گنجور

 
ادیب الممالک

گر آسمان به دلم صد کوه بار کند

از نوک خامه خود فرهاد کوهکنم

از روزگار سیه خار است در جگرم

وز نام فرخ شه شهد است در دهنم

گر بخت یار شود کار استوار شود

این شهد را به مزم و آن خار را بکنم

هر جا که بارگهی است خورشید بارگهم

هر جا که انجمنی است سالار انجمنم