گنجور

 
۱۲۰۱

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۷۲

 

... چو خواهی درنگش یکی لنگرست

چو چرخ است و خورشید آن چرخ سیر

که در ملک شاه جهان مفخرست ...

امیر معزی
 
۱۲۰۲

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۷۵

 

... سیاره غلام قلم و دست دبیرست

گر چرخ تورا مال دهد درخور همت

گردد غنی از همت تو هرکه فقیرست ...

... خاک و رخ اعدا چو طبرخون و زریرست

در عالم اگر چرخ اثیرست فرو تر

تیغت به اثر چیره تر از چرخ اثیرست

هر جا که کشی رایت و هر جا که نهی روی ...

... در ملک مسیرست به نصرت سپهت را

چندانکه کواکب را بر چرخ مسیرست

چون مدت ایام طویل است تو را عمر ...

امیر معزی
 
۱۲۰۳

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۸۲

 

... ناچشیده می خمار مستی اندر سرگرفت

چنبر زلفش ز من بربود چرخ چنبری

تا ز هجرش قامت من پیکر چنبر گرفت ...

امیر معزی
 
۱۲۰۴

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۸۳

 

... از عرش بوسه داد رکابش فرشته وار

وز چرخ بخت مرکب او را عنان گرفت

چرخ فلک زبهر سلیح نبرد او

رنگ حسام و جوشن و برگستوان گرفت ...

... سوی جوان و پیر نگه کن که در ازل

بر چرخ پیر یاد تو بخت جوان گرفت

از بهر دین به غزو کمر بند در میان ...

امیر معزی
 
۱۲۰۵

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۸۵

 

... تا برکمر نشاند هم لعل و هم زبرجد

اسبش به گاه جولان ماند به چرخ گردون

وز فرقدست و شعری او را لگام و مقود ...

امیر معزی
 
۱۲۰۶

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۸۶

 

... از سرشک جود او در باغ ایام بهار

کارگاه پرنیان و چرخ سقلاطون بود

وز نسیم دولت او بر درخت و برزمین ...

... زانکه آخر حرف نون است از خطاب و نام او

ماه نو بر چرخ هر ماهی چو زرین نون بود

بنده ای کز دست او منشور یابد بر عمل ...

امیر معزی
 
۱۲۰۷

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۹۳

 

... گفتند مگر یزدان عیسی نبی را

از چرخ چهارم به زمین باز فرستاد

دل بر تو نهادند دگر باره خلایق ...

امیر معزی
 
۱۲۰۸

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۹۷

 

... بر آن زمین که جنود عدو مقام کنند

ز چرخ تا گه محشر نهیب محشر باد

در سعادت و دولت گشاده باد بر او ...

امیر معزی
 
۱۲۰۹

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۹۸

 

... شاه را اندر هنرها سیرت و کردار باد

چون شهاب از چرخ و برق از میغ و تقدیر از حجاب

تیر او را از کمان در هر وطن رفتار باد ...

امیر معزی
 
۱۲۱۰

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۰۰

 

... روز او چون عید اضحیٰ فرخ و فرخنده باد

تا بتابد آفتاب از چرخ گردان بر زمین

آفتاب دولت او بر جهان تابنده باد ...

امیر معزی
 
۱۲۱۱

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۰۱

 

... تا که ملک با تو دست مهر وفا برد

چرخ به دست تو مهر عهد و وفا داد

تا که زمین از وزارت تو خبر یافت ...

امیر معزی
 
۱۲۱۲

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۰۲

 

... زلف دراز و خال سیاهش بدید ماه

آمد ز چرخ و بوسه بر آن زلف و خال داد

امیر معزی
 
۱۲۱۳

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۱۰

 

... اگرچه صورت او ایدرست همت او

قدم ز مرتبه بر چرخ هفتمین دارد

فلک ندارد کاری جز آنکه اسب ظفر ...

امیر معزی
 
۱۲۱۴

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۱۲

 

... مر باد را به آب درون تیز گام کرد

لا بلکه بود مر کب او چرخ زود گرد

بر چرخ در میانه دریا لگام کرد

فضل خدای حبل متین است شاه را ...

امیر معزی
 
۱۲۱۵

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۱۳

 

... سر شاهان همه در چنبر فرمانش کشید

چنبر چرخ به کام دل او دوران کرد

نتوان گفت به صد سال به تفصیل و به شرح ...

امیر معزی
 
۱۲۱۶

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۱۴

 

... گویی همی شقایق و نیلوفر آورد

ای جودپروری که تو را هر زمان ز چرخ

دولت یکی بشارت جان پرور آورد ...

... بر دست و بر سرت قدح و افسر آورد

پاینده باد عمر تو تا چرخ ملک را

دولت ز خامه تو خط محور آورد ...

امیر معزی
 
۱۲۱۷

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۱۵

 

... کاو همی بر چهره ما ورد بی خار آورد

راست گویی نجم سیارست بر چرخ طرب

زانکه در مجلس فروغ نجم سیار آورد ...

... قطره ای باشد ز دریای ضمیر همتش

هر چه استظهار زیر چرخ دوار آورد

کلک او مرغی است زرین پر که در صحرای سیم ...

... هرکه را یکبار غدر تو به خاطر بگذرد

ای بسا غدری که بر او چرخ غدار آورد

اندر آن دریا که از کین تو برخیزد بخار ...

امیر معزی
 
۱۲۱۸

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۱۶

 

... قدر و جاه تو چنان بادا که اندر خدمتت

چرخ آیین عبید و رسم خدام آورد

باد عزمت رایض ایام تو پیش ملوک ...

امیر معزی
 
۱۲۱۹

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۱۸

 

... مگر رشکست پروین را و نسرین را ز یکدیگر

که این بر خاک پیدا شد چو آن بر چرخ پنهان شد

میان باغ و ابر اندر خلافی هست پنداری ...

امیر معزی
 
۱۲۲۰

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۱۹

 

... خلایق گوسفندانند و حکم او نهاز آمد

به خورشید و به چرخ او را کنم تشبیه از آن معنی

که خورشید کمندانداز و چرخ نیزه باز آمد

سلاح و آلت او چون ز ایوان سوی میدان شد ...

امیر معزی
 
 
۱
۵۹
۶۰
۶۱
۶۲
۶۳
۴۹۲