بتی که او نسب از لعبتان چین دارد
به روز پاک بر از شب هزار چین دارد
شب سیاه نباشد قرین روز سفید
بس او چگونه شب و روز را قرین دارد
به زلف و جعد همه سال پرخم و شکن است
خم و شکن همه بر عارض و جبین دارد
ز درد حرمان پشت مرا چنان دارد
ز داغ هجران روی مرا چنین دارد
عقیق بارم بر زر ز عشق آن صنمی
که زیر لعل درون لؤلؤ ثَمین دارد
به زعفران بر کافور دارم ارغم از آنک
بنفشه رشته بر اطراف یاسمین دارد
ز هجر او بگدازم چو موم و این نه عجب
ز بهر آنکه لبش طعم انگبین دارد
میان او ز سرینش بهرنج بینم از آنک
میان خویش نه اندر خور سرین دارد
یکیگداخته دارد میان تار قصب
یکی چو تَلّ گل و تلّ یاسمین دارد
به چهره ماه زمین است و عاقلان دانند
که اصل حسن و ملاحت مه زمین دارد
چنانکه اصل سخاوت امیر عزالملک
حسین بن رضی میر مؤمنین دارد
بزرگ بارخدایی که روز مجلس و بار
جمال معتصم و فرّ مُستَعین دارد
سخن چو حلقهٔ انگشتری شناس و بدان
که او ز عقل در انگشتری نگین دارد
ز روزگار بترس و خلاف او مسگال
که با مخالف او روزگار کین دارد
اگرچه صورت او ایدرست همت او
قدم ز مرتبه بر چرخ هفتمین دارد
فلک ندارد کاری جز آنکه اسب ظفر
همیشه پیش وثاقش به زیر زین دارد
به دعوی هنر اندر میان اهل هنر
خدای حجت و برهان او مبین دارد
ید موید او جود بیکران دارد
دل منوّر او وهم دوربین دارد
یقین اهل جهان استگر به مجلس شاه
قبول دولت عالی عَلیالیَقین دارد
ز حادثات زمین عزم او نفرساید
که عزم خویش چو قطب فلک متین دارد
سپهر بر دل بدخواه او زنحس زحل
هزار بار به یک دم زدن کمین دارد
چو روز رزم بود در یسار دارد یُسر
چو روز بزم بود یُمن در یَمین دارد
دو دست او سبب نور وگوهرست مگر
دو آفتاب و دو دریا در آستین دارد
بزرگوارا گردون به قدر جاه و شرف
تو را ستارهٔ نسل قوام دین دارد
معین و ناصر تو ایزدست و هر مهتر
به جاه و مال تو را ناصر و معین دارد
یکی خزانه نهادست کردگار از عقل
بر آن خزانه ضمیر تو را امین دارد
درست شد که تو داری سعادت ابدی
جو قدرتِ ازلی عالم آفرین دارد
لطافت سخن و فر خجسته طلعت تو
به مهر تو همه ساله دلم رهین دارد
هر آن قصیده که در مدح تو بگویم من
جمال و مرتبت عقد حور عین دارد
به مجلس تو چو دریاست طبع من لیکن
به جای درّ و گهر مدح و آفرین دارد
همیشه تا که جهان را سپهر پیر و کهن
جوان و تازه بههنگام فرودین دارد
من از خدای بخواهم که در مکان شرف
تو را به دولت و نیکاختری مکین دارد
به زیر سایهٔ عدل معز دین خدای
قبول حشمت تو تا به یوم دین دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و فضایل معشوق میپردازد. شاعر از ویژگیهای ظاهری و باطنی معشوق، همچون زلفهای زیبا، چهره ماه مانند، و روح بزرگ او سخن میگوید. او بیان میکند که عشق و جذابیت این معشوق چگونه گداز و درد هجران را برای او به ارمغان آورده است.
شاعر همچنین به عظمت و مقام معشوق اشاره میکند و او را نمایندهی فضایل بلندی مانند سخاوت و شجاعت میداند. در انتها، شاعر از خداوند میخواهد که معشوق را در سایهی عدالت و مقام بلندش بیمه کند و او را به سعادت ابدی دلالت نماید.
هوش مصنوعی: شخصیتی که از دختران زیبا و دلربای چین نسب و ریشه دارد، در روزی خجسته و روشن، برتری و زیباییاش از هزار شب تاریک و غمگین بیشتر است.
هوش مصنوعی: شب تیره و سیاه نمیتواند با روز روشن و سفید همنشین باشد. چگونه ممکن است شب و روز را با هم در یک جا جمع کند؟
هوش مصنوعی: زلف و حالت موی او همیشه پر از پیچ و خم است و این پیچ و خمها بر روی صورت و پیشانیاش نمایان است.
هوش مصنوعی: درد جدایی به قدری مرا افکنده که از شدت غم و غصه، حالت جسمی و روحیام سخت دچار مشکل شده است.
هوش مصنوعی: عقیق و زری که به خاطر عشق آن محبوب به دست آمده، به زیبایی در دل لؤلؤ باارزش قرار دارد.
هوش مصنوعی: من زعفران را بر کافور ترجیح میدهم، چرا که بنفشه دور یاسمن را زینت میبخشد.
هوش مصنوعی: از دوری محبوب مانند موم ذوب میشوم و این امر عجیب نیست؛ زیرا لبانش طعمی شیرین و دلپذیر دارند.
هوش مصنوعی: در میانهی کارهایش، نشانههایی از رنج و زحمت را میبینم، زیرا خود او به گونهای نیست که در خور آن زحمتها باشد.
هوش مصنوعی: موجودی در میان تار و پود نی، همچون تلی از گل و یاسمن، در دل خود دارد.
هوش مصنوعی: چهرهٔ ماه به زیبایی زمین شباهت دارد و افراد خردمند میدانند که منبع اصلی زیبایی و دلربایی در این زمین نهفته است.
هوش مصنوعی: سخاوت و بخشش، ویژگی برجسته و با ارزشی است که به امیر عزالملک حسین بنرضی نسبت داده میشود.
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ، روزی را در نظر دارد که مجلس و زیبایی معتصم و شکوه مستعین را به نمایش بگذارد.
هوش مصنوعی: سخن مانند حلقهای از انگشتری است، و بدان که در انگشتری، نیلی از عقل جای دارد.
هوش مصنوعی: از زمانه بترس و از رفتار مخالف آن پرهیز کن، زیرا زمانه با کسی که با آن مخالفت کند، دشمنی میکند.
هوش مصنوعی: هرچند که شکل و ظاهر او اینجاست، اما تلاش و ارادهاش از مرتبهای بالاتر و فراتر از آسمان هفتم است.
هوش مصنوعی: آسمان هیچکاری جز این ندارد که اسب پیروزی همیشه به زیر زین خود داشته باشد.
هوش مصنوعی: در بین هنرمندان، خداوند دلیلی واضح و روشن برای اثبات هنر خود دارد.
هوش مصنوعی: دست برکت او سخاوتی نا محدود دارد و دل من روشن است و او دارای تصورات و بینش عمیق میباشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی در مجلس شاه حضور یابد و نعمتهای بزرگ او را ببیند، به یقین به خوبی میفهمد که او در مقام و فرخندگی بالایی قرار دارد.
هوش مصنوعی: از حوادث دنیا نگران نشوید، زیرا اراده او به استحکام قطب آسمان است.
هوش مصنوعی: آسمان بر دل کسی که آرزوی بدی در دل دارد، مانند زحل هر لحظه هزاران بار در کمین است.
هوش مصنوعی: در روز نبرد، سمت چپ براساس آسانی و راحتی عمل میکند، و در روز جشن و شادی، سمت راست نشانهی خوشبختی و نیکوکاری دارد.
هوش مصنوعی: دستهای او باعث روشنایی و ارزش هستند، اما او همچون دو آفتاب و دو دریا در آستین خود دارد.
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، آسمان به اندازهی مقام و عظمت تو، ستارهای از نسل کسانی که دین را پایدار نگه داشتهاند، دارد.
هوش مصنوعی: خداوند ناصر و پشتیبان توست و هر بزرگمردی در مقام و ثروت، حامی و یاریدهنده تو به شمار میآید.
هوش مصنوعی: خداوند یک گنجینه از عقل را قرار داده و تو را به عنوان نگهبان و امین این گنجینه درونی خود انتخاب کرده است.
هوش مصنوعی: به درستی میتوان گفت که تو به دنبال خوشبختی همیشگی هستی و قدرت بیزوال خالق جهان را داری.
هوش مصنوعی: لطافت حرفهای تو و زیبایی چهرهات چنان است که دل من هر سال به مهر و محبت تو وابسته و اسیر آن میشود.
هوش مصنوعی: هر شعری که در ستایش تو بگویم، همانند زیبایی و مقام حوریان بهشتی است.
هوش مصنوعی: طبع من مانند دریا است که در محفل تو حضور دارد، اما به جای اینکه جواهرات و الماس بیاورد، فقط گلها و ستایشها به همراه دارد.
هوش مصنوعی: جهان همیشه به شکل کهن و قدیمی است، در حالی که بهار و نواندیشی همچنان به تازگی خود ادامه میدهد.
هوش مصنوعی: من از خدا درخواست میکنم که در جایگاه ارزشمندی تو را در نعمت و خوشبختی قرار دهد.
هوش مصنوعی: در سایهی عدالت معز، خداوند تو را در مقام و بزرگی خود حفظ میکند تا روز قیامت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زبان و خاطر من رای افرین دارد
غلام آنم کورا خرد برین دارد
بگو که: برکه؟ برآنکس که او بفتوی عقل
هرآنچه دارد در خورد آفرین دارد
برآنکه فضل و هنر مونس و ندیم ویند
[...]
تو خود جفا نکنی بیگناه بر بنده
وگر کنی سر تسلیم بر زمین دارد
به نیشی از مگس نحل برنشاید گشت
از آنکه سابقهٔ فضل انگبین دارد
تویی که زلف و رخت رو بکفر و دین دارد
که هر دوتا با بد رنگ آن و این دارد
کسی که نقش رخ و زلف تست در دل او
موحدیست که در سینه کفر و دین دارد
حدیث زلف تو بسیار گفتم و چکنم
[...]
دلم هوای چنان سرو نازنین دارد
که مشگ سوده بر اطراف یاسمین دارد
ز مهر زهره جبینی شدم ستاره فشان
که داغ بندگیش ماه بر جبین دارد
هزار عاقل فرزانه گشت دیوانه
[...]
کدام صحبت پنهان تو را چنین دارد
که رخش رفتنت از بزم ما به زین دارد
ز پند پشت کمانت که سخت کرده چنین
که پیش ما همه دم ابروی تو چنین دارد
ز اختلاط نسیمی مگر هوا زدهای
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.