ز فَرّ باد فروردین جهان چو خلد رضوان شد
همه حالش دگرگون شد همه رسمش دگرسان شد
توانگر گشت و خوشطبع و جوان از عدل فروردین
اگر درویش و ناخوش طبع و پیر از جور آبان شد
حلی بست و حلل پوشید باز اندر مه نیسان
اگر در ماه تشرین از حلی وز حله عریان شد
گل اندر گل مرکب کرد بوی باد نوروزی
چو از گل گل پدید آمد گلستان چون گلستان شد
مگر باد صبا مینا و مرجان داد گلبن را
که برگش جمله مینا گشت و بارش جمله مرجان شد
مگر رشکست پروین را و نسرین را ز یکدیگر
که این بر خاک پیدا شد چو آن بر چرخ پنهان شد
میان باغ و ابر اندر خلافی هست پنداری
که روی باغ خندان شد چو چشم ابر گریان شد
چو از چشمش فرو بارید مروارید عمّانی
زمروارید او هرباغ چون بازار عمّان شد
سرشک ابر چون میگشت و گل چون جام یاقوتین
چمن چون بزمگاه شاه و بلبل چون غزلخوان شد
اگر چون موم گشت آهن به روی آب برشاید
که چون داود پیغمبر هزار آوا خوش الحان شد
شقایق بر سر هر کوه چون رخسار دلبر شد
بنفشه بر لب هر جوی چون زلفین جانان شد
نگارینی که تا زلفش چو چوگان شد به عارض بر
دلم در خم آن چوگان به سان گوی گردان شد
کجا بر گوی زخم آید ز چوگان زود بگریزد
چه گوی است اینکه چون زخم آمدش نزدیک چوگان شد
دل من در زنخدانش نگهکرد از سر زلفش
بدان مشکین رسن، مسکین، سوی چاه زنخدان شد
ندانم چون برآرم من دل از چاه زنخدانش
که خالش بر لب آن چاه دلها را نگهبان شد
مگر دانست زلفش حِرز ابراهیم بِن آزر
که چون بنشست بر آتش بر او آتش گلستان شد
مگر بادهاست عشق او که هم دردست و همدرمان
کرا یک روز درد افزود دیگر روز درمان شد
دلی بود از همه دنیا مرا همواره فرمانبر
ز فرمانم برون آمد چو عشقش را به فرمان شد
چه نازم زانکه عشقش بر دلم سلطان شد از قدرت
از آن نازم که او بر ملک هفت اقلیم سلطان شد
شهنشاه مظفر بوالمظفرکاو به پیروزی
معز دولت پیروز و رکن دین یزدان شد
بلند اختر شهنشاهی که بر تخت شهنشاهی
امیرالمؤمنین را همچو جد خویش برهان شد
سعادت عهد و پیمان بست با او تا گه محشر
قضای ایزدی در عهدهٔ آن عهد و پیمان شد
مسخر شد هر آن شاهی کجا بشیند نامش را
به تعظیم ایدر آن نامش مگر مهر سلیمان شد
به طلعت هست خورشیدی که او جمشید عالم شد
به بخشش هست دریاییکه او دارای دوران شد
نبود از پادشاهان چون معزالدین جهانداری
معزالدین اگر بگذشت رکنالدین جهانبان شد
چو بنشست او به سلطانی سپاهان بود در عهدش
کنون بنگر که در عهدش همه عالم سپاهان شد
بهر فتحی همیکردست با ایزد مناجاتی
که اسبش طور سینا گشت و او موسی عمران شد
اگر معجز ید بیضا و ثعبان بود موسی را
دل او چون ید بیضا و تیغ او چو ثعبان شد
حسودانی کجا کردند در ملکش همی دعوی
بر ایشان تا به روز حشر خاک و آب زندان شد
به خاک اندر یکی همخانهٔ بلعام و قارون شد
به آب اندر یکی همسایهٔ فرعون و هامان شد
ایا شاهی که اقبالت دلیل اهل دولت شد
و یا شیری که شمشیرت امان اهل ایمان شد
رود پیوسته با تدبیر تو تقدیر یزدانی
بدان ماند که تدبیر تو با تقدیر یکسان شد
صواب آید همی پیکان تیر تو چو تدبیرت
مگر جزوی ز تدبیر تو بر تیر تو پیکان شد
سعادت نامهای فرمود در شاهی و سلطانی
همه اَجْرام کُتّاب و همه افلاک دیوان شد
چو بنشستند و بنوشتند دولت مهر کرد آن را
به شاهی و به سلطانی بر او نام تو عنوان شد
بیامد فتح و جولان کرد گرد سُم شبدیزت
چو شبدیز تو روز رزم در ناورد و جولان شد
به نیروکردن لشکر تنتگویی همه دل شد
به یاری دادن یزدان دولت گویی همه جان شد
ز گرد لشگرت ابری پدید آمد که بارانش
بر احباب تو رحمت شد بر اعدای تو طوفان شد
عجب ابری که رعد از کوس و برق از تیغ بود او را
که او چون رعد بخروشید و این چون برق رخشان شد
همانکس کامد اندر رزم با پرخاش و با دعوی
از آن پرخاش کیفر برد از آن دعوی پشیمان شد
اگر چون رستم دستان همی مردی نمود اول
بهدستش باد بُد آخر چو کارش مکر و دستان شد
بهصف کارزار اندر زبدعهدی و بدمهری
دل از سختی چو سندان کرد و اندر زیر خفتان شد
چنان شد سوخته در تف چنان شد کوفته در صف
که خفتانش همه خَف گشت و سندانش سپندان شد
توآن شاهی که مهر وکین تو بر دوست و بر دشمن
یکی چون سعد برجیس و دگر چون نحسن کیوان شد
چه مشکل بود در گیتی که اقبالت نکرد آسان
به اقبال تو هرکاری که مشکل بود آسان شد
سپه بردی بهپیروزی ز ایران تا دَرِ توران
بر آن طالع که کیخسرو زتوران سوی ایران شد
ز صد لشکر پناهت داشت در غزنین و در کرمان
هرآن نامه کزین حضرت به غزنین و بهکرمان شد
فرستادت به خدمت آنچه خاقان داشت از نعمت
به فرمانی و پیغامی کزین درگه به خاقان شد
ز عدل و رحمت تو در خراسان گشت آبادان
هر آن شهریکه از بیداد و از تاراج ویران شد
فرستاد آسمان باران زیادت زانکه هر سالی
زمین برداد بسیاری و نرخ نعمت ارزان شد
ز بیهق تا در تِرمَذ بهر شهری که بگذشتی
زرای ورایت تو چشمه و چشم خراسان شد
همیشه تا که خواننده ز دفترها همی خواند
که ذوالقرنین در ظلمت ز بهر آب حَیوان شد
می دینارگون چون آب حیوان باد بر دستت
که مجلسگاه تو خرم چو نزهتگاه رضوان شد
تو بر تخت جهانداری چو یوسف شادمان بادی
که چون یعقوب بدخوا تو اندر بَیْت اَحْزان شد
امیران آمده خرم به درگاه تو هر روزی
بدان زینت که اول روز کسری سوی ایران شد
شده محکم بهشمشیر تو بنیاد مسلمانی
که شمشیر تو در ملت پناه هر مسلمان شد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به توصیف بهار و تغییرات ناشی از آن در طبیعت و زندگی انسانها میپردازد. در آغاز فصل بهار، جهان به زیبایی و شادی میرسد و خوشی و ثروت ایجاد میشود. در مقابل، در فصل پاییز، ناآرامی و فقر وجود دارد. همچنین، در این شعر به زیبایی گلها و تأثیرات شگفتآور باد بهاری اشاره شده و ریشههای عشق و زیبایی در دل انسانها بررسی میشود.
شاعر همچنین از شاهی بزرگ و مقتدر به نام معزالدین یاد میکند که با عدل و بخشش، زندگی مردم را بهبود میبخشد و کشور را آباد میکند. او به عنوان نمادی از قدرت و عدالت توصیف میشود و بر اهمیت وحدت و هماهنگی در جامعه تأکید میکند. به طور کلی، این شعر نمادی از تغییرات مثبت فصل بهار و بیداری طبیعت و انسانها به همراه تأکید بر قدرت و صفات خوب شاهان و حکمرانان است.
هوش مصنوعی: به خاطر وزش باد فروردین، دنیا مانند بهشت رضوان شده است. همه چیز تغییر کرده و حال و هوای آن متفاوت شده است. رسم و رسوم زندگی نیز به شکلی دیگر درآمده است.
هوش مصنوعی: ثروتمند و خوشرو و جوان به خاطر عدالت فروردین به این حال رسیده، اما در عوض، درویش و بدخلق و پیر به دلیل ظلم آبان به این وضعیت دچار شده است.
هوش مصنوعی: پرندهی زیبا با زینتهایی آراسته در ماه بهار ظاهر میشود، اما اگر در فصل پاییز از این زینتها خالی بماند، به چه شکلی خواهد بود؟
هوش مصنوعی: بوی خوش بهاری مانند بوی گلها در کنار هم باعث شکفتن و پدید آمدن بهار میشود و به این ترتیب، فضای زندگی به زیبایی گلستانی تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: آیا نمیتوانست خوشبختی و زیبایی را با وزش نسیم خوشی به گلها و گیاهان هدیه داد؟ که باعث شد همه برگها به زیبایی مینا و همه گلها به رنگ مرجان درآیند.
هوش مصنوعی: آیا به خاطر زیبایی پروین و نسرین به همدیگر حسادت میکنند؟ یکی از آنها که روی زمین دیده میشود، دیگری در آسمان پنهان است.
هوش مصنوعی: در بین باغ و ابر، تضادی وجود دارد. گویی وقتی ابرها گریه میکنند، روی باغ هم شاداب و خندان میشود.
هوش مصنوعی: وقتی اشکهای او مانند مرواریدهای درخشانی بر زمین میافتد، هر باغی به مانند بازارهای عمان پر از زیبایی و رنگ و بو میشود.
هوش مصنوعی: باران که مانند اشک از ابرها میبارید و گلها مانند جامهای سرخ رنگ جلوهگری میکردند، چمن مانند مجلس جشن سلطنتی و بلبل مانند کسی که غزلی میسراید، زیبا و دلانگیز شده بود.
هوش مصنوعی: اگر آهن به نرمی و لطافت مانند موم بر روی آب قرار گیرد، میتواند به آواز زیبای داوود پیامبر تبدیل شود.
هوش مصنوعی: شقایق بر روی هر کوه مانند چهره زیبا و دلربای محبوب جلوهگری میکند و بنفشه در کنار هر جوی مانند موهای خوشفرم و فریبنده جانان به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: زیبایی که زلفش مانند تاس است، بر چهرهاش اثر عمیقی گذاشته و دلم در خم آن تاس مانند گوی به دور خود میچرخد.
هوش مصنوعی: کجا ممکن است توپ به زخم بیفتد، و از آنجا به سرعت بگریزد؟ این چه بهانهای است که هنگامی که زخم به او نزدیک میشود، هنوز در میدان بازی باشد؟
هوش مصنوعی: دل من در زیبایی چهرهاش گیر کرده و از زلفهایش که مثل ریسمان مشکی است، به سمت چاه نگاهم جذب شده است.
هوش مصنوعی: نمیدانم چگونه میتوانم دلباختگیام را از چهرهاش جدا کنم، چرا که زیباییاش به گونهای است که دلها را در چاه عشق نگه میدارد.
هوش مصنوعی: آیا زلف او به یادگار داستان ابراهیم، از آتش بگریزد؟ زیرا وقتی بر آتش نشسته، آتش برای او به گلستان تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: عشق او همچون می نوشیدنی است که هم میتواند درد را افزایش دهد و هم میتواند آن را درمان کند. یک روز این عشق باعث ایجاد ناراحتی میشود و روز دیگر، همان عشق میتواند آرامشبخش باشد.
هوش مصنوعی: دل من همیشه فرمانبردار بود، اما وقتی عشقش را به من تسلیم کرد، دیگر نتوانستم از زیر فرمانش بیرون بیایم.
هوش مصنوعی: چه زیباست که عشق او بر دل من سلطنت دارد، و من به این قدرت افتخار میکنم که او بر سرزمین هفت اقلیم فرمانروایی میکند.
هوش مصنوعی: شاه مظفر، که به پیروزی و قدرت معروف است، بر معز دولت پیروز و ارکان دین یزدان فرمانروایی کرد.
هوش مصنوعی: ستارهی بلند از نژاد شاهی که مانند جدّ خود، امیرالمؤمنین را بر تخت سلطنت نجات داد.
هوش مصنوعی: سعادت و خوشبختی با او پیمان بست تا زمانی که روز قیامت فرا برسد و سرنوشت الهی بر اساس آن پیمان تعیین شود.
هوش مصنوعی: هر پادشاهی که به خود برتری جویی و در مقام خود بزرگنمایی کند، به زودی به تمسخر درمیآید. تنها نامی که میتواند او را بالا ببرد و مورد احترام قرار دهد، نامی همچون سلیمان است که با محبت و عظمتش شناخته میشود.
هوش مصنوعی: بر چهره او نوری است که مانند خورشید میدرخشد و او با بخششهایش، همچون دریایی که زندگی را برای دیگران فراهم میآورد، به بزرگی دست یافته است.
هوش مصنوعی: در میان پادشاهان، چون معزالدین، کسی وجود نداشت. اگر معزالدین از دنیای درگذشت، رکنالدین به عنوان حاکم و سرپرست جهان معرفی شد.
هوش مصنوعی: وقتی او بر تخت سلطنت نشسته بود، در زمان او، سپاه بزرگی وجود داشت؛ اما اکنون که به دوران او نگاه میکنی، میبینی که همه جهان به مانند سپاهانی بزرگ شدهاند.
هوش مصنوعی: به خاطر رسیدن به پیروزی، شخصی با خداوند راز و نیاز میکرد. به طوری که اسب او به کوه طور سینا تبدیل شد و خود او مانند موسی بن عمران گشت.
هوش مصنوعی: اگر معجزهاش همچون دست سفید و مار بود، دل موسی نیز به مانند آن دست سفید و شمشیرش به مانند آن مار شد.
هوش مصنوعی: حسودان در سرزمین او ادعای رنجش و آزار کردند، اما تا روز قیامت، خاک و آب زندان بر سرشان خواهد ریخت.
هوش مصنوعی: در زمین، یکی همسایه بلعام و قارون شد و در آب، یکی همسایه فرعون و هامان گردید.
هوش مصنوعی: آیا تو پادشاهی هستی که خوشبختیات باعث خوشحالی و پیشرفت جامعه شده است، یا مانند شیری هستی که قدرتت موجب امنیت و حفاظت ایمانداران شده؟
هوش مصنوعی: رود همیشه به خاطر نقشه و تدبیر تو به سرنوشت الهی شبیه است، چون که تدبیر تو و سرنوشت به یکدیگر نزدیک و همگون شدهاند.
هوش مصنوعی: تدبیر و اندیشه تو مانند پیکان تیر است و اگر تدبیر خوبی داشته باشی، تیرت به هدف خواهد نشسته. اما آیا جزئی از این تدبیر تو را به تیر تبدیل کرده و در رسیدن به هدف کمک کرده است؟
هوش مصنوعی: در این جهان، سعادت مانند یک نامهای است که در آن مقام و سلطنت را توضیح میدهد و تمامی موجودات و ستارگان به نوعی به ثبت و ضبط آن مشغولاند.
هوش مصنوعی: زمانی که نشستند و نوشتند، بخت و اقبال به او حکم سلطنت و پادشاهی را داد و نام تو بهعنوان فرمانروایی بر او نوشته شد.
هوش مصنوعی: فتح و پیروزی به میدان آمد و مانند اسب شبدیز، که در روز جنگ میدانی را طی میکند، به جولان و حرکت درآمد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که با تقویت و تجهیز سربازان و نیروهای خود، گویا همه دلها به یاری خداوند و طلب نصرت برای موفقیت در کارها یکجا جمع شدهاند و تمام وجودشان را برای پیشبرد این هدف در نظر گرفتهاند.
هوش مصنوعی: از گرد و غبار لشکر تو، ابری ظاهر شد که باران آن بر دوستان تو رحمت و بر دشمنان تو، طوفانی به همراه داشت.
هوش مصنوعی: شگفتانگیز است این ابر که صدای رعد مانند ضربزنی و روشنایی برق مانند تیغی درخشان دارد. او وقتی میخروشد، صدایش مانند رعد است و درخششی که به وجود میآورد، مانند برق زیبا و روشن است.
هوش مصنوعی: کسی که با خشم و جدل به میدان جنگ آمده است، از همان جدل و پرخاش مجازات میبیند و از آن دعوا پشیمان میشود.
هوش مصنوعی: اگر مانند رستم، بزرگمردی از خود نشان دهی، در آغاز توفیق و شایستگی خواهی داشت، اما در پایان ممکن است به خاطر نیرنگ و فریب به شکست دچار شوی.
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، دل او به خاطر بدعهدی و بیمهری دیگران، همچون سندانی سخت و بیرحم شده است و در زیر لباس خوابش، به آرامش و خواب رفته است.
هوش مصنوعی: به قدری سوخته است که نابود شده، مانند کسی که در انتظار میماند و به انزوا رفته است. همه چیزش تغییر کرده و حالتی دیگر پیدا کرده است؛ به طوریکه دیگر نمیتواند به حالت قبلی خود برگردد و تمام وجودش تحتالشعاع این تغییرات قرار گرفته است.
هوش مصنوعی: تو شاهی هستی که محبت و دشمنیات نسبت به دوست و دشمن یکسان است، مانند سعد که با برجیاش وجود دارد و متفاوت از نحس کیوان است.
هوش مصنوعی: زندگی گاهی اوقات چالشهایی دارد که به نظر میرسد خیلی سخت هستند. اما وقتی شرایط به نفع تو تغییر میکند، همان کارهای دشوار به راحتی انجام میشوند.
هوش مصنوعی: ارتش تو به پیروزی از ایران تا مرز توران پیش رفت و این شانس وجود داشت که کیخسرو از توران به سمت ایران بازگردد.
هوش مصنوعی: در غزنین و کرمان، تو از صد لشکر در امان بودی و هرنامه که از این مقام به غزنین و کرمان فرستاده شده.
هوش مصنوعی: تو به خدمت فرستاده شدی و نعمتهایی که خاقان در اختیار داشت به دستور و پیغامی برای تو ارسال شده است که این پیام از دربار خاقان صادر شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر عدالت و رحمت تو، هر شهری در خراسان که از ستم و غارت ویران شده بود، دوباره آباد و شکوفا شده است.
هوش مصنوعی: آسمان باران زیادی فرستاد، چون هر سال زمین محصول زیادی میدهد و قیمت نعمتها پایین میآید.
هوش مصنوعی: از بیهق تا ترمذ، در هر شهری که عبور کردی، تو مانند چشمه و چشمان خراسان هستی که زیبایی و روشنی را به ارمغان میآورند.
هوش مصنوعی: همواره وقتی که خواننده از متون میخواند که ذوالقرنین به خاطر یافتن آب برای حیوانات به مسیرهای تاریک و سخت رفت.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف حالتی اشاره دارد که زندگی و لذت در آن به وفور وجود دارد. مانند درختی که میوههای خوشمزه دارد و یا باغی که پر از گل و سرسبزی است. در چنین فضایی، شادی و خوشحالی برقرار است و انسان احساس رضایت و آرامش میکند. در واقع، اینجا تصویری است از یک زندگی با نشاط و بارور که انسان میتواند از آن بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: تو در مقام قدرت و رهبری مانند یوسف خوشحال و سرشار از شادی هستی، اما همچنان که یعقوب به خاطر دوری از فرزندش دچار اندوه و غم شده، تو نیز در دل خود غمهایی داری.
هوش مصنوعی: هر روز فرمانروایان خوشحال و زیبا به درگاه تو میآیند، مانند روزی که کسری به ایران آمد.
هوش مصنوعی: با قدرت و استواری شمشیر تو، اساس مسلمان بودن محکم شده است، چون شمشیر تو در میان مردم، پناهگاهی برای هر مسلمان گردیده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به فرمان تو یک لشکر ز ایران سوی توران شد
به تیغ و تیر آن لشکر همه توران چو ایران شد
به شیر آهنین دندان سپردی مرغزاری را
چرا در مرغزار شیر روبه تیز دندان شد
براندی هم سوی توران زدست خویشتن بازی
[...]
بتحریک هوا برگ رزان در باغ ریزان شد
بهر سو صفحه بهر خط سبزه زر افشان شد
بموج گلشن و برگ درخت از گردباد غم
نشسته بود گردی سر بسر شسته بباران شد
مگر باد از بهار آورد پیغامی که شاخ گل
[...]
تنم از داغ حسرت رشک آتشگاه گبران شد
ز فیض نوبهار غم سراپایم گلستان شد
به آب عافیت گفتم غبار درد بنشانم
نظر در دیدهام اشک و نفس در سینه طوفان شد
به یاد گلرخی شب با حریفان میزدم ساغر
[...]
رگ جانها به هم پیوسته شد زلف پریشان شد
لطافتهای عالم گرد شد سیب زنخدان شد
خط سبزی برون آورد لعل آبدار او
که از غیرت سیه عالم به چشم آب حیوان شد
در آن تنگ دهن زان عقد دندان حیرتی دارم
[...]
سراپای وجودم، بسکه گم در عشق جانان شد
نگه در اشک من، چون رشته در تسبیح پنهان شد
چنان گردیده جا تنگ از هجوم گریه در چشمم
که نتواند شب هجران او، خوابم پریشان شد
بفکر این و آن، عمر گرامی رفت از دستم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.