جهان جمله تویی تو در جهان نه
همه عالم تویی تو در میان نه
چه دریایی است این دریای پر موج
همه در وی گم و از وی نشان نه
چه راه است این نه سر پیدا و نه پای
ولیکن راه محو و کاروان نه
خیالی و سرابی مینماید
چو بوقلمون هویدا و نهان نه
همه تا بنگری ناچیز گردد
همه چیزی چنین و آن چنان نه
عجب کاری است کار سر معشوق
جهان از وی پر و او در جهان نه
همه دل پر ازو و دل درو محو
نشسته در میان جان و جان نه
اگر ظاهر شود مویی جز او نی
وگر باطن بود مویی عیان نه
عجب سری که یک یک ذره آن است
چه میگویم همین است و همان نه
دلی دارم درو صد عالم اسرار
ولیکن شرح یک سر را زبان نه
چنین جایی فرید آخر چه گوید
زبان گنگ و سخن قطع و بیان نه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان فلسفی و عرفانی درباره وجود و عشق میپردازد. او میگوید که کل جهان در حقیقت معشوق است و خود او درون این جهان پنهان است. دریا و راهی که اشاره شده، نماد جستجو و تلاش برای درک حقیقت است، جایی که همه چیز در آن محو و ناپیداست. شاعر از احساسات درونی و اسراری میگوید که در دل دارد، اما برای بیان آنها زبانش کافی نیست. او به عظمت و پیچیدگی معشوق اشاره میکند که تمام هستی تحت تأثیر اوست، اما خود او در دنیای مادی بهطور کامل نمایان نیست. در نهایت، شاعر به ناتوانی کلام برای توصیف حقیقت معشوق و عجز خود اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در این جهان، تو همه چیز هستی و در میان موجودات، مرکز وجود تو هستی.
هوش مصنوعی: این دریا چقدر پُر امواج و پرهیجان است، تمام موجودات در آن گم شدهاند و هیچ علامتی از خود به جا نمیگذارند.
هوش مصنوعی: این راهی است که نه سرش مشخص است و نه پایش، اما با این حال، راهی است که به محو شدن منتهی میشود و کاروانی در آن حرکت میکند.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که همچون خیالی زودگذر و ناپایدار، واقعیتها و حقیقتها گاهی به وضوح دیده میشوند و گاهی پنهان میگردند. مانند بوقلمون که به خوبی تغییر رنگ میدهد و نمیتوان به سادگی به آن اعتماد کرد.
هوش مصنوعی: وقتی به چیزی مینگری، ممکن است آن را کوچک و بیاهمیت ببینی، اما در واقعیت، آن چیز میتواند معنای عمیق و ارزشی داشته باشد.
هوش مصنوعی: عجب کار عجیبی است که معشوق باعث به وجود آمدن تمامی زیباییهای جهان است، اما خود او در میان این زیباییها وجود ندارد.
هوش مصنوعی: دل همه پر از محبت و عشق اوست و دل خود او (خدا) در میان جانها محو شده است، بهطوریکه جانها هیچگونه درکی جز او ندارند.
هوش مصنوعی: اگر چیزی جز او نمایان شود، وجود ندارد و اگر در دل چیزی باشد، آن هم فقط اوست.
هوش مصنوعی: عجب چیزی است که هر یک ذرهاش خود به تنهایی یک چیز کامل و مشخص است، و من چه چیزهایی میگویم که همین و همان است.
هوش مصنوعی: دل من پر از رازها و شگفتیهای فراوان است، اما زبانم نمیتواند حتی یکی از آن رازها را بیان کند.
هوش مصنوعی: در چنین مکان و شرایطی، فرید چگونه میتواند صحبت کند؟ زبان او گنگ و بیفایده است و هیچگونه بیان و بیانی ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
همی گفت این سخن دل با زبان نه
سخن را آشکارا چون نهان نه
جهان پر نام تو وز تو نشان نه
بتو بیننده عقل و تو عیان نه
ز ناگه دست صنعی در میان نه
به فتحش هیچ صانع را گمان نه
جهان از تو پر و تو در جهان نه
همه در تو گم و تو در میان نه
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.