شد چو سست از شهسوار دین رکاب
کرد رو با مرکب صرصر شتاب
کای همایون مرکب رفرف خرام
رشتهٔ مریم تو را طوق لگام
پوشش تو اطلس چرخ برین
پرچمت از شهپر روح الامین
رشته از خط شعاعی آفتاب
بهر افسار تو این زرین طناب
بافته حوران به فردوس برین
بهر پابند تو زلف عنبرین
مرغزارت ساحت این سبز کشت
صیقلت از بال طاووس بهشت
عقد زرین ثریا هیکلت
بافته رضوان ز استبرق جلت
بر شهان نازان ز تیمارت، بلال
نعل دل بر آتش از داغت، هلال
برده سر دور وفا هیلاج تو
قاب قوسین بلا معراج تو
می دهد این خاک بوی کوی یار
راه طی شد ذوالجناحا پا پس آر
ذوالجناحا، هین برافکن بار خویش
تا رود یاری به سوی یار خویش
پا فروکش که نماند از راه عشق
جز دو گامی تا به نزد شاه عشق
تو ببر جان با سلامت زین دیار
من بخواهم شد مقیم کوی یار
خاک این کو بوی جانم می دهد
بوی یار مهربانم می دهد
ذو الجناحا رو به سوی خیمه گاه
گو به زینب کای قرین درد و آه
شد حسینت کشتۀ قوم عنید
مویه سر کن که دگر پی شد امید
هین بیا بنگر به خون غلطیدنش
که دگر زنده نخواهی دیدنش
گفت نالان ذوالجناحش با صهیل
کای جهان داور خداوند جلیل
سخت عار آید مرا زین زندگی
که ز هم جنسان برم شرمندگی
چون روا باشد پس از چندین خطر
که شوم بر بی وفائی مشتهر
چون نهی بر عرصۀ محشر قدم
چشم دارم ای خدیو محتشم
که نگردی رخش دیگر را سوار
بو که از رخ شویدم این رنگ عار
شاه را شفقت فزود از زاریش
وان فراوان زخم های کاریش
بست عهد و پا تهی کرد از رکاب
در جهان افتاد شور و انقلاب
شد ز اوج عرش رب العالمین
سوره توحید نازل بر زمین
گشت لرزان بر زمین پشت سمک
قیرگون شد آفتاب اندر فلک
وحشیان دست از چرا برداشتند
ناله بر چرخ کبود افراشتند
کرد نو، باد سیه، طوفان عاد
شور فردای قیامت شد به یاد
شد غبار تیره زان باد جهان
از زمین نینوا بر آسمان
چون به گردون آن غبار تیره شد
چشم بینای مسیحا خیره شد
آسمان از گردش خود باز ماند
هر کجا پرّنده از پرواز ماند
شد به پا ماتم سرائی در بهشت
کند حوران طرۀ عنبر سرشت
سنگها در کوه و صحرا خون گریست
تا به خیمه بانوانش چون گریست
قدسیان آمد به ناله با حنین
کای نگهدارندۀ عرش برین
این نه آخر آن سلیل مصطفی است؟
قره العین بتول و مرتضی است
کآفرینش قائم از هست وی است
قبض و بسط امر کن دست وی است
کی روا باشد که این سبط نبیل
دست این کافر دلان گردد قتیل
پس ز نور جلوۀ ثانی عشر
پرده باز افکند خلاق بشر
سویشان آمد ندا از لامکان
کای به سرّ عشق پی نابردگان
گر نبود این اختیار و ابتلاء
ناری از نوری نگردیدی جدا
دیرگاهی نگذرد که ثار من
گیرد این شمشیر آتشبار من
چون ز پشت ذوالجناح آمد فرود
در سجود افتاد و رو برخاک سود
گفت کای فرمانده امر قضا
این سر تسلیم و این کوی رضا
با تو آن عهدی که بستم روز ذر
که دهم در راه ناموس تو سر
شکر کآمد بر سر آن عهد بلی
این حسین و این زمین کربلا
کاش صد جان دگر بودم به تن
تا به راهت دادمی ای ذو المنن
هر چه در راه تو دادم زان تست
مانده جانی باقی آن هم جان تست
پیش هست تو مرا خود هست نیست
آنکه دست از پا شناسد هست نیست
از گل آدم شنیدم بوی تو
راه ها پیموده ام تا کوی تو
چشم دل بر راه یک پروانه ام
که دهد ره بر درون خانه ام
آمدش پاسخ ز فرگاه نخست
کاندر آ که خانه یکسر زان توست
خانه زان توست و ما خود زان تو
جمله سکان افق مهمان تو
اندرین خانه خداوندی تو راست
هین درون آ هر چه بپسندی تو راست
کافران شمشیر بیداد آختند
بهر خونریزیش مرکب تاختند
شد ز جوش و جنبش قوم کفور
دشت سو تا سوی پر شور و نشور
هر که آمد بهر سر ببریدنش
رعشه بر اعضا فتاد از دیدنش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به واقعه عاشورا و جان باختن امام حسین (ع) و همراهانش اشاره دارد. در آن، اسب امام حسین، ذوالجناح، با احساس اندوه و ناامیدی سخن میگوید و از درد و رنجی که بر حسین نازل شده، ناله سر میدهد. شاعر با توصیفاتی زیبا، از عظمت حسین و جانفشانی او در راه حق سخن میگوید و عواطف و احساسات شخصیتها را در این فاجعه به تصویر میکشد. همچنین به حماسهسازی عاشورا و تأثیرات آن بر دنیای آفرینش و جامعه اشاره میشود، و ناله و سوگ حوران و ملائک نیز به این مصیبت افزوده میشود. شعر به وفای حسین به عهد خود و تسلیم او در برابر اراده الهی میپردازد و به تأثیرات عمیق عاشورا بر بشریت اشاره دارد.
هوش مصنوعی: زمانی که سوارکار دین به ضعف و ناتوانی افتاد، با ارادهای قوی به سمت مرکب تندرو شتابان رفت.
هوش مصنوعی: ای شاهزادهی بزرگ، تو همچون اسبی رهوار و زیبا هستی که در دشتها میتازد و زیباییات مانند گل مریم درخشان است و تو را با تزییناتی مانند طوق و لگام میآرایند.
هوش مصنوعی: پوشش تو مثل پارچهای خزدار است و پرچمت از بالهای فرشته الهی ساخته شده است.
هوش مصنوعی: رشتهای که از پرتوهای آفتاب درست شده، مانند یک افسار طلایی برای تو عمل میکند.
هوش مصنوعی: زیبایی حوران در بهشت برای زیبایی و جذابیت گیسوان عطرآگین تو به هم بافته شده است.
هوش مصنوعی: مرغزار سبز این کشت، درختان و گیاهان زیبا و پربار دارد که شبیه به زیباییهای طاووس بهشت است.
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و شکوه یک چیز اشاره شده است که با موادی با ارزش و گرانبها ساخته شده است. عظمت و درخشش این چیز نشاندهندهی هنر و مهارت بالای سازندهاش است. به طور کلی میتوان گفت که این توصیف به جلوههای زیبای آسمان و نعمتهای آن اشاره دارد که در واقع نمادهایی از بهشتی پر زرق و برق و دلانگیز هستند.
هوش مصنوعی: بخاطر عشق تو، دل شاد و در عین حال آتشین دارم. زیبایی تو برای من مانند هلال ماه است که بر آسمان درخشان میباشد و من با یاد تو همچنان درگیر ناز و زیبایی تو هستم.
هوش مصنوعی: به خاطر دلتنگی و عشق به تو، در آرزوی وصال و نزدیک شدن به مقام و جایگاه تو هستم.
هوش مصنوعی: این زمین بوی سرزمین محبوب را میدهد، راهی که پیمودهام مانند ذوالجناح (اسب امام حسین) را به عقب برگردان.
هوش مصنوعی: ای ذوالجناح، اکنون بار سنگینت را به زمین رها کن تا یاری به سوی محبوبش برود.
هوش مصنوعی: قدم خود را از جلو بردار که در راه عشق جز دو قدم بیشتر باقی نمانده تا به حضور محبوب عشق برسی.
هوش مصنوعی: تو با سلامت این سرزمین را ترک کن، من میخواهم در کنار یارم ساکن شوم.
هوش مصنوعی: خاک این مکان بویی به من میدهد که یادآور دوستی عزیزم است و حس نزدیکی به او را در من زنده میکند.
هوش مصنوعی: شخصی که بال دارد، به سوی محل خیمهها میرود و به زینب پیام میدهد که ای همسر درد و اندوه.
هوش مصنوعی: حسین تو به دست قوم ستمگر کشته شد، پس گریه کن و عزاداری کن، چرا که دیگر امیدی برای بازگشت نیست.
هوش مصنوعی: بیا و تماشا کن که چگونه در خون غوطهور شده است؛ دیگر هرگز او را زنده نخواهی دید.
هوش مصنوعی: ذوالجناح، اسب امام حسین، به ناله و زاری میپردازد و به صهیل (اسب دیگر) میگوید که ای داور جهان، خداوند بزرگ، بر حال ما رحم کن.
هوش مصنوعی: این زندگی برای من دشوار و ناپسند است، زیرا از دوستان و هم نسلان خود شرمندهام.
هوش مصنوعی: وقتی بعد از این همه خطر، بر بی وفایی من شناخته شوم، آیا این کار درست است؟
هوش مصنوعی: هرگاه که بر صحنه محشر قدم میگذارم، ای بزرگوار و با شکوه، نگاهی به چشمانت دارم.
هوش مصنوعی: اگر به سراغ دیگران بروی، دیگر نیلوفر نخواهی بود. چون رنگ و حالت من از نگاه تو از بین میرود.
هوش مصنوعی: شاه به خاطر زاری و نالهٔ مردمی که به او میرسند، دلسوزیاش افزایش مییابد و از زخمهای عمیق و دردناک آنها آگاه میشود.
هوش مصنوعی: عهد و پیمان را رها کرد و از قدرت و ثروت فاصله گرفت، در نتیجه در دنیا تحولی عمیق و خروش ایجاد شد.
هوش مصنوعی: از جایگاه بلند عرش خداوند، سوره توحید به زمین نازل شد.
هوش مصنوعی: بر زمین لرزشی رخ داد و پشت سمک (شخصیتی در داستان) به رنگی سیاه درآمد، در حالی که آفتاب در آسمان تابیده بود.
هوش مصنوعی: وحشیان از چرا کردن دست کشیدند و نالهای بلند بر آسمان تاریک سر دادند.
هوش مصنوعی: آسمان به رنگ سیاه درآمد و طوفانی شبیه به طوفان قوم عاد بهپا شده است، گویی فردای قیامت در خاطرها زنده شده است.
هوش مصنوعی: به خاطر وزش باد، غبار تاریکی از زمین نینوا به آسمان رفته است.
هوش مصنوعی: وقتی در آسمان غباری تیره و تار شد، چشم بینای مسیحا (نجاتدهنده) به آن خیره ماند.
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر توقف پرواز پرندگان از چرخش خود باز نایستاده و به حرکت خود ادامه میدهد. هر جایی که پرنده نتواند پرواز کند، نشاندهنده مشکلی در آنجا است، اما این موضوع تأثیری بر حرکت آسمان ندارد.
هوش مصنوعی: در بهشت سوگواری برپا شده است و حوریها با موهای خوشبو و عطرآگین خود در آنجا حضور دارند.
هوش مصنوعی: سنگها در کوه و دشت به شدت اندوهگین شدند و به اندازهی اشکهای زنان در خیمهها، به حال خود گریستند.
هوش مصنوعی: فرشتگان با بلندای ناله و فریاد به خدمت آمدهاند، ای نگهدارنده عرش بزرگ.
هوش مصنوعی: این جا اشاره به عقبنشینی و دلسردی نیست، بلکه به ادامهی راه و تلاش برای حقیقت اشاره دارد. این مسیر هنوز به پایان نرسیده و یادآور شخصیتهای بزرگ تاریخی و مذهبی است که در این راه پیشتاز بودهاند. این افراد همچون نور و منبع الهام برای پیروان خود به حساب میآیند و نشانههایی از پاکی و فضیلت را در خود دارند.
هوش مصنوعی: آفرینش و هستی به دست خداوند است و اوست که امور را در دست دارد و با اراده خود آن را گسترش و محدود میکند.
هوش مصنوعی: این مفهوم به این شکل است: آیا منطقی است که فرزند نبی بزرگوار به دست کافران و دلهای بیایمان کشته شود؟
هوش مصنوعی: پس از نور، جلوهای از خداوند که هستی را آفریده، پرده کنار رفت و روشنایی نمایان شد.
هوش مصنوعی: صدا و پیامی از جایگاهی فراتر به آنها رسید که آنانی که در درک راز عشق ناتوانند، به سوی آن دعوت میشوند.
هوش مصنوعی: اگر این آزمایش و اختیار نبود، آتش از نور جدا نمیشد.
هوش مصنوعی: مدتی نمیگذرد که این شمشیر آتشین من انتقامم را خواهد گرفت.
هوش مصنوعی: وقتی که ذوالجناح به زمین فرود آمد، در حال سجده به خاک افتاد.
هوش مصنوعی: گفت: ای فرماندهی قضا و سرنوشت، این سر به تسلیم و این مسیر را با رضایت میپذیرم.
هوش مصنوعی: من در روزهایی که به تو عهد بستم، اعلام کردم که برای حفاظت از ناموس تو، جانم را فدای تو میکنم.
هوش مصنوعی: شکر و سپاس به خاطر این که آن عهد و پیمان محقق شد، این حسین و این سرزمین کربلاست.
هوش مصنوعی: ای کاش میتوانستم جانهای زیادی داشته باشم تا بتوانم به خاطر تو و در مسیر تو فدا شوم.
هوش مصنوعی: هر چیزی که برای تو فدا کردهام، نتیجهاش این است که هنوز جانی در من باقی مانده و آن هم از آن توست.
هوش مصنوعی: این بیت بیان میکند که در حضور تو، من خودم را فراموش میکنم و وجودم برایم بیمفهوم میشود. کسی که این احساس را درک کند، در واقع وجود واقعیاش را نمیشناسد.
هوش مصنوعی: از گل آدم بوی تو را شنیدم و برای رسیدن به تو راههای زیادی را پیمودم.
هوش مصنوعی: من منتظر هستم که یک پروانه بیاید تا مرا به درون خانهام راهنمایی کند.
هوش مصنوعی: پاسخی از سوی خداوند به او رسید که خانهای که در آن هستی، کاملاً متعلق به توست.
هوش مصنوعی: خانه متعلق به توست و ما همگی در این خانه مهمان تو هستیم، همچون لنگرهایی که در افق به تو وابستهاند.
هوش مصنوعی: در این خانه، خداوندی وجود دارد؛ بنابراین هر چیزی را که داخل آن باشد، مطابق میل و پسند توست.
هوش مصنوعی: کافران شمشیرهای ظلم و ستم را به دست گرفتند و برای ریختن خون، بر اسبهای خود تاختند.
هوش مصنوعی: جمعیت کفور به خاطر شور و هیجان خود، دشت را به حرکت درآورده و به سمت جایی پر از شور و نشاط رفتند.
هوش مصنوعی: هر کسی که به سراغ او میآید تا او را بکشد، از دیدنش بدنش میلرزد و دچار ترس میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.