زمین ریشه امید مرا قلع نمود

بارها گفتمش این نکته بعجز و الحاح

گر همی جویی قدر و شرف و فوز و فلاح ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۳۰

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲ - در نکوهش خطیبان بی زبان آغاز مشروطیت فرماید:«بوالعنبس »

 

... وز پس یک هفته در منبر شد از خلوت سرا

بار دیگر فکرتش مانند آهو رم گرفت

ریش خود بر باد داد از فکر و مالیخولیا ...

... راز در دل لب خمشدل گرسنه جان ناشتا

از اشارت بی عبارت فهم باید کرد راز

این بدان در گفتمت رو فهم کن هذابذا

ادیب الممالک
 
۱۲۵۳۱

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳ - قطعه

 

مثل زنند خری را که زیر بار گران

ز پا فتاد و از او خر خدای ناراضیست ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۳۲

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۳ - ماده تاریخ حاج آقا محسن عراقی

 

حجت الاسلام کهف الحق ملا ذالمسلمین

کز درخت علم نطقش بار و فکرش بیخ شد

بحر علم و طور حکمت حاجی آقا محسن آنک ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۳۳

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵۵

 

بار خدایا مگیر سایه خود را

از سر این کودکان خفته در این مهد ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۳۴

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۶

 

... شدم دانش پژوه و حکمت اندوز

پی تبریک سال نو در آن بار

زمین را بوسه دادم روز نوروز ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۳۵

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۶

 

... و یا نگاه پریچهره ای ز نرگس مست

فکنده است به یکباره مست و مدهوشش

و یا چشیده می عشق و رفته است ز یاد ...

... خلاصه غفلتت از حال بنده ای نه نکوست

که گشته سنگین از بار منتت دوشش

عزیز دار چنین بنده را و قدر شناس ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۳۶

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۹

 

گر آسمان به دلم صد کوه بار کند

از نوک خامه خود فرهاد کوهکنم ...

... این شهد را به مزم و آن خار را بکنم

هر جا که بارگهی است خورشید بارگهم

هر جا که انجمنی است سالار انجمنم

ادیب الممالک
 
۱۲۵۳۷

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۱

 

... طوطی و بلبل شود جغد و کلاغ مردگان

بار دیگر برگشودند آن در دولت که علم

آید از مغرب به مشرق در سراغ مردگان ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۳۸

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳۳

 

... خدای عزوجل از سحاب همت وجود

برو فرستد باران رحمت و احسان

دهد قباله این باغ دست جبراییل ...

... که هم ز مرگ تهی گردد و بیاساید

سرت ز باد غرور و تنت ز بار گران

ز مردنت ملک الموت در فلک نازد ...

... همی علاوه کنم افتخار و حشمت و جاه

همی زیاده کنم اعتبار و شوکت و شان

خلاص گردم از آن رنجهای پی درپی ...

... گنه تراست نه از بخت و نزمه و کیوان

وزارت تو و ادبار من همی ماند

بکار آنکه به سگ جو دهد به خر ستخوان ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۳۹

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵۱

 

... به جای آنکه خسان را دفاع داده بشعر

ز خاندان و تبار تو و بطانه تو

چه کرده ام من مسکین که چون اسیر ذلیل ...

... جز این نمانده دگر تیر در کتانه تو

که بشکنی دهنم را به مشت و بار خدای

همی بساید با سنگ قهر چانه تو ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۴۰

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۶۳

 

... زی تو فرستادم از برای نمونه

تا که بنوشی و با مذاق شکر بار

نیک بسنجی که هست چون و چگونه ...

ادیب الممالک
 
 
۱
۶۲۵
۶۲۶
۶۲۷
۶۲۸
۶۲۹
۶۵۵