گنجور

 
۱۱۹۰۱

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۱۱ - ذکر شهادت حضرت عبدالله بن الحسن علیه السلام

 

بس که خونبار است چشم خامه ام

بوی خون آید همی از نامه ام ...

... تیشه کین شاخ او پیراسته

خاک بار ای دست بر سر خامه را

بو که بندد ره به خون این نامه را ...

... بر نگردد ترسم این صید حرم

زین دیار از تیرباران ستم

گرگ خونخوار است وادی سر به سر ...

... یوسفا زین دشت کنعان کن حذر

از صدف بارید آن در یتیم

عقد مروارید تر بر روی سیم ...

... بر مبند ای عمه بر من راه را

بو که بینم بار دیگر شاه را

باز گیر از گردن شوقم طناب ...

... گفت شاهش الله ای جان عزیز

تیغ می بارد در این دشت ستیز

تو به خیمه باز گرد ای مهوشم ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۰۲

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۱۲ - ذکر شهادت حضرت مولی الکونین، ابی عبدالله الحسین علیه السلام

 

... در فراق من صبوری پیش گیر

اعتبار از رفتگان خویش گیر

هر چه ذی روحند در بالا و زیر ...

... کوفیان از گلشنت بهر نظر

بارها بستند از گلهای تر

جای آن سر کز کنارت دور شد ...

... رو به سوی کعبه مقصود کرد

دخت شه بارید بر دامن گهر

گفت استسلمت للموت ای پدر ...

... چون ندیدش کس که آرد مرکبش

باره پیش آورد نالان زینبش

گفت بالله ای شهنشاه زمن ...

... ایندرین صحرا جز او دیار نیست

صعوه را بر قاف عنقا بار نیست

جز حسین این ره به سر نابرده کس ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۰۳

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۲۵ - مکالمهٔ آن حضرت با ذوالجناح

 

... راه طی شد ذوالجناحا پا پس آر

ذوالجناحا هین برافکن بار خویش

تا رود یاری به سوی یار خویش ...

... شور فردای قیامت شد به یاد

شد غبار تیره زان باد جهان

از زمین نینوا بر آسمان

چون به گردون آن غبار تیره شد

چشم بینای مسیحا خیره شد ...

... دیرگاهی نگذرد که ثار من

گیرد این شمشیر آتشبار من

چون ز پشت ذوالجناح آمد فرود ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۰۴

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳۱ - ذکر اسیری اهل بیت عصمت و طهارت

 

... شد ز تاراج خزان چون برگ ریز

کوفیان بستند بار قافله

بانوان را شد به گردون غلغله ...

... شد به رهواره روان از باغ دین

بارهای ارغوان و یاسمین

خواجۀ سجاد رخ چون ماه نو ...

... ساربان آهسته تر میران شتر

ساربانا بار ناقه باز هل

تا به جانان عرضه دارم حال دل ...

... سر بر آر ای قافله سالار من

بست عشقت سوی کوفه بار من

من برم این همرهان تا نزد باب ...

... طوق بازو حلقۀ زنجیر شد

آن چنان نالید آن نسل کبار

که به حالش دشمنان گریید زار ...

... شکوه بر لب ماند شب شد روز من

کوفیان بستند بار محملم

رفتم اما ماند پیش تو دلم ...

... تا چه آرد بر سر این سودای من

گر خسان بارند بر سر آتشم

چون به سر سودای تو دارم خوشم ...

... هر کجا تو با منی من خوشدلم

کوفیان بستند بار کاروان

نینوایی ماند و شاه و ساربان

نیر تبریزی
 
۱۱۹۰۵

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳۲ - کیفیت روز سیّم از شهادت موافق حدیث حضرت امام صادق علیه السلام

 

... آید آن سلطان اقلیم ولا

بار دیگر بر زمین کربلا

جان سپارانش زده بر وی پره ...

... ذات بی چون در خور دیدار نیست

واندر آن فرگاه کس را بار نیست

رو فرو خوان ثم وجه الله را ...

... دست حق بر سر نهادش تاج عشق

شد غبار از چهرۀ آیینه دور

دست با هم دارد زایر با مزور

وان غبارش پرده اغیار بود

ورنه او دایم قرین یار بود ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۰۶

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳۴ - رفتن اهل‌بیت رسالت به جانب کوفه

 

... زود باشد کای گروه تیره بخت

بار خواری آرد این ناخوش درخت

گر شگفت آمد که چرخ نیلگون

چون نبارد بر زمین از دیده خون

باش کاید روز عدل راستین ...

... بی معلم عالمۀ اسرار غیب

هست باقی را ز ماضی اعتبار

که نماند کس به گیتی پایدار ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۰۷

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳۵ - ورود اهلبیت به مجلس ابن زیاد علیه اللعنه و العذاب

 

آه چشم خامه ام خونبار شد

کار محنت نامه ام دشوار شد ...

... این لبی کش میزنی چوب ای غبی

سوده بر وی بارها لعل نبی

لؤلؤ بحرین گوهرزاست این ...

... در میان بانوان دخت بتول

من چه گویم که زبان را بار نیست

داستانم در خور گفتار نیست ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۰۸

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳۶ - ذکر بردن اهلبیت رسالت از کوفه به جانب شام

 

... با جرس بانگ رحیل شام زد

بست بار ناقه آن جمع پریش

خصم خونخوار از پس و سرها ز پیش ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۰۹

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳۷ - واقعهٔ دیر و اسلام آوردن راهب

 

... با مداد خون و با کلک حدید

پس سه بیتی بعد غیبت در سه بار

برنوشت از خون به دیوار حصار ...

... آمد از هاتف ندا در گوش وی

کای مبارک طالع فرخنده پی

خوش همای دولت آوردی به شست ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۱۰

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳۸ - ذکر ورود اهل بیت رسالت به شام شوم

 

... شد ز شهر شام بر گردون نفیر

چون ز احبار یهود اندر فطیر

دور گردون بس که دشمن کام شد ...

... چهره خون آلود آل بوتراب

خواجۀ سجاد آن فخر کبار

همچو مصحف درکف کفار خوار ...

... شاه دین را سر به طشت زرنگار

بانوان از دیده مروارید بار

ره نشینان متکی بر تخت عیش ...

... با امارت زاده ما را مام ما

تا شده مادر ز بابت بار گیر

بود بابم بر مسلمانان امیر ...

... وه چه گویم من زبانم بسته باد

خامه خونبار من اشکسته باد

که چه رفت از ضربت چوب جفا ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۱۱

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۳۹ - عزیمت اهل‌بیت رسالت از شام به جانب کربلا

 

... شد روان آن بانوان سوگوار

سوی یثرب با دو چشم اشکبار

پوشش محمل ز دیبای سیاه

شقه ها بر فرقشان از دود آه

گفت با قاید شه والا تبار

دارم اندر سر هوای کوی یار ...

... گفت نالان با دل سوزان زتف

ساربانا ناقه را بگشای بار

کآیدم زین دشت خونین بوی یار ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۱۲

نیر تبریزی » آتشکدهٔ نیر (اشعار عاشورایی) » بخش ۴۰ - ذکر ورود اهل بیت رسالت به مدینهٔ طیبه

 

... کای مدینه هین مکن ما را قبول

از تو ما روزی که بربستیم بار

هم عنان بودیم با اهل و تبار

بود میر کاروان سالار کون ...

... قوم کافر دل خدا نشناختند

باره ها بر جسم پاکش تاختند

سوختند آن خیمه ها کش تار و پود

از کمند گیسوان حور بود

دخترانت چون اسیر زنگبار

شد به بختیهای بی محمل سوار ...

... وان به مجلس سر برهنه دختران

وان لب دربار و چوب خیزران

دل پر است از شکوه ای مام بتول ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۱۳

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

... بیش از این صبر نباشد سر سودایی را

غمت آن روز که در کلبه دل بار انداخت

به ادب عذر نهادیم شکیبایی را ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۱۴

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳

 

گر باده کشانرا طرب از باده ناب است

روی تو بصد بار مرا به ز شراب است

دل رفت مرا خرقه و سجاده و تسبیح ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۱۵

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

... چونکه جانان میرود ایجان تو هم بر بند رخت

بار دوش تن بود جانی که جانانیش نیست

حسن آنسوتر گذشته است از سخندانی ترا ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۱۶

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

... گرت به ضعف دل خسته میل درمان است

هزار بار گرم بشکنی قنینه دل

من آنکه با تو نخواهم شکست پیمان است ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۱۷

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

... شکستنی که به از صد هزار پیوند است

خمید قامتم از بار التیام رقیب

نگفت کاین تن گاهی نه کوه الوند است ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۱۸

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

... بخدنگم زد و بگذشت چه فریاد کشم

بر من اینجور و تغافل نه همین بار گذشت

دوش روزم بگذشت از نظر آن زلف سیاه ...

نیر تبریزی
 
۱۱۹۱۹

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

... کجا تحمل کوهی ز طاقت بشر آید

هزار بار گرم بشکنی ز تیر جفا پر

چو باز تیر تو بینم مرا ز شوق پر آید ...

... نهال قد تو تا دیده دید یافت که آخر

چه بار میدهد این نونهال اگر ببر آید

جدا ز صورت جانان دلا ز دیده چه حاصل ...

... دریغ باشد تیری چنین که بر سپر آید

کمر چگونه ندزدد زبار بحر تو نیر

چه طاقتی بود آنرا که کوه بر کمر آید

نیر تبریزی
 
۱۱۹۲۰

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱

 

... ز نظر فتاده صیدی که اسیر ناز باشد

به شب ار شهان ببندد در بار خویش نیر

در دولت شه ما همه شب فراز باشد ...

نیر تبریزی
 
 
۱
۵۹۴
۵۹۵
۵۹۶
۵۹۷
۵۹۸
۶۵۵