گنجور

 
امیر معزی

تا شهریار دادگر آهنگ شام کرد

صبح مخالفان همه در شام‌شام کرد

پیرار بر عدو ظفر از سوی بلخ یافت

وامسال بر ظفر سفر از سوی شام‌ کرد

یک سال شد به شرق و دگر سال شد به غرب

تا در دو سال کار دو جانب تمام کرد

فتحی که شاه کرد و نبردی که شاه جست

از خسروان که جست وز شاهان کدام کرد!

نزدیک بدسَگال فرستاد یک پیام

تا ملک او گشاده بدان یک پیام کرد

گردنکشان روم و عرب را به‌ یک سفر

در پیش تخت خویش رهیّ و غلام‌ کرد

ماه صیام بود که آن فتح‌کرد شاه

بی‌ آنکه رنج برد و فراوان مقام کرد

تالیف پادشاهی و تاریخ دولت است

فتحی که شهریار به ماه صیام کرد

ملکی که در قدیم عرب داشتند و روم

بگرفت شاه و مملکت خویش نام کرد

هر شهر و هر حصار که یک بنده را سپرد

بر بندگان حلال و بر اعدا حرام کرد

اسلام داد کافر هفتاد ساله را

دارالفساد کفر چو دارالسلام کرد

بشکست پشت و گردن اهل ظلام و ظلم

تا سودشان زیان و ضیاشان ظلام ‌کرد

از تیغ آبدار برافروخت آتشی

تا خاک لعل‌گون و هوا تیره‌فام کرد

هنگام قهر دشمن و هنگام صید خلق

هر شاه جهد و حیله به زهر و به دام‌ کرد

او صید کرد لیکن دام از خدنگ ساخت

او قهر کرد لیکن زهر از حُسام کرد

قوت حسام او ز ظفر کرد کردگار

چون قوت جانور زشراب و طعام کرد

خورشیدوار کرد سفر شاه و بازگشت

جمشیدوار دست سوی رَطل و جام کرد

چون تیغ لعل پیکر او کار پخته کرد

طبعش همه نشاط می لعل خام‌کرد

بیرون کشید خنجر کین از نیام و باز

بنمود عفو و خنجر کین در نیام کرد

هنگام بازگشتن بی‌ جسر و بی‌ عمد

آب فُرات عِبر‌ه گهِ خاص و عام کرد

اسبش چو باد بود و ز تا‌یید بخت خویش

مر باد را به آب درون تیز گام کرد

لا بلکه بود مَرْ‌کب او چرخ زود گرد

بر چرخ در میانهٔ دریا لگام کرد

فضل خدای حَبل‌ متین است شاه را

هر جا که شد به حَبل‌ متین اِعتِصام‌ کرد

فرمان شاه را همه شاهان متابع اند

کاو را خدای بر همه شاهان امام کرد

عاجز بود کلام ز شرح فتوح شاه

زیرا که او فتوح فزون ازکلام کرد

و‌هم انام راه نیابد به شرح آنچ

در شام و روم خسرو و شاه انام کرد

شاها به شادکامی بنشین که ‌کردگار

چونانکه خواستی همه کارت به کام کرد

آثار دولت تو در اسلام زنده کرد

اِنعام نعمت تو در آفاق عام کرد

رای تو قبله‌گاه جلال و جمال ساخت

تخت تو سجده گاه کبار وکرام کرد

زیبد که بر کف تو مدامی بود مدام

زیراکه عمر و ملک تو ایزد مُدام کرد

می‌بردوام خواه که پیروزه‌گون سپهر

پیروزی و سعادت تو بر دوام کرد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حکیم نزاری

یارم ز در درآمد و بر من سلام کرد

درباب التفات بسی احترام کرد

دل خود نبود با من و جانم ز بس شتاب

بر پای جست و از سر عزت سلام کرد

پیشش به سر دویدم ودر بر گرفتمش

[...]

ناصر بخارایی

رفتی به باغ سرو به پیشت قیام کرد

دوتاه شد بنفشه و بر تو سلام کرد

سوسن زبان گشاد که گوید ثنای تو

چون انتها ندید زبان را به کام کرد

گل وام خواست از رخ خوب تو رنگ و بوی

[...]

جامی

آن سرو دی به قصد سلامم قیام کرد

شرط وفا و رسم تفقد تمام کرد

جای جواب خواستمش جان دهم چو او

دست ادب به سینه نهاد و سلام کرد

یک دم نکرد در نظر من مقام لیک

[...]

اهلی شیرازی

هردل که جز خیال تو در وی مقام کرد

خلوتسرای خاص ترا وقف عام کرد

تا خون خلق بر لب لعلت حلال شد

آب حیات بر همه عالم حرام کرد

از نوش وصل جان فلک سوختم زرشک

[...]

محتشم کاشانی

وانگه ز کوفه خیلِ الم، رو به شام کرد

نوعی که عقل گفت: قیامت قیام کرد!

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه