گنجور

 
۱۲۵۰۱

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۹

 

... بنیروی فرهنگ و فرمان دانش

برومند و سرسبز شد بار دیگر

نهال ادب در دبستان دانش ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۰۲

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۰ - از زبان حبیب الله خان نامی بسردار منصور نگاشته

 

... یک لمحه دلم شاد نکردی ز رخ خود

یک لحظه تنم بار ندادی ببر خویش

نه خاطرم از رنج سفر نیک زدودی ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۰۳

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۳ - چند بیت از یک قصیده ناتمام مانده بخط استاد

 

مرا وزارت عدلیه از نخستین بار

ندید قابل شفقت نخواند لایق کار ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۰۴

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۴ - در نکوهش محمدعلی میرزای مخلوع هنگام بستن و کشتن مشروطه خواهان در باغ شاه تهران

 

... که او شتافت پی نام و شاه ما پی ننگ

وزیر بار سکندر بدی ارسطالیس

وزارت شه ما را کند بهادر جنگ ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۰۵

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۶ - مطلع ثانی

 

... که ای صفیحه تیغت صحیفه آجال

در آن بساط همایون که صدر بار تویی

فلک نشاند خورشید را بصف نعال ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۰۶

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۷

 

... خبر بردند اسفند ارمذ را

بارسال مکاتیب و رسایل

که بهمن مه چو بهمن شه بزابل ...

... جفاها راند بر پیران کامل

ز باران کرد ساحل را چو دریا

ز یخ بنمود دریا را چو ساحل ...

... دمه بر غارت جان ها موکل

دگرباره فغان و زاری خلق

برآمد در چنین غوغای هایل ...

... چنان روح الامین با وحی نازل

و یا قوسی که بوسد دست باری

و یا زیور که برگردد به عاطل ...

... بگیرم ثار مقتولان ز قاتل

گهر بارم باطراف و جوانب

سمن کارم بانهار و جداول ...

... درخت خشک در میلاد عیسی

نمایم تازه و پر بار و حامل

عصای مرده اندر دست موسی ...

... که کامش در شهادت گشت حاصل

مقامی داشت اندر نزد باری

که با جان باختن می گشت نایل ...

... قضا میتاخت چون طوفان مبرم

بلا میریخت چون باران وابل

جوانانش همه از عشق مخمور ...

... فدای دوست کردی میوه دل

چنین خواندم در آن اخبار معصوم

که دانایان نوشتند از اوایل ...

... تویی سامع بتذکار مناقب

تویی جامع باخبار فضایل

تو داری مهر تابان در دو رخسار

تو باری ابر آبان از انامل

جهان با سایه ات معطوف و عاطف ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۰۷

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۷

 

... چو پیشانی جلوت از فلاخن

چو در کف گیرد آن تیع شرربار

بنهراسد دل از یکدشت دشمن ...

... یکی را خار محنت شد بستخوان

یکی را بار طاعت شد بگردن

یکی را مغز میجوشید در سر ...

... چراغت را ز چشمه مهر روغن

بر احبابت ببارد نعمت از چرخ

چو بر اصحاب موسی سلوی و من

بگردن دست خصمت باد بسته

چنان دست شکسته بار گردن

نهال عدل را در باغ بنشان ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۰۸

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۹ - در نکوهش حسودان

 

... طره اش با دو صد هزار شکن

گردی از آب آهن آرد بار

هیبتش آب آرد از آهن ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۰۹

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۱ - چکامه

 

... مقام دیوانستی و کاخ اهریمن

دوباره زین جازی شهر بادکوبه شدم

چو نقش سکه نشستم به سکه آهن ...

... بجای بلبل زاع و بجای کبک زغن

همی تو گویی بر طاق کعبه بار دگر

نهاده پیکر عزی و لات و جبت و وثن ...

... ز بسکه ریختم از دیده اشک بر دامن

کریم بار خدا لطف کرد بر دل زار

خدای عزوجل رحم کرد بر دل من ...

... هم از عقود مهالک هم از قیود محن

رسید بار دگر روزم از پی شب تار

دمید صبح دگر آفتابم از روزن ...

... خلاصه چون با رومی مکان گزید امیر

مبارک آمد فالش در آن طلال و دمن

شدند خوشدل ازین مکرمت چه شیخ و چه شاب ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۱۰

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۳ - چکامه

 

... لیک بود از پس اطاعت هین

ماه مبارک بود چو شیری غژمان

کامده در بیشه زمین شده ساکن ...

... زر طلا را همی گدازد ازیراک

بسترد از وی غبار و غش معادن

سندان کوبد بسیم و زر که گیرد ...

... کیست چو وی جامع جمیع محاسن

نقص در اونی جز اینکه خازن بارش

تا به ابد رزق خلق را شده ضامن ...

... ای بقدر فکرت تو گشته معاون

رای تو تقدیر کار و بار قضا کرد

زین ره گفتند المقدر کاین ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۱۱

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۲

 

... دو ماه عالمگیر منور مسعود

دو ماه عالمتاب مبارک میمون

یکی دمیده همایون ز مشرق دولت ...

... خدایگان سلاطین که داده یزدانش

بارث افسر جمشید و تاج افریدون

فزوده است جهان از عدالتش رونق ...

... نخواهد آنکه تو را سر بلند همچو الف

ز بار محنت قدش خمیده باد چو نون

هماره تا که بخال و بزلف مهرویان ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۱۲

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۶

 

... به چوگان زمرد آتشین کو

ریاحین و بساتین را دگر بار

روان شد روح در تن آب در جو ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۱۳

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۴ - در ذم وزیر داخله

 

... من و سلوی تان مبدل بر جراد و قمله

آبی و امرودتان ازگیل و سنجد داد بار

سیب و شفتالودتان شد زنجبیل و آمله

یاد باد آن ریش عنبربار و تنبان قصب

یاد باد آن حبه زرتار و شلوار سله ...

... یار من زادالمعاد است و صحیفه کامله

بارالها حرمت اسحق و اشموییل وعیص

حق یوحنا و ذوالکفل و شعیب و حنظله ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۱۴

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۸ - حکایت

 

... روز دگر شتابان آمد به پیش قاضی

گفتا که بودم امروز در بار خسروانه

شه قصد کعبه دارد زین رو بخواست مردی ...

... از کیسه ات کشیدم با مته و کمانه

هم بار دوست بستم هم مشت تو گشادم

زین گونه میتوان زد تیری بدو نشانه ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۱۵

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۳

 

... از چه در این باغ ای درخت برومند

میوه نیاری به بار و قد نفرازی

از چه درین پهنه ای دلیر دلاور ...

... باشی هشیار کار و زهره نبازی

تیر چو بارد سهام زرین باری

تیغ چو یازد حسام خونین یازی ...

... حامی اسلام شه مظفر غازی

بار خدایی که بر زمانه صلا زد

از در بخشندگی و بنده نوازی

ادیب الممالک
 
۱۲۵۱۶

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

... مکن انگشت در سوراخ و راحت باش از عقرب

مرو در زیر بار عقل و از تکلیف فارغ زی

برآور بیخ صفرا تا نفرساید تنت از تب ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۱۷

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰

 

نه عمر رفته دگر باره آید اندر دست

نه تیر چون ز کمان جست آید اندر شست ...

... ستور لاشه چو پرداخت کالبد زروان

نه بار برد و نه خربنده اش بر آخور بست

دوباره دوشش سنگین نشد ز بار گران

دوباره پشتش از آسیب خشگریش نخست

چدار واخیه و داغ و لواشه و افسار ...

... که در میانه این هر دو نیز چیزی هست

ستور بارکش از مرد آدمی کش به

شکم پرست نکوتر بود ز نفس پرست ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۱۹

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

... بعد یک سال هلالی ز سفر بازآید

سببی ساز خدایا که دگرباره ز در

آن مبارک شب و فرخنده سحر بازآید

رمضان شاهد صاحب نظران است ولی ...

... رایت و پرچم و دیهیم و کمر بازآید

خسروا بنده غلامیست که روزی صدبار

گر برانیش ز در بار دگر بازآید

سرش ار بری سوی تو بجان ره سپرد ...

ادیب الممالک
 
۱۲۵۲۰

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰

 

... جان فدای همت رندان آزادی طلب

که به یک جنبش خران را زیر بار آورده اند

بودی از روز ازل مشروطه خواه و صلح جوی ...

ادیب الممالک
 
 
۱
۶۲۴
۶۲۵
۶۲۶
۶۲۷
۶۲۸
۶۵۵