گنجور

 
۱۰۱

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الزاهد والضیف » بخش ۲

 

آورده اند که در زمین کنوج مردی مصلح و متعفف بود در دین اجتهادی تمام و بر طاعت و عبادت مواظبت بشرط نهمت براحیای رسوم حکما مصروف داشت و روزگار بر امضای خیرات مقصور و از دوستی دنیا و کسب حرام معصوم و از وصمت ریا و غیبت و نفاق مسلم

روزی مسافری بزاویه او مهمان افتاد زاهد تازگی وافر واجب داشت و باهتزاز و استبشار پیش او باز رفت چون پای افزار بگشاد پرسید که از کجا می آیی و مقصد کدام جانب است مهمان جواب داد که بر حال عاشقان و صادقان بسماع ظاهر بی عیان باطن وقوف نتوانی یافت و هرکه بی دل وار قدم در راه عشق نهاد و مقصد او رضای دوست باشد لاشک سرگردان در بادیه فراق می پوید و مقامات متفاوت پس پشت می کند تا نظر برقبله دل افگند و چندانکه این سعادت یافت جان از برای قربان در میان نهد و اگر از جان عزیزتر جانانی دارد هم فدا کند یا بنی انی اری فی المنام انی اری فی المنام انی اذبحک در جمله قصه من دراز است و سفر مرا بدایت و نهایت نی

چون ازین مفاوضت بپرداختند زاهد بفرمود تا قدری خرما آوردند و هردو ازان بکار می بردند مهمان گفت لذیذ میوه ای است و اگر در ولایت ما یافته شدی نیکو بودی هرچند ثقلی دارد و نفس آدمی را موافق نیست و در آن بلاد انواع فواکه و الوان ثمار که هر یک را لذتی تمام و حلاوتی بکمال است بحمدالله یافته می شود و رجحان آن بر خرما ظاهر است زاهد گفت با این همه هرچند که هرچه طبع را بدو میلی تواند بود وجود او بر عدم راجح است نیک بخت نشمرند آن را که آرزوی چیزی برد که بدان نرسد چه تعذر مراد و ادراک سعادت پشت بر پشت اند و اگر فرانموده شود که قناعت با آن سابق است هم مقبول خرد نگردد چه قناعت از موجود ستوده ست و از معدوم قانع بودن دلیل وفور دناءت و قصور همت باشد ...

نصرالله منشی
 
۱۰۲

نصرالله منشی » کلیله و دمنه » باب الملک و البراهمة » بخش ۱۳

 

... و معلوم است که ملک به رای صایب و فکرت ثاقب خویش مستقل است و از شنودن این ترهات مستغنی و هر مثال که دهد جز به تلقین دولت و الهام سعادت نتواند بود و به دست بندگان همین است که در تقریر نصایح اطناب لازم شمرند مگر بعضی از حقوق اولیای نعم به ادا رسد و بنده این قدر مقرر می گرداند که اگر رای ملک بیند که زبان های خاص و عام ثنای او را گویان باشد و دل های او را جویان

هر کجا فریاد خیزد مقصد فریاد باش

سایه بر مظلوم گستر آفتاب داد باش ...

نصرالله منشی
 
۱۰۳

ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۵

 

... خلعت و تشریف از اسب و جامه و تیغ و سلاح

بازگشتی سوی مقصد یافته مقصود خود

با سلامت با کرامت با سعادت با نجاح ...

ادیب صابر
 
۱۰۴

ادیب صابر » دیوان اشعار » ملحقات » قطعات » شمارهٔ ۹

 

... بوسه ای را لبت از من به دلی قانع نیست

قصد جان کرد به مقصد برسد یا نرسد

این چنین عشق که من دارم از آن لب که تو راست ...

ادیب صابر
 
۱۰۵

خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳

 

... در طبرستان طربستان طلب

مقصد آمال ز آمل شناس

یوسف گم کرده به گرگان طلب

خاقانی
 
۱۰۶

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - مطلع سوم

 

... گفت دمیده است صبح منشین خاقانیا

حضرت خاقان شناس مقصد حسن المآب

زاده خاطر بیار کز دل شب زاد صبح ...

خاقانی
 
۱۰۷

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۵ - وقتی او را از رفتن به خراسان منع می‌کردند مشتاقانه این قصیدهٔ را سرود

 

... از وطن دورم و امید خراسانم نیست

که بدان مقصد کیهان شدنم نگذارند

ویحک آن موم جدا مانده ز شهدم که کنون ...

خاقانی
 
۱۱۰

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۹ - در ستایش خراسان و آرزوی وصول به آن مدح صدر جهان محیی الدین

 

رهروم مقصد امکان به خراسان یابم

تشنه ام مشرب احسان به خراسان یابم ...

خاقانی
 
۱۱۱

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۹ - هنگام حبس در عزلت و قناعت و تخلص به مدح خاتم انبیاء

 

... کاین غم به ارزروم و به ارمن درآورم

خوش مقصدی است ار من و خوش مامن ارزروم

من رخت دل به مقصد و مامن درآورم

چون مور ساز خانه به اخلاط درکشم ...

خاقانی
 
۱۱۲

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۰ - در شکایت و عزلت

 

... من آن عاشقم کز بقا می گریزم

چو هستی است مقصد در او نیست گردم

که از خود همه در فنا می گریزم ...

خاقانی
 
۱۱۳

خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - در وعظ و حسن تخلص به نعت پیغمبر اکرم و تخلص به مدح ناصر الدین ابراهیم

 

... ازین کرخ فنا باید به بغداد بقا رفتن

ز تو تا غایت مقصد چه یک روزه چه صد ساله

چو راهی در میان داری که می باید تو را رفتن ...

خاقانی
 
۱۱۴

خاقانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۸ - در مرثیهٔ خواجه ابوالفارس

 

... بشنوید از زبان خاقانی

این سخن ها که مقصد سخنید

باز پرسید هم خیالش را ...

خاقانی
 
۱۱۵

نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده

 

... وز امر تو کاینات مشتق

ای مقصد همت بلندان

مقصود دل نیازمندان ...

نظامی
 
۱۱۶

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸

 

... این زمان کار با خمار افتاد

چون به مقصد رسم که بر سر راه

خر نگونسار گشت و بار افتاد ...

عطار
 
۱۱۷

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۶

 

... در منازل منشین خیز که آن کس بیند

چهره مقصد و مقصود که تا پایان شد

تا ابد کس ندهد نام و نشان از وی باز ...

عطار
 
۱۱۸

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۳

 

ای کوی توام مقصد و ای روی تو مقصود

وی آتش عشق تو دلم سوخته چون عود ...

عطار
 
۱۱۹

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۸

 

... زانکه استعداد باطل کرده ام

چون به مقصد ره برم چون در سفر

در هوای خویش منزل کرده ام ...

عطار
 
۱۲۰

عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹

 

... به مرکب باز استادی چرا مرکب نمی رانی

بران مرکب مگر زینجا به مقصد افکنی خود را

که مرکب چون فروماند تو بی مرکب فرومانی ...

عطار
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۵۰