گنجور

 
۱۰۱

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۸

 

... تن به اندوه فرو داد از تو

دل من گشت چو دریایی خون

چشم من چشمه خون زاد از تو ...

عطار
 
۱۰۲

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۵

 

... همه عالم تویی تو در میان نه

چه دریایی است این دریای پر موج

همه در وی گم و از وی نشان نه ...

عطار
 
۱۰۳

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۲

 

... کارم اکنون ز دست من بگذشت

که در افتاده ام به دریایی

نیست غرقه شدن درین دریا ...

عطار
 
۱۰۴

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۵

 

... سیلی جفا می خور گر طالب این راهی

از نوح بلا مگریز گر عاشق دریایی

ناقوس هوا بشکن گر زانکه نه گبری تو ...

عطار
 
۱۰۵

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۶

 

... هر روز ز تشنگی چو آتش

بی واسطه در کشیده دریایی

هر سودایی که بیندم گوید ...

عطار
 
۱۰۶

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۹

 

... روزی دو سه گر از ما گشتی تو چنین تنها

باز آی سوی دریا تو گوهر دریایی

پس گفت در این معنی نه کفر نه دین اولی ...

عطار
 
۱۰۷

عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵

 

... ورای این چه توان گفت ماورای ورا

ز فیض نقطه نام تو همچو دریایی

محیط گشت و چنین نامدار شد طغرا ...

عطار
 
۱۰۸

عطار » منطق‌الطیر » فی التوحید باری تعالی جل و علا » حکایت عیاری که اسیر نان و نمک خورده را نکشت

 

... با که سازد اینت سودا و هوس

هست دریایی ز جوهر موج زن

تو ندانی این سخن شش پنج زن ...

عطار
 
۱۰۹

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۳) حکایت ترسا بچه

 

... کنار عاشقان از لعل خندانش

چو دریایی شده از در دندانش

مگر بیمار شد آن زندگانی ...

عطار
 
۱۱۰

عطار » الهی نامه » بخش سوم » (۶) حکایت یوسف و ابن یامین علیهما السلام

 

... جدا شد زو تو گفتی جان شیرین

چو دریایی دلش در جوش افتاد

بزد یک نعره و بیهوش افتاد ...

عطار
 
۱۱۱

عطار » الهی نامه » بخش یازدهم » (۶) حکایت سلطان محمود با ایاز در گرمابه

 

... چو شه را این سخن در گوش آمد

چو دریایی دلش در جوش آمد

چو مردی حال کرده شاه عالی ...

عطار
 
۱۱۲

عطار » الهی نامه » بخش هفدهم » (۹) حکایت آن پیر که خواست که او را میان دو گورستان دفن کنند

 

... اگر خونی شود جان جای آن است

چه دریایی ست این در جان پدیدار

نه سر پیدا و نه پایان پدیدار ...

عطار
 
۱۱۳

عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۳) حکایت آن مرد که از اویس سؤال کرد

 

... چوخواهی گشت همچون کوه خاموش

کفی بر لب چو دریایی مزن جوش

عطار
 
۱۱۴

عطار » اسرارنامه » بخش اول » بخش ۱ - المقالة الاولی فی التوحید

 

... عجایب بین که آمد قطره آب

که دریایی برد پر در خوشاب

عجب تر این که آمد ذره خاک ...

عطار
 
۱۱۵

عطار » اسرارنامه » بخش ششم » بخش ۸ - الحکایه و التمثیل

 

... مثالی گفت این را پیر اصحاب

که دریایی نهی بر پشته آب

مثالی نیز پروانه ست و آتش ...

عطار
 
۱۱۶

عطار » خسرونامه » بخش ۱۴ - آغاز داستان

 

... کنون از قعر این نه طاق دوار

که دریایی روانست و نگونسار

چو غواصان بجویند آشنایی ...

عطار
 
۱۱۷

عطار » خسرونامه » بخش ۲۶ - طلب کردن قیصر باج و خراج از پادشاه خوزستان و رفتن هرمز به رسولی

 

... چو کوه سیم از آن باهوش آمد

چو دریایی دلش در جوش آمد

زبان بگشاد کاین برناکه امروز ...

عطار
 
۱۱۸

عطار » خسرونامه » بخش ۳۰ - بیمار گشتن جهان‌افروز خواهر شاه اصفهان و رفتن هرمز به‌طبیبی بر بالین او و عاشق شدن او بر هرمز

 

... تن سیمین او بر نرم مفرش

به جوش آمد چو دریایی پر آتش

به جانش آتشی سخت اندر افتاد ...

عطار
 
۱۱۹

عطار » خسرونامه » بخش ۳۱ - بیمار گشتن جهان افروز

 

... مثال مکر زن آبیست باریک

که دریایی شود ناگاه تاریک

ولیکن در چنین جایی گرفتار ...

... جهان از چهره خورشید سرکش

بجوش آمد چو دریایی پر آتش

زمین در زیر گرد زعفران شد ...

عطار
 
۱۲۰

عطار » خسرونامه » بخش ۴۴ - رشك حسنا در كار گل و قصد كردن

 

... بجوش آمد در آن اندوه رشکش

کنارش گشت دریایی زاشکش

ز دانا این سخن آمد مراخوش ...

عطار
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۲۵