منم و گوشهای و سودایی
تن من جایی و دلم جایی
هر زمانم به عالمی میلی
هر دمم سوی شیوهای رایی
مانده در انقلاب چون گردون
گاه شیبی و گاه بالایی
ساکن گوشهٔ جهان ز جهان
همچو من نیست هیچ تنهایی
ای عجب گرچه ماندهام تنها
ماندهام در میان غوغایی
رهزن من بسی شدند که من
راه گم کردهام به صحرایی
کارم اکنون ز دست من بگذشت
که در افتادهام به دریایی
نیست غرقه شدن درین دریا
کار هر نازکی و رعنایی
من سرگشته عمر خام طمع
میپزم بر کناره سودایی
مانده امروز با دلی پر خون
منتظر بر امید فردایی
الغیاث الغیاث زانکه ندید
کس چو عطار هیچ شیدایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن بیانگر احساس تنهایی و سردرگمی شاعر است. او در جستجوی معنا و مقصدی در زندگی است، در حالی که دلش در جهانی دیگر و تنش در جایی دیگر قرار دارد. او به تضاد احساساتش اشاره میکند و از دگرگونیهای زندگی، سیر و گشت در عالم و ناپایداریهای آن سخن میگوید. شاعر احساس کرده که در میان جمع، هنوز هم تنهاست و در دنیای پر از غلغله به دنبال راهی میگردد. او از چالشهای زندگی و گم شدن در مسیرهای مختلف سخن میگوید و در نهایت به دریا و غرق شدن در آن اشاره میکند که نماد ناامیدی و از دست دادن کنترل بر زندگی است. در پایان، او از فقدان شیدایی و امید در دلش ابراز میکند و به نوعی به دنبال راهی برای نجات است.
هوش مصنوعی: من در یک گوشه نشستهام و در درونم دلی پر از آرزو و خیال دارم؛ بدنی در اینجا دارم، اما دلم در جایی دیگر پر از اشتیاق و فکر است.
هوش مصنوعی: هر بار که تمایل به دنیایی دارم، هر لحظه به سوی روشی جدید کشیده میشوم.
هوش مصنوعی: در زندگی، انسانها همیشه با نوسانات و تغییرات مواجه هستند؛ گاهی در وضعیت خوبی قرار دارند و گاهی در شرایط سخت. مانند چرخش یک گردونه که به گاه بالاتر و گاه پایینتر میرود، ما نیز در فراز و نشیبهای زندگی قرار داریم.
هوش مصنوعی: در گوشهای از دنیا، هیچکس نیست که مانند من اینقدر تنها باشد.
هوش مصنوعی: چقدر عجیب است که با وجود این همه شلوغی، من در تنهایی خودم ماندهام.
هوش مصنوعی: ناگاه در مسیر زندگیام، افراد زیادی به عنوان مانع و دزد، در سر راهم قرار گرفتهاند؛ زیرا من در بیابان سردرگم و گم شدهام.
هوش مصنوعی: کار من دیگر از کنترل من خارج شده است، زیرا به دریا افتادهام.
هوش مصنوعی: غرق شدن در این دریا کار هر کسی نیست و فقط افراد خاصی از پس آن برمیآیند.
هوش مصنوعی: من در زندگیام دچار سردرگمی هستم و در حالت ناآرامی و بیهدفی، به آرزوها و خواستههایم فکر میکنم.
هوش مصنوعی: امروز با دلی غمگین و پر از درد، منتظرم تا روزی بهتر بیاید.
هوش مصنوعی: ای نجات، ای نجات! چون اینکه هیچ فرد شیدایی جز عطار را ندیدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دل گشائی چو قبا درپوشی
جان ببندی چو دهن بگشائی
تو بر آیینه نهی صد منت
پس رخ خویش بدو بنمائی
ز ابر چون برف سیم باریدی
گر بدی چون دل تو دریایی
باشد اومید با کفت گستاخ
هر زمان می کند تمنّایی
باز چرخ خرف دگر باره
[...]
این چه رنگ است بدین زیبائی؟
چه لباس است بدین یکتائی؟
دیده ام اکثر ممالک را
به ندیدم ز ملک تنهائی
سایه همسایه گیر اگر خواهی
تا چو ابن یمین برآسائی
بربود از من دل دل ربائی
جز وصل او نیست دل را دوایی
درد دل من از جور یارست
سر بکند هم روزی ز جایی
دیدم رخش را دانم که روزی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.